eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
567 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌸Haghighy
شهدا نیروهای جامانده در خاکریز دنیا،از نفس افتاده اند... !😳 عن قریب است که گرفتار شویم...😔 بعد از کربلای شما،قرار بود ما زینبی باشیم...😭 صدایم را میشنوید؟ سربندها و سنگرهایمان را گم کرده ایم... دستمان را بگیرید تا در مسیرتان ثابت قدم باشم❣ کانالی برای ادای دین به سرو های سربلند... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ادمین های این کانال همگی نسل چهارمی و افسران #آتش‌به‌اختیار جنگ نرم اند. خوشحال میشیم بهمون سر بزنید.😊 ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄ 🆔 @shahid_daheh80
#سلام_مولای_مهربانم💚 ماکہ‌خود تشنہ‌ دیدار توئیم همہ نادیده ‌خریدار توئیم🌸 نہ‌ خریدار، گرفتار توئیم نہ گرفتار، کہ بیمار توئیم🌸 همہ‌ گوییم بیا مہدے جان بشنو تو نالہ ما مہدے‌جان🌸 @shohda_shadat
#خاطره یک روز بنده در دژبانی نگهبان بودم یک ماشین جیپ تویتا آمد آن زمان زیر پیرهن سبزی برای بسیجیان می دادند که من آن را تنم نکرده بودم بهم گفت چرا لباس نظامیت را نپوشیدی به ایشان گفتم که شستم گفت همان یدونه رو دارید گفتم بله ؛ اسممو پرسید و نوشت دو سه ساعت بعد... یک تویتا که یک پرچم بلند روش نصب شده بود آمد درب دژبانی اسسمو صدا زد؛ گفت بفرمائید یک پیرهن کره ای #ازطرف_شهیدمهدی_باکری آورده بود ک پشتش نوشته بود #راه_قدس_از_کربلا_می‌گذرد. تا چندین سال بوی #شهیدباکری را از آن میگرفتم.... @shohda_shadat
🌸زیارت بر شانه های پســر🌸 مادر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته . شبی در خواب علی بهش می گه : روی شانه هایم بنشین تا ببرمت کربلا . مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود . علی نخی به دستش می دهد وسر دیگر نخ را به دست خود می گیرد . قبر امام حسیــن (ع) و امام علـی(ع) و بقیه را بهش نشان می دهد . مادر برای زیارت می رود وبر می گردد . باز بر شانه های دست پرورده شهیدش می نشیند وبه خانه باز می گردد .مادر از خواب می پرد. بوی عطــری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود .وهر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته و ریخته که چنین بویی پخش می شود . آری،راهی که به قیمت خون پاکشون باز شد. پس روا نیست مادر عزیز شهید در حسرت زیارت یار بماند. 🌹 شهیدعلےشفیعی (کرمان) @shohda_shadat
نـمـاز بـراۍ بـنـده😇 مـثل شـارژر مـےمونہ بـراۍ بـاطـرۍ👌❤ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@iran_defence.mp3
5.47M
#سیدرضا_نریمانی همسران شهدای مدافع حرم @shohda_shadat
#شهید_سجاد_طاهرنیا گفتم: واقعاً دوست نداری بمانی؟ گفت: چرا! ولی آرزو هم داشتم که اسمم بین مدافعین حرم باشد. من به صورتش نگاه نمی‌کردم چون خیلی دوستش داشتم و اگر نگاه می‌کردم، دلم به حالش می‌سوخت. گفتم حالا بمان اگر نروی بهتر است. دیدم گریه کرد و به التماس افتاد. من هم گریه‌ام گرفت. آخرش نتوانستم مقاومت کنم. گفتم باشد ایراد ندارد، حتی به شوخی هم گفتم نروی شهید شوی! خند‌ه‌اش گرفت. گفت: نه الان زود است. @shohda_shadat
🔰 نماز تنهایی ✨نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده،😂 بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد. ✨وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمی‌آیی برویم نماز؟»🍃✨ ✨پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» ✨آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.😳😳 ✨و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... 😳😳😊 ✨و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند😁😁 @shohda_shadat
دوست داشتن آدمهای بزرگ ، انسان را بزرگ میکند و دوست داشتن آدمهای نورانی به انسان نورانیت میدهد. اثر وضعی محبوب ، انقدر زیاد است که آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بی ارزش علاقه پیدا کند...! •|استادپناهیان @shohda_shadat
مدتی قبل از شهادتش، در حال عبور از خیابان سعدی قزوین بودم كه عباس رو دیدم. معلولی رو كه از هر دو پا عاجز بود و توان حركت نداشت، به دوش گرفته بود و برای اینكه شناخته نشه، پارچه‌ای نازك بر سر كشیده بود. من شناختمش و با این گمان كه خدای ناكرده برای بستگانش حادثه‌ای رخ داده، جلو رفتم. سلام كردم و پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده عباس؟ كجا میری» عباس كه با دیدن من غافلگیر شده بود، کمی ایستاد و گفت: «پیرمرد رو برای استحمام به گرمابه ‌می‌برم. كسی رو نداره و مدتی هست كه حمام نرفته!» @shohda_shadat
جان زهرا تومرا كرب وبلا زائــركن باهمين اشك شب جمعه مرا طاهركن گم شده هويتم بس كه گنهكار شدم المثناى مــــرا با كرمت صادر کن #اَللّهُمَّ_ارزُقنا_زیارَهَ_الکَربَلا #شب_جمعه @shohda_shadat