eitaa logo
کانال سیاسی کوثریه🇮🇷
101 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
208 فایل
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ》 کانال تبادل اخبار انقلابی ✍ارسال مطالب برای گروه هاومخاطبین بلامانع است. لینک کانال سیاسی کوثریه 👇 @siasikosarieh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹 چرا او نمی دید که پدرانمان صدها و هزارها خانه را گرم میکنند؟ نمی فهمید از همین تلاشهاست که نانی بر سر سفره هاست؟ مگر نه اینکه نفت سرمایه ی ملی بود؟ این کارگران هم سرمایه ی ملی بودند. با شنیدن این اراجیف غصه میخوردیم و گریه می کردیم. تا آخر ساعت مثل عروسکهای آویخته به دیوار گوشه ای ایستاده بودیم و به حرفهای عجیب و غریب او گوش می دادیم. صدای زنگ مدرسه به عقده های فروخورده ی معلم پایان داد اما همهمه ای برپا شده بود تیر نگاه بچه ها چشمانم را نشانه می رفت. بی آنکه کسی انشای خود را بخواند با چشم گریان از کلاس خارج شدیم بعد از تعطیلی کلاس بلافاصله به کتابخانه رفتم تا کلمات بورژوا انتلکتوئل ها، فئودال ها اباطیل و.... را جست و جو کنم. بچه های نظام قدیم که با آنها دوست شده بودم و هیکلی و جسورتر از ما بودند قول دادند انتقام ما را بگیرند اما او از ترس آنکه نگاهش به نگاه دختری گره بخورد، چانه به سینه چسبانده بود و شتابان قدم بر می داشت تنها چیزی که می توانست سرعت قدم های یوسفی را بگیرد دیدن چهره ی نازنین یک عدد اسکناس بود که روی زمین نقش بسته بود. بچه ها با انداختن یک اسکناس پنج تومانی که به نخی نامرئی متصل شده بود تصمیم گرفتند تلافی این ماجرا را در بیاورند. او غافل از شیطنت بچه ها برای برداشتن اسکناس دولا شد بلافاصله بچه ها با کشیدن نخ اسکناس او را دماغ سوخته کردند وقتی او خود را بازیچه ی دانش آموزان دید قدم هایش را تندتر کرد... @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم تازه مسلمان کاستاریکایی می گوید: بمدت سه سال قرآن خواندم و بعد شهادتین گفتم. قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ». (مائده، 15) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد. @siasikosarieh
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هوش مصنوعی به سوی قدس | به یاد ایران و آن زمانی که نغمه ی «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ» بر زبانش برای نابودی دشمن جاری شد… ✍پ.ن: ۲۱ آبان ١٣٩٠ شهید حسن طهرانی مقدم، در پی انفجار در پادگان مدرس در بیدگنه روستایی نزدیک شهر شهریار (استان تهران) در ۵۰ کیلومتری غرب شهر تهران به همراه ۳۴ تن از همکارانش به شهادت رسید. @siasikosarieh
غده سرطانی.pdf
2.93M
📔«غدّه سرطانی» محتوایی نو و جامع در زمینه رابطه ایران و رژیم صهیونسیتی 📝تهیه و تألیف:کانون فرهنگی حیات طیبه 🔻اسرائیل چگونه تشکیل شد؟ 🔻چگونگی روابط ایران و اسرائیل قبل از انقلاب؛اسرائیل آغازگر دشمنی! 🔻علت دشمنی ایران با اسرائیل چیست؟ 🔻چرا باید ایران در جنگ فعلی اسرائیل با غزه و لبنان ورود کند؟ 🎙پاسخ به تمامی این سؤالات در کتابچه «غده سرطانی» 🕰 مدت مطالعه: ۴۵ دقیقه 📱نسخه مناسب موبایل همراه با تنظیمات تسهیل گر مطالعه @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹 وقتی او خود را بازیچه ی دانش آموزان دید قدم هایش را تندتر کرد. آقای یوسفی بعد از اینکه فهمید بچه ها دستش انداخته اند، از اینکه ابهتش برای یک اسکناس پنج تومانی فرو ریخته بود بسیار خشمگین شد و این تازه شروع درگیری معلمی بود که می خواست یک تنه با شاگردانش زور آزمایی کند ساعت بعد، در کلاسی دیگر احساسش را درباره ی این ماجرا این گونه بیان کرد معلمی که یک اسکناس پنج تومانی دولا شود باید برود گوشه ی قبرستان و با سوره ی الرحمن گدایی کند. قرار شد روز بعد پدرهایمان برای اعتراض به مدرسه بیایند. نمره ی زیر ده برای پدرم بسیار سخت و گران بود دستهایش پر از کاغذهای باطله ای بود که برای دفاع از صداقت و پاکی اش به همراه آورده بود و پیشانیش پر از خط خدا بود. روی صندلی چنان خودش را جمع کرده بود که انگار پیش وزیر آموزش و پرورش نشسته است خونم به جوش آمده بود. سکوت مدیر که قرار گرفتن در آن موقعیت منگش کرده بود مرا برای فریاد زدن جری تر میکرد آن روز روزی بود که اولین قدم را برای ورود به دنیای عدالت خواهی برداشتم آن دفترهای کاردستی، دروازه ی ورود من به دنیای فریاد خواستن و اعتراض شدند میخواستم از مظلومیت و پاکی و سادگی پدرم دفاع کنم. صدایم توی گوشم می پیچید. صدای بسیار بلندم بچه ها را به پشت دفتر کشانده بود ناگهان متوجه شدم آنها بدون هماهنگی و سازماندهی ریخته اند پشت در و شعار میدهند این صداها توانسته بود آنها را تکان دهد و بیدارشان کند. اگرچه شعارها بند تنبانی بود اما این شروع خوبی برای یک انقلاب درونی و یک بیداری بود. فضای ایجاد شده هیجان مرا بیشتر می کرد و وقتی نگاه توأم با رضایت و سپاس پدرم را می دیدم بیشتر انرژی میگرفتم. @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا