شهدای گمنام(سِدْرَةُالْمُنْتَهی)
چه قدر قشنگ .. منُ ...
یعنی من دورت بگردم که
روسیاه عالمم باشیم باز
محکم دستمونو میگیری
نمیگی این همونیه که
تا کمر غرق ِگناه بوده،
نمیگی این همونیه که
آبرو به حراج زد...
نمیگی این همونیه که
ذکر لبش من بودم
فعلش شیطان .
شما آخرشی بزرگ ِخاندان ؛
آخر ِمرامی، آخر ِفضلی،
آخر ِمددی، آخر ِهرچی فیضه . .
الکی نیست که بهت میگن ابیعبدالله !
پدر هرچیم بچش بد و پرت باشه،
بازم مثل کوه پشتشه و عین ِدماوند
براش سینه سپر میکنه .
تو که تا تهش همینقدر قشنگی،
دعا کن ماهم تا تهش بصیرت ِدیدن ِ
قشنگیاتو تا وسعمونه ببینیم .
مخلص شما، خاك پای نوکرات .
ارباب ، به مهربونی ِ دل رقیه ات
ما گنه کارا رو ببخش :) ..
شهدای گمنام(سِدْرَةُالْمُنْتَهی)
و من او را از همان کودکی شناختم ..
و با عشقِ او معنایِ اشکِ انسان ساز
را دریافتم .. و با محبتش مسیری را
یافتم که با #نگاهِ_ابی_عبدلله پیوند
خورده بود .. و دل بستم به هر آنچه
عشقِ او در آن پیدا بود ..