فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها خونه ای که با پس انداز می شه ساخت
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من نفهمیدم فقط عشق ریاست داشتم
شاعر: مهدی جهانبخش
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
سیب آورده ام
سیب سرخ خورشید
╰═⊰🌕⊱━╯
عضو شوید و از کلیپ هایی همچون سیب بهره مند شوید
17.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماشین لباسشویی
خشک کن
و بند لباسی مدرن
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
عضو شوید
هدایت شده از ساعت ۰۰:۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مسجد سیار
🔹ژاپن اقدام به ساخت کامیون هایی نموده که تبدیل به مسجد میشوند و هنگام نماز، اذان پخش می کنند. این کامیون ها در میادین شهرها توقف میکنند تا مسلمانان نمازشان را بخوانند.
✔️به کانال ساعت ۰۰:۰۰ بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/2792882744C3f5cd5b9ff
33.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرقت موتور سیکلت
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعریف بیمه سلامت
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
31.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت های حرام گوشت
که برای سلامتی مضر است
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امان از حرف مردم
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملا نصرالدین و مسئولین
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاشت انگور بدون هسته
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
32.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کرمان
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواندن سوره واقعه در شب های جمعه
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
14.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازدید از تیمارستان
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
چه آدمهای عجیبی هستند کاسب های ایرانی
به مناسبت بلک فریدی یا همان جمعه سیاه یا همان تخفیف های جمعه ای که مخصوص خارجی هاست
کلی تخفیف رو جنس هاشون گذاشتند
اما دم عید نوروز که مخصوص ما ایرانیهاست
اجناسشون رو گرون میکنن و هر چی جنس آشغال هست میریزن توی بازار و کلاه سر مردم میذارن
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
با ۳ راز سلامتی ابن سینا سالمتر بمانیم! 👌🏻
▫️ابنسینا پزشک و دانشمند معروف ایران و جهان که کتاب قانون او به ۱۹ زبان ترجمه شده است. اولین کسی بود که تاثیر تغذیه بر سلامت روح را کشف کرد و همچنین براي حفظ تندرستي و سلامتي بر ۳ موضوع اهميت زيادي قائل شده است که عبارتند از: ورزش، تدبير غذا و تدبير خواب. او در کتاب قانون خود اين ۳ را رکن سلامت دانسته است.
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
17.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هفت هزار تا کلاهک اتمی ذخیره نکرده که تو بیای بهش بگی من اومدم باهات مذاکره کنم اونم بگه بیا بشین صحبت کنیم
هفت هزار تا کلاهک اتمی ذخیره کرده که بگه دهنتو ببند
گزینه نظامی روی میزه
واقعا حیفم اومد صحبت های شیوای این جوون رو نشنوید
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوتبالیست ها
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعویض زانو
بایک تخم مرغ و زنجبیل و زردچوبه
از تعویض کاسه زانو جلوگیری کن
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر لالایی میخونه که شما بخوابید
ولی پدر.....
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
عاقبت طوطی من لال درآمد از کار
چلّه چلچلهام کال درآمد از کار
وعده میداد شب هجر به پایان برسد
وعدهی یک شبهاش سال درآمد از کار
خواب دیدم صنمی آب به رویم پاشید
وسط معرکه غسّال درآمد از کار
صاحب کشف و کرامات شنیدم مشتش
عاقبت وا شد و رمّال درآمد از کار
دل وامانده چو شاهین قضا را پائید
کفتری بیپر و بیبال درآمد از کار
خواستم نظم کنم عاقبتت را ای شیخ
خود به خود قافیهاش ضال درآمد از کار
- ارفع کرمانی
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
برگی از تاریخ:
ناصرالدین شاه عادت به نوشتن خاطرات روزانه داشت بخصوص در سفرهای خارجی. خودش نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود. این روزنامهها جزییاتی جالب و خواندنی از تصورات و رفتارها و افکار شاه و درباريان در اختیار ما میگذارد. در اینجا گزیدهای از خاطرات شاه به فرنگستان را بخوانید:
لندن چهارصد نفر تلمبهچی دارد. هر کجای شهر که آتش بگیرد یک دسته از این تلمبهچیها با عرادههای آب و نردبان باید حاضر شوند و آتش را خاموش نمایند. (آتشنشان)
وقتی میخواهند دسته تلمبهچیان حاضر بشوند علامت واهمه را به صدا در میآورند. (زنگ خطر)
امروز در راه پورتسموث از دو سوراخ گشاد و دراز گذشتیم. همه جا تاریک بود و من چشمم را گرفته بودم تا رد شدیم؛ بسیار واهمهدار چیزی بود. در انگلستان بسیار راه آهن از زیر کوه و تپه میگذرد و اکثر اوقات از درون این سوراخها عبور میکند. معلوم نیست با چه وسیلهای سوارخها را چنین گشاد کردهاند که کالسکههای بخار از آن عبور میکند. (تونل) (کالسکه بخار = قطار)
روز بعد رفتیم به کارخانه آهن آبکُنی. دو کِشتی هم ساخته بودند که هنوز ناتمام بود. (کارخانه ذوبآهن)
چنین ببر بد ذاتی در هیچ حیوانخانه فرنگ و غیره ندیده بودیم. (باغ وحش)
قیچیِ ناخن در هر جعبه پنج عدد بود. (ناخنگیر)
چند کِشتی رودخانه پاککن، در آن جا بود. (لایروب، لجنگیر)
در جلو و اطراف عمارت منزل، جلو مَرد رُو کوچه نرده گذاشته بودند. (پیاده رو)
صبح رفتیم حمام. لخت شدیم. یک لوله داشت که پیچ میدادند، سوراخ سوراخ داشت مثل چلو صافکن، رفتیم زیر آن ایستادیم، حاجی حیدر پیچ داد، آب ملایم خوبی آمد و خودمان را شستیم. (دوش حمام)
امروز باید برویم به کارخانه آب صافکنی که در آخر شهر است. ریاست اداره آب صافکنی بر عهده مردیست با نام استاکنکویج. (تصفیه خانه)
اسبابی بود مثل کالسکه صندلی داشت. من و صدراعظم نشستیم، پیچاندند، کمکم رفتیم بالای عمارت منزل خودمان، به راحتی رفتیم به اتاق، چیز عجیبی است. (آسانسور)
امروز به باغ عامه رفتیم. این باغ متعلق به شهر و همه مردم است. (پارک)
از خیابان سه قلوی بسیار خوبی گذشتیم. وسط برای کالسکه بسیار پهن، دیگری برای پیاده، دیگری برای سواره بود. (خیابان سه بانده)
چیز خوبی است، مثل کدوی کوچکِ تازه و دراز، اما رنگ پوستش که زرد شد آن وقت میرسد و خوردنی است، رسیده بود خورده شد. مزه خربزه میدهد، نرم است. همینطور با انگشت خورده میشود، قدری ثقیل است. (موز)
قبل از غذا، سوپی آوردند آب لاکپشت بود. من نفهمیده همه را خوردم. بعد که سیاهه غذا را خواندم و فهمیدم لاکپشت بوده، کم مانده بود قی کنم. (مِنو غذا)
بعد از گردش به تماشای یک ماهیخانه که متصل به اُرانژری (نارنجستان) است رفتیم. در آنجا همه قسم ماهیهای کوچک و بزرگ عمل میآورند و بزرگ میکنند و بعد میفروشند. (آکواریوم یا استخر پرورش ماهی)
شاه در پایان نیز مینویسد: به قدری خوشگل در این راه دیدیم و زیاد بود که آدم سفیه میشد... [در وین اتریش] چهار دختر خیلی خوشگل دیدیم. اینها را منتخب کرده بودند و به دست هر یک گلی داده بودند، یکی یکی گلها را آوردند دادند به من... آن دختر خیلی خوشگل و مقبولتر از همه که موهایش مثل گلابتون ریخته، دختر سفید بسیار خوشگلی بود، خیلی سفید بود. دسته گل را به من داد. دستش خیلی نرم بود. من همینطور مات صورت این دختر شده نتوانستم راه بروم. ایستادم و مات مات این دختر را نگاه میکردم که مردم ملتفت شده بیاختیار خندیدند به طوری که من خودم هم خندیدم... خلاصه پیاده از این راه میرویم برای هتل و نهایت افسوس را دارم که از پهلوی این دختر خوشگل و سفید دور میشوم... خیلی خفیف [آهسته] میرفتم که دختر به این خوبی را بیشتر تماشا کنم.
📗: منبع
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم و سوم فرنگستان
آنچه خواندید بخشی از توصیفات ناصرالدین شاه قاجار از اسباب و مکانها و محلهاییست که برای اولینبار در فرنگستان دیده و سعی در معرفی آنان دارد.
https://chat.whatsapp.com/ESJMepq8g2H2kVvXMf862X
24.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچکس از این جهان هیچ شادمانی ندید
مگر آنکه از پی آن اشک و آه بود
حضرت علی علیه السلام
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان میگذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و رو رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مىتابید و در و دیوارش را روشن مىساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از 90 سال از عمرش مىگذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود.
شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید: تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟
پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت، شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان مىتابید جلو پینهدوز گذاشت، مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلؤلؤ خاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینهدوز را به رنگ طلایى در آورد، شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت: پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلافروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.
شیخ بهایى هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را بر جاى نگاه داشت، این صداى پیرمرد بود که مىگفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى، من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است، دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بىسواد از اولیاءالله و مردان خدا بوده و علم و دانشاش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد، روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینهدوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد، از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى مىگذشت
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم 100 ثانیهای ماهی و من کاری از بابک حبیبی فر
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایجاد گره در کار دیگران
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کاش یه روزی مردم
بجای سگ و گربه و حیوانات عجیب و غریبی که در خونه هاشون نگه داری میکنن
یکی از این مرغ و خروس ها نگه میداشتند
╭═⊰🍎⊱━╮
@sibesorkhekhorshid
╰═⊰🌕⊱━╯