🌷قسمت بیست و سوم🌷
#اسم تومصطفاست
اشک در چشمانت جمع شد.
نقطه ضعفم را می دانستی.
گفتم: ((باشه قبول. ان شاءالله خدا قبول کنه!))
_ وای عزیز باورم نمیشه!
هر طور بود پول را جور کردیم و او را فرستادیم.
وقتی از سفر برگشت، مادرش آمد و کلی از تو تشکر کرد، چون به کلی رفتار پسرش تغییر کرده بود.
تشویقت کردم بروی دانشگاه.
می گفتی این طوری خرج و دخل با هم نمی خواند. ماشین آردی را که به قول خودت ماشین عروس کشون بود، از پدرت خریدیم.
مدتی بعد گفتی: ((یکی از دوستانم گفته دو میلیون جور کن تا یه خودروی فرسوده بخریم.
بعد اون رو بدیم و یه نیسان بگیریم و باهاش کار کنیم.))
دومیلیون را هر جور بود جور کردی، اما خودرویی تحویل داده نشد و پول رفت رو هوا.
البته تو استخاره هم کرده بودی.
گفتم: ((آقا مصطفی پس چرا این طوری شد؟ استخاره که خوب اومده بود؟))
_ شاید برای اینکه بیفتم دنبال کار بقیه. شاید برای اینکه اونا بیشترشون نمی دونن این کلاف سر درگم رو چطور وا کنن.
هفت سال بعد حرفت ثابت شد.
وقتی توانستی پولت را بگیری:((دیدی؟ من مامور شده بودم تا حق کسانی رو بگیرم که سرشون کلاه رفته بود و آخریشم خودم.))
مغازه ای در شهرک اندیشه چند کوچه بالاتر از خانه مان اجاره کردی. در این راه پدرم کمکت کرد و با هم می رفتید و از شمال برنج می آوردید.
صدری، دُمسیاه ،دودی، هاشمی.
پدرم گفته بود: ((سرمایه از من، بازاریابی و فروش از آقا مصطفی.))
ماه های اول زندگی مان این طور گذشت و هر چه بیشتر می گذشت، علاقه ام به تو بیشتر می شد.
صبح ها می رفتی و دوازده یک ظهر می آمدی .
خود من هم به پایگاه و حوزه می رفتم، اما سخت دلم برایت تنگ می شد.
منِ خجالتی حالا دنبال فرصت می گشتم که بگویم دوستت دارم.
گاه اصرار می کردم باهم برویم خرید. مهم نبود چه بخریم، همین که در کنار تو ویترین مغازه ها را نگاه کنم کافی بود.
همین که به هنگام غروب یا در یک عصر پرتقالی، شانه به شانه هم راه برویم، کنار ویترینی بایستیم و باهم مجسمه های بلورین، ظروف کریستال، لباس ها ،کفش ها یا طلاها و بدلیجات را نگاه کنیم جذاب بود.
این را اطرافیان هم فهمیده بودند.
مثلا پدرم می گفت: ((آقا مصطفی، هر وقت خواستی حال سمیه خوش بشه ببرش بازار چرخی بزن. چیزی هم نخریدی، نخریدی!))
اگر مثلا می گفتی برم سر کوچه یک شیشه شیر بخرم یا می رم هیئت،می گفتم منم میام.
یک بار خواستی به گشت شبانه بروی، آماده شدم که بیایم.
با حیرت نگاهم کردی: ((عزیز، تو گشت شبونه تورو کجای دلم بذارم.))
اما حریفم نشدی، آمدم و در ماشین گشت نشستم.
وقتی پیاده می شدی، در را به رویم قفل می کردی.
در این گشت ها دوستانت هم همراهت بودند.
ادامه دارد...✅🌹
@siasikosarieh
🇮🇷
💢نسلکشی فلسطینیان؛ اینبار با منابع مالی امارات
🔺همزمان با سه سالگی اعلام رسمی عادیسازی امارات، تارنمای «الإمارات ۷۱»، در یادداشتی به بررسی روابط نظامی این کشور با اسرائیل، به ویژه شرکتهایی که تسلیحات آنها در فلسطین استفاده میشود، پرداخته است.
🔺در این یادداشت آمده:
امارات یک سرمایهگذار فعال در صنایع امنیتی-دفاعی اسرائیل به شمار میرود؛ و نهادهایی مانند صندوق «مبادله»، صندوق سرمایهگذاری ابوظبی، و شرکت G۴۲ در این زمینه فعال هستند. این کشور سال ۲۰۲۱ مبلغ ۱۰ میلیارد دلار برای سرمایهگذاری در بخشهای راهبردی اسرائیل اختصاص داد.
🔺امارات و دیگر کشورهای عادیساز (بحرین و مراکش) در سال ۲۰۲۲ نزدیک به ۲۵٪ صادرات اسلحه اسرائیل (معادل ۱۲.۵ میلیارد دلار) را به خود اختصاص دادهاند. بیشتر شرکتهای اسرائیلی که امارات با آنها در ارتباط است، حامی مستقیم شرکتهای توسعهدهنده فناوری امنیت نظامی این رژیم هستند.
🔺از دیگر سو، پس از توافقات عادیسازی، دهها شرکت امنیتی-نظامی اسرائیلی، مانند «اِلبیت سیستمز» و «رافائل» در امارات شعبه باز کردند. در هرکدام از جنگهای غزه، فروش این شرکتها با افزایش قابل توجهی مواجه میشود. بدین ترتیب، آنچه امارات یک اقدام امنیتی و توافق سرمایهگذاری در فناوری امنیت و اسلحه با اسرائیل میخواند، به یک اقدام متجاوزانه تبدیل شده که سرزمینهای بیشتری از فلسطینیان را به نفع شهرکنشینان بلعیده و علیه آنان جنگ نسلکشی راه انداخته است.
منبع: سایت بصیرت
@siasikosarieh
🇮🇷🇵🇸
📝 رکوردشکنی صهیونیستها در کودککشی
🍃🌹🍃
🔻سازمان غیرانتفاعی save the children: شمار کودکانی که طی سه هفته گذشته در عملیاتهای اسرائیل در غزه کشته شدهاند از تعداد سالانه کودکانی که در هر یک از ۴ سال گذشته در درگیریهای مسلحانه در سراسر جهان کشته شدهاند عبور کرده است.
🔹در سال ۲۰۲۲ مجموعا ۲۹۸۵ کودک در ۲۲ کشور جهان در درگیریهای مسلحانه جان باختهاند. این رقم در سال ۲۰۲۱، معادل ۲۵۱۵ و در سال ۲۰۲۰، معادل ۲۶۴۷ نفر بوده است.
🔺از روز ۷ اکتبر که رژیم صهیونیستی حملات سنگین به غزه را آغاز کرده دستکم ۳۰۰۰ کودک به شهادت رسیدهاند.
@siasikosarieh
22.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 وحشت غرب از پایان صهیونیسم
⏰ #مثبت۱۰۰ثانیه درباره وحشت دولتهای شرور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان از نابودی رژیم صهیونیستی و سفر به سرزمینهای اشغالی در پی عملیات طوفانالاقصی
🔹 رهبر انقلاب در دیدار اخیر به این نکته اشاره کردند.
@siasikosarieh
🇮🇷🇵🇸
💢حمله مجدد به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه
🔺️ در ادامه حملات به پایگاههای نظامی اشغالگران آمریکا در منطقه غرب آسیا، منابع خبری در سوریه از حمله موشکی مجدد به پایگاه آمریکا در میدان نفتی العمر و نیز پایگاه الشدادی خبر دادند.
🔺همچنان پایگاههای آمریکا که شریک جنایات رژیم آپارتاید اسرائیل محسوب میشوند در عراق و سوریه توسط مقاومت کوبیده میشوند.
🔺منابع خبری، شامگاه شنبه (6 آبان)، از حمله موشکی مجدد به پایگاه آمریکا در میدان نفتی العمر که محل استقرار نظامیان آمریکایی است خبر دادند.
🔺خبرنگار شبکه المیادین در سوریه شامگاه شنبه در این باره گفت پایگاه استقرار اشغالگران آمریکایی در میدان نفتی العمر در دیرالزور سوریه هدف حمله راکتی قرار گرفت.
🔺همچنین، آنطور که ایسنا نوشته است، مقاومت عراق مسئولیت حمله به پایگاه الشدادی آمریکا در جنوب حسکه واقع در شرق سوریه را برعهده گرفت.
🔺 مقاومت اعلام کرد در همبستگی با عملیات طوفان الاقصی مقاومت این پایگاه را با دو پهپاد هدف قرار داده است.
@siasikosarieh
🇮🇷
💢عرضه و کفایت نداشت اما رو، تا دلتان بخواهد!
🔺وزیر مسکن دولت روحانی در توئیتی نوشت: ورود ایران به جنگ خواسته مشترک اسرائیل و روسیه است.
🔺عباس آخوندی در توئیتر نوشت: ورود ایران به جنگ، خواسته مشترک اسرائیل و روسیه است. هریک، منافع خود را در آن میبینند. اسرائیل درپی خروج از فشار افکار عمومی جهان علیه یک جنگ نابرابر با فلسطینیان و ورود به یک جنگ کلاسیک است. و روسیه، درپی انحراف افکار عمومی از جنگ اوکراین است.
🔺این اظهارات در حالی است که نتانیاهو اخیرا گفت: ایران از حماس حمایت میکند اما من نمیتوانم بگویم که ایران در طرحریزی برای این حمله دست داشته است.
طبیعتاً اگر اسرائیل علاقهمند به ورود ایران به جنگ باشد، نتانیاهو باید بر نقش ایران در عملیات حماس تاکید میکرد نه اینکه استنکاف بورزد. علت این خودداری هم روشن است؛
🔺️ اسرائیل همین الان زیر بار جنگ در غزه مانده است، چه رسد به اینکه چند جبهه جدید پیش رویش گشوده شود.
🔺یادآور میشود آخوندی عضو ارشد ستاد انتخاباتی و ستاد فتنه موسوی در سال 1388 بود که به بهانه تقلب در انتخابات، به آشوبافکنی پرداختند اما در میانه راه با سر دادن شعار «نه غزه، نه لبنان» (شعار دیکتهشده از سوی سایت وزارت خارجه اسرائیل)، نشان دادند که بهعنوان پیادهنظام و مزدور رژیم صهیونیستی رفتار میکنند.
🔺یکی از خدمات آخوندی به صهیونیستها و آمریکاییها و دیگر حامیان تحریم و فشار بر ملت ایران، تمسخر مسکن مهر و اصرار بر نساختن مسکن در دوره وزارت پنجساله بود که موجب جهش هفت برابری قیمت مسکن شد.
🔺 اما اگر خوشگمانی پیشه کنیم، باید گفت که او فاقد کمترین کفایت مدیریتی و سیاسی و در عین حال سرشار از پررویی نجومی- ناشی از عدم رسیدگی به پرونده تخلفاتش- است
کیهان
@siasikosarieh
🥀۸ آبان یکنوجوان زیر تانک پر پر شد! برای دفاع ازاسلام و ایران.
رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
خداوندا! من از پیشگاه مقدس تو عذر می خواهم که کودکان و جوانان عزیز ما خود را فدا کنند و ما بهره کشی نماییم.
صحیفه امام ج ۱۴
┈┉┅━🌷🌷🌷━┅┉┈
@siasikosarieh
🌷قسمت بیست و چهارم🌷
#اسمتومصطفاست
یک بار دزدی را در محل گرفته بودید، باید می بردید و تحویلش می دادید. در راه کلی با دوستانت از اتفاقاتی که در وقت دستگیری دزد برایتان افتاده بود، گفتید و خندیدید.
دزد را با ماشینی دیگر می بردند و من و تو و چند تا از دوستانت در این یکی ماشین.
خنده ام نمی آمد و نمی فهمیدم شما برای چه این طور قهقهه می زنید، ولی از اینکه در کنار دوستانت شاد بودی، ته دلم شاد بود.
وقتی دزد را تحویل دادی و آمدی، اخم هایت در هم بود و دیگر از آن خنده های مستانه خبری نبود.
علتش را که پرسیدم گفتی: ((مسئول کلانتری جلوی چشم ما ازش تعهد گرفت و آزادش کرد. یعنی آقازاده زودتر از ما از کلانتری بیرون اومد!))
بودن با تو را به تنهایی ترجیح می دادم.از حوزه که می آمدم، سرکی هم به مغازه ات می کشیدم.
همین که پشت دخل می دیدمت، حالم خوب می شد. بعد می آمدم خانه و ناهاری را که صبح زود درست کرده بودم گرم می کردم، سفره می انداختم و منتظر می شدم تا بیایی.
بعضی روز ها هم در همان سرک کشیدن به مغازه متوجه می شدم تنهایی، و از دوستانت که بیشتر وقت ها می آمدند خبری نیست. آن وقت می آمدم داخل و کنارت می نشستم.
همان جا باهم چیزی می خوردیم.
اگر هم سر و کله دوستانت پیدا می شد می رفتم پشت مغازه، همان جایی که برایم درست کرده بودی، و در حالی که به بحث هایتان گوش می کردم، مشغول مطالعه می شدم. هر وقت هم لازم بود از تو مشورت می گرفتم، چون می دیدم هنگام بحث چقدر خوب راهبری می کنی و به نتیجه می رسی. برای همین ، هر وقت حتی دوستانم به دنبال راه حل بودند، با تو در میان می گذاشتم و نتیجه را به آنها می گفتم.
آقا مصطفی! مشورت با تو همیشه به من آرامش می داد. این همان چیزی است که این روزها خیلی آزارم می دهد. اینکه نیستی تا هر وقت سر یک دو راهی سرگردان ماندم، بگویی:((سمیه از این طرف.))
هر چند این را قبول دارم که هستی، ولی به وقت مشورت جایت خالی است. خیلی خیلی خالی است.
فاطمه بیدار شده و صدایم می زند:((مامان خواب بابا رو دیدم.))
می روم بغلش می کنم و می بوسمش: ((خب باید خوشحال باشی دخترکم. چرا می لرزی؟))
_ برای اینکه رفت. لباس سفیدی تنش بود. به من خندید و رفت.
آرام آرام به پشتش می زنم تا دوباره بخوابد. چشمانم را می بندم تا شاید من هم تو را ببینم در لباس سفید و لبخند بر لب ، اما این خوشبختی نصیبم نمی شود. فاطمه می خوابد. روی محمدعلی را می کشم و باز می آیم کنار پنجره.
باید بقیه خاطراتم از تو را پیش از آنکه غبار فراموشی روی آن ها بنشیند در دل این ضبط کوچک جا بدهم.
مدتی که از ازدواجمان گذشت، پدرت پیشنهاد داد: ((حالا که سفر ماه عسلتون رو نرفتین، بیایین دسته جمعی بریم کربلا.))
سفر به کربلا برایم یک رویا بود، رویایی که فکر نمی کردم تعبیر شود.
آن روزها پولی هم در دست و بالمان نبود. به بابا چیزی نگفتیم.
پیشنهاد تو این بود: ((بیا سرویس عروسی ات رو بفروش، بعد که اومدیم برات بهترش رو می خرم.))
آرزویم دیدن گنبد و بارگاه آقا امام حسین(علیه السلام) بود و آقا ابوالفضل(علیه السلام).
زیارت نجف و سامرا هم که جای خود را داشت. رفتم و سرویسم را که خیلی دوستش داشتم فروختم، چون زیارت کربلا را بیشتر دوست داشتم.
چهارصد هزار تومان دستم آمد. صد تومان هم قرض کردیم و ثبت نام کردیم.
سفرمان زمینی بود و همراهانمان پدر و مادرت، عمه و دختر عمه و مادر بزرگت بودند.
اول رفتیم نجف، بعد سامرا و بعد کربلا. تو بار سوم بود که می رفتی و من بار اول. تو یک بار با بچه های حوزه علمیه رفته بودی و یک بار با بچه های پایگاه.
با این همه حس و حالت کمتر از من نبود.
ادامه دارد...✅🌹
@siasikosarieh