eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
553 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ "بسم الله الرحمن الرحیم" اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ. 🌿 🌸 @shohda_shadat🌈
🔺 توصیه درباره پیاده‌روی 🔹 کرونا را دست‌کم نگیرید 🔹 اینکه ۱۵۰ هم وطن از دست بروند، چیز کوچکی است؟ 🔹 مسؤولین در حال فدا کردن خود هستند. پزشک، پرستار و مدیر در حال کار هستند و ما مردم باید رعایت کنیم 🔹 همه ما عاشق اربعین و امام حسین هستند، شما رفتید البته من محروم بودم با اینکه عاشق این کار (پیاده روی اربعین)بودم. 🔹 اگر در مورد پیاده روی اربعین، ستاد گفت نه، نه است. 🔹 در رورز اربعین از خانه به امام سلام دهیم نه از لب مرز 🔸رفتن به پیاده‌روی اربعین فقط متوقف به صلاح‌دید ستاد کروناست. 🔸اگر گفتند نه، که تا الان اینطور گفته‌اند، همه باید تابع و تسلیم باشند. به‌جای رفتن به مرز، از خانه اظهار ارادت کنیم.
🎀🍃 🥀 🍂 جز کربلا این دل تمنایی ندارد..... @shohda_shadat🌸🍃
❤ برایم دلیل و مدرک بیهوده نیاور..! من هم می دانم بدون چادر هم می توان با حجاب بود.. اما من با تو فرق دارم..🤓 دوست ندارم به خوب ها قانع شوم..🙃 من برترین ها را انتخاب می کنم.. وقتی دخترک ساپورت پوش شهر چشم👀 ها را به دنبال خود مــی کشاند.. چادرم را عاشقانه تر می پوشم..💕 چادر یعنی آهای نامحرم!🧐 من آرامش می خواهم اما نه فقط برای خودم..😍 بدان این سیاهی چادر برای تو هم آرامش می آورد..😊 همین خودخواه نبودن است که چادرم را با عشق می پوشم..🎀 😎 👑 @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ مےگفت: + اگه‌مےخواے برے! به‌دختـرارباب‌بگو... چون‌اون‌خوب‌مےفهمـه‌جاموندن‌ازقافله‌ے چۍ...😭 ღـادٺیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀 😊 سهیلے همونطور ڪہ موهاش رو با دست مرتب میڪرد گفت:ممنون شڪر خدا! معلوم بود مادرم براش غریبہ ست اما چیزے نگفت! حنانہ بہ من نگاہ ڪرد و گفت:راستے تو چرا با بچہ هاے دانشگاہ نیومدے؟ سهیلے جدے نگاهش ڪرد و گفت:حنانہ خانم ڪنجڪاوے نڪن! در عین جدے بودن مودب بود،نگفت فضولے نڪن! لبخندے زدم و گفتم:اتفاقا قرار بود بیام اما یہ ڪارے پیش اومد نشد،بابت تاخیر شرمندہ! خندیدم و ادامہ دادم:در عوض خانوادگے اومدیم! سهیلے لبخند ملایمے زد و گفت:عذرمیخوام حنانہ ست دیگہ،زود میجوشہ قانون فیزیڪو بهم زدہ! خندہ م گرفت،حنانہ بدون اینڪہ دلخور بشہ چادرش رو ڪمے ڪشید جلو و گفت:آق داداش خوبہ خودت ناراحت بودیا! سهیلے با چشم هاے گرد شدہ نگاهش ڪرد و لب هاش رو محڪم روے هم فشار داد! حنانہ بدون توجہ ادامہ داد:اون روز ڪہ بچہ هاے دانشگاہ اومدن سراغتو گرفتم امیرحسین با دلخورے گفت نمیدونم چرا نیومدہ!آقا رو با یہ من عسل هم نمیشد خورد! صورت سهیلے سرخ شد شرمگین گفت:حالم خوب نبود،حنانہ ست دیگہ میبرہ و میدوزہ! سرفہ اے ڪردم و با ناراحتے گفتم:حق داشتید خب،در قبال ڪارهاتون وظیفہ م بودہ! از روے تخت بلند شدم و چادرم رو مرتب ڪردم! _خدا سلامتے بدہ استاد! همونطور ڪہ بہ سمت در میرفتم رو بہ مادرم گفتم:مامان تا من با من حنانہ حرف میزنم شما هم ڪارتو بگو! حنانہ نگاهے بهمون انداخت و دنبالم اومد! سهیلے مستقیم نگاهم ڪرد،براے اولین بار،سرش رو تڪون داد و چیزے نگفت! از اتاق خارج شدم زیر لب گفتم:پر توقع! لابد میخواست بخاطرہ ڪمڪش همیشہ جلوش خم و راست بشم!__ :لیلا سلطانی
🌈 از تاڪسے پیادہ شدم همونطور ڪہ بہ سمت خونہ مے رفتم گفتم:عجب اشتباهے ڪردم رفتم! مادرم با خندہ گفت:از بیمارستان تا اینجا مخمو خوردے هانیہ،عین پیرزناے هفتاد سالہ،غر غر! پشت چشمے براے مادرم نازڪ ڪردم و گفتم:دستت درد نڪنہ مامان خانم! خواستم در رو باز ڪنم ڪہ در خونہ ے عاطفہ اینا باز شد،خالہ فاطمہ با لبخند نگاهے بہ من و مادرم انداخت:چقدر حلال زادہ!داشتم مے اومدم خونہ تون! سلام ڪردم و دوبارہ قصد ڪردم براے باز ڪردن در ڪہ صداے خالہ فاطمہ مانع شد:هانیہ جون عصرونہ بیاید خونہ ے ما،من و عاطفہ ام تنهاییم! با شیطنت نگاهش ڪردم و دستش رو گرفتم:قوربونت برم عاطفہ ڪہ شهریارو دارہ،شمام ڪہ عمو حسین رو دادے بلا خانم! خندید،بعداز سہ ماہ! همونطور با خندہ گفت:نمیرے دختر،ناهید دخترت شنگولہ ها! مادرم بے تعارف وارد خونہ شون شد و گفت:چشمش نزن فاطمہ،مخمو خورد از بس غر زد! با خالہ فاطمہ وارد شدیم،چادرم رو محڪم گرفتہ بودم ڪہ خالہ فاطمہ گفت:راحت باش هانے جان امین سرڪارہ! همونطور ڪہ چادرم رو در مے آوردم گفتم:شمام آپدیت شدے،هانے! :لیلا سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا