·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
ابی عبدالله اول اجازه نداد،اومد تو خیمه ،بچه یتیم هر جایی در بمونه،میگه اگه بابام بود گره از كارم با
وارد میدان شد ،ازرق شامی دید،خیلی بد ِ به جنگ این پسر بره،پسرهاشو فرستاد،دونه دونه اون ها رو قاسم به درك فرستاد.هَل مِن مُبارِز كرد،نعره نعره ی حیدری است،سیزده سال داره،اما ثانیه ثانیه عمر قاسم همراه با تربیت و جرأت و زهد و تقوا و بصیرت و عشق بوده،عمر همه ی ما روی هم یك ثانیه ی عمر حضرت قاسم نمیشه. تربیت شده ی امام مجتبی،بیشتر عمر رو هم تو دامان حسین بوده،به حسین بعضی وقت ها می گفت:بابا.صدا عین ِ امام حسن،طنین عین ِ امیرالمؤمنین،همه ی لشكر هاج و واج موندند،این بچه ی سیزده ساله داره چیكار میكنه،نه زره داره،نه خود داره،این قدرعجله داشت بند كفشش رو هم نبست،شمشیر رو هم حمایل نكرده بود،شمشیر عمو رو گرفته بود،دید كسی جلو نمیآد،شمشیر رو كشید،برق شمشیرش رو دیدند،رُعب و وحشت افتاد زد تو دل لشكر،سی و پنج نفر رو روی زمین انداخت،همه فرار كردند،دوباره جلوی لشكر ایستاد،مرد نبود بیآد توی این میدون؟ هَل مِن مُبارِز،تا اینكه ازرق شامی اومد بچه هاش رو فرستاد،دونه دونه قاسم از دم تیغ گذروند.یه قول هلاكت ازرق شامی اینه: از دور اومد گفت:بچه های من رو كشتی،داغت رو به دل مادرت می گذارم.بچه های من هر كدوم یه لشكر رو حریف بودند،رجز خوند ازرق. حضرت قاسم فرمود:ناراحت نباش الان تو رو هم می فرستم پیش بچه هات. غضبناك شد از این جواب.نیزه ای داشت كه خیلی بزرگ بوده،یلی بوده این ازرق تو عرب،نیزه رو به طرف قاسم بن الحسن گرفت،حمله كرد نیزه رو رد كرد،یه ضربه هم حضرت قاسم زد،خالی كرد مسیر رو رد شد،بار دوم،بار سوم،دید حریف نمیشه،از راه دور اسب قاسم رو هدف گرفت،اسب روی زمین افتاد،قاسم هم روی زمین افتاد،بلند شد با شمشیر دفاع كرد
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
وارد میدان شد ،ازرق شامی دید،خیلی بد ِ به جنگ این پسر بره،پسرهاشو فرستاد،دونه دونه اون ها رو قاسم به
حالا حسین داره می بینه،تا دید از روی اسب افتاد همین طوری صدا زد،یا عباس،یا عون،برادر بهش اسب برسون،سریع سوار اسب شدند اسب خود سید الشهدا رو رسوندند بهش، رسید بالا سر قاسم،دیدن عموش داره میآد عقب رفتند،روی زمین قاسم ایستاده بود،دست قاسم رو گرفت سوار بر مركب كرد، دوباره دهانه ی ذوالجناح رو گرفت طرف ازرق شامی ،چنان حمله كرد،نیزه ازرق هم كه توی تن اسب مونده بود،شمشیر كشیده بود،نوشتند قاسم مثل میوه ای كه از وسط دو نیم میشه،دو نیمش كرد ازرق رو.صدای تكبیر از خیمه ها بلند شد،زن ها تكبیر می گفتند،دید لشكر اصلاً كسی ازش بیرون نمیآد گفت:بر عموم رو یه بار دیگه ببینم،چرا دوباره اومد؟میدونه تو حرم آب نیست.اصلاً به نیبت آب نیومد،اصلاً هر كاری كه برای علی اكبر ابی عبدالله كرد،قاسمم منتظر بود ابی عبدالله برا اون هم همین كار و بكنه.گفت:بذار برم شاید ابی عبدالله به منم بگه:زبانت رو در دهان من بگذار،رسید به خیمه پیاده شد،صدا زد: یا عمّا اَلْعَطَش اَلْعَطَش، اَدرکنی بشَربَةً مِنَ الماء. ابی عبدالله فرمود:زبانت رو بگذار در دهان عمو.بعد كه می رفت به اهل حرم گفت:چشمه ای در دهانم جوشیدن گرفت با زبان عمو. حسین جان ما هم دهان معرفتمون خشك ِ، یه زبان معرفت برا ما هم باز كن. ابی عبدالله فرمود:برو بابات منتظر توست. هی نگاه می كرد به عمو،چه طور از عمو دل بكنه.ابی عبدالله گفت:غصه نخور منم زود میآم.
عشق را در بر كشید، از جگر آهی برای غربت دلبر كشید
از كف پای عمو سرمه ای برداشت و بر روی چشم تر كشید
گفت:اهلا من عسل،شربت عشق حسین بن علی را سر كشید
روضه ام آغاز شد، بر زمین هی پا كشید و قد كشید و پر كشید
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
عشق را در بر كشید، از جگر آهی برای غربت دلبر كشید از كف پای عمو سرمه ای برداشت و بر روی چشم تر كشید
تا حالا دیدی یه خمیر رو می خوان بازش كنن،باید فشارش بدن،اسب ها وقتی حمله كردند،من نمیگم،مقتل میگه:وقتی حسین اومد این بچه رو به خیمه بیآره،سینه به سینه اش چسباند، پاهای بچه رو زمین كشیده میشد،یعنی قدش از حسین بلندتر شده بود.یه مدینه بریم بیآییم؟
داغ فرزند حسن،دست مقتل را گرفت و تا به پشت در كشید
قصه را از سر گرفت،پهلوی قاسم شكست و روضه ی مادر گرفت
قلب پیغمبر شكست، عاقبت از ساقه ی خود غنچه ای پرپر شكست
بار شیشه داشت و سنگی آمد،حیف بار شیشه اش آخر شكست
چادرش آتش گرفت، مادر افتاد و در افتاد و دل حیدر شكست
روضه كم كم باز شد،مرد نامردی رسید و با لگد زد،در شكست
ضربه را با ضرب زد،شك ندارم استخوان پهلوی مادر شكست
خورد پیشانی به در آنقدر محكم كه با آن ضربه شاید سر شكست
در میان شعله ها یا حسینی گفت مادر،رفت روضه كربلا
هم بدن سالم نماند،هم دل ارباب ِ بی غسل و كفن سالم نماند
با حساب تیرها پیكرش مانند تابوت حسن سالم نماند
با حساب نیزه ها،آه حتی تار وپود پیرُهن سالم نماند
اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظيمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، بحقِّ امامِ زمانِنا، بِدَمِ المظلوم ده مرتبه يا اَللّهُ يا اَللّهُ يا اللّهُ...
یا رحمن یا رحیم یا مُقَلِبَ القُلوب ثَبِت قُلوبَنا علی دینِک و علی مُحَبَهِ الحُسَین فِی الدُّنیا و الاَخِرَه
الهی يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ
يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ
يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَه
يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ
یا قدیم الاحسان بحق الحسین (ع)
خداوندا به پهلوی شکسته بی بی زهرا، آبروی ما مریز، گناهنمون ببخش و بریز
خداوندا آنی و کمتر از آنی ما را به خود وا مگذار
همه مریض ها علی الخصوص مریضای اسلام، جانباز ها، شیمیایی ها، اونایی که الان روی تخت بیمارستان ها هستند، همه کسانی که ملتمس دعا بودند الساعه از شفاخانه کرمت شفای عاجل عنایت فرما
رهبرمان در سایه توجهات آقا امام زمان حفظ فرما، بر توفیقاتش بیفزای، طول عمر با عزت به ایشان عطا فرما، انقلابمان را به انقلاب آقا امام زمان متصل فرما