هدایت شده از شایدشھیدبشیم ؛ 🇵🇸 .
ــ كسی كه نماز خود را اصلاح نمیكند، نمیتواند ساير امور زندگی خود را اصلاح كند...
.🕌!
همهمون یه داعشِ درون داریم
که دونه دونه عقایدمون رو سر میبُره
دقیقا همون جایی که میگیم:
یه شب که هزار شب نمیشه!
از دنیا گذشتن حینِ شهادت،
کار آسونیه! ولی الــــان تو باید
واسهی امام زمــــــان عج اللـه
از دنیایِ خودت در حـالـی که
زنــدهای، بگــذری!
-استادپناهیان . .
سنگ میخوردی و میگفتی که ایمان آورید
کس ندیده از رسولی اینچِنین ایثارها...
#یا_رسولالله🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز محشر که همه گریانند,
اشکریزانِ حَـسَـن (ع)، خندانند . .
شهید ابراهیم هادی نیز به علمدار کمیل شهرت دارد و کانال کمیل، محل دیدار خواهر «ابراهیم» با اوست.
خواهر شهید ابراهیم هادی روایت میکند: من سالی چند مرتبه به کانال کمیل میروم و با برادر شهیدم صحبت میکنم. به وی میگویم ابراهیم جان! قربان مهمان نوازی ات، معرفتت، مردم داریت. بعد از شهادت برایمان گفتند که تا آخرین لحظه شهدا را سیراب کرد، ولی خودش با لبی تشنه به دیدار معبود شتافت. من یقین دارم که ابراهیم زندگی زیبایی در جوار حضرت زهرا (س) دارد و من با ابراهیم خیلی ارتباط دارم. هرگاه کاری داشته باشم و سر دوراهی بمانم، از او تقاضای کمک میکنم به اینصورت که از او میپرسم که فلان کار را انجام دهم یا ندهم بعد مکثی میکنم و جوابش را میشنوم.
نیمه شعبان
عصر روز نیمه شعبان ابراهیم وارد مقر شد. همان روز بچه ها دور هم جمع شدیم. از هر موضوعی صحبت به میان آمد تا این که یکی از ابراهیم پرسید:
بهترین فرمانده هان در جبهه را چه کسانی می دانی و چرا؟!
ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: تو بچه های سپاه هیچکس را مثل محمد بروجردی نمی دانم. محمد کاری کرد که تقریبا هیچ کس فکرش را نمی کرد. در کردستان با وجود آن همه مشکلات توانست گروه های پیش مرگ کرد مسلمان را راه اندازی کند و از این طریق کردستان را آرام کند.
در فرمانده هان ارتش هم هیچکس مثل سرگرد علی صیاد شیرازی نیست. ایشان از بچه های داوطلب ساده تر است. آقای صیاد قبل از نظامی بودن یک جوان حزب اللهی و مومن است.
از نیروهای هوانیروز، هرچه بگردی بهتر از سروان شیرودی پیدا نمی کنی، شیرودی در سرپل ذهاب با هلی کوپتر خودش جلوی چندین پاتک عراق را گرفت. با این که فرمانده پایگاه هوایی شده آنقدر ساده زندگی می کند که تعجب می کنید! ... همان روز صحبت به اینجا رسید که آرزوی خودمان را بگوئیم. هرکسی چیزی گفت. همه منتظر آرزوی ابراهیم بودند. ابراهیم مکثی کرد و گفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم!
نارنجک
جهت هماهنگی بهتر، بین فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. تعدادی از بچه ها در داخل حیاط مشغول آموزش نظامی بودند. اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق یک نارجک به داخل پرت شد!
دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همینطور که کنار اتاق نشسته بودم سرم را در بین دستانم قرار دادم و به سمت دیوار چمباتمه زدم!
برای لحظاتی نفس در سینه ام حبس شد!
لحظات به سختی می گذشت، اما صدای انفجار نیامد! خیلی آرام چشمانم را باز کردم.
صحنه ای که دیدم باورکردنی نبود! آرام دستانم را از روی سرم برداشتم. سرم را بالا آوردم و گفتم: آقا ابرام ...!
بقیه هم یک یک از گوشه و کنار اتاق سرهایشان را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه می کردند.
صحنه بسیار عجیبی بود. در حالی که همه ما در گوشه و کنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود!
در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرت خواهی گفت: خیلی شرمنده ام، این نارنجک آموزشی بود، اشتباه افتاد داخل اتاق!
ابراهیم از روی نارنجک بلند شد، در حالی که تا آن موقع که سال اول جنگ بود، چنین اتفاقی برای هیچ یک از بجه ها نیفتاده بود.
گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد.
بعد از آن، ماجرای نارنجک زبان به زبان بین بچه ها می چرخید
شهید ابراهیم هادی در عملیات والفجر مقدماتی بهمراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه بمدت پنج روز مقاومت کرد، ولی تسلیم نشد و سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و کسی دیگر او را ندید. ابراهیم همیشه از خدا تقاضا داشت گمنام شود؛ به دلیل آنکه یکی از صفات یاران خدا، گمنامی است...
«وصیت نامه شهید ابراهیم هادی»¹
بسم رب الشهداء و الصدیقین
اگر چه بیش از هر کس، خود را محتاج وصیت و پند و اندرز می دانم، پیش از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می کنم که قدرتی به بیان من بدهد که بتوانم از زبان یک شهید، دست به قلم ببرم چرا که جملات من پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، بعنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می شود
ادامه دارد...
کسایـےکہمیجنگن، زخمےهممیشن!
دیروزباگلولہ، امروزباحرف!
شھدا وقتےتیرمیخوردن میگفتن
فداسـرمھدےفاطمھۜ :)'
اینتصورمنھ ...
تویـےکہ دارے براے امام زمان کارمیکنے
شبوروز..!
وقتے مردم باحرفاشون بھتزخمزدن،
تودلت باخودتبگو؛
فداسـرمھدےفاطمه
آقاخودشبلده زخمتودرمانکنه🌿'.•
یادت باشد خدا بنده هایش را با
آنچه بدان دل بسته اند می آزماید .
[ شهید همت ]