تا افتاد مادر روخاکا
ثانی به اشکام میخندید
ای وای
یه جور سیلی زد که مادر
چشماش جایی رو نمی دید
نامرد چنان سیلی زد
افتاد زمین مادر بد
موند صورتش جای رد
ای کاش هیچ وقت
کودکی مادر رو. رو خاکا نبینه
مادرش رو نبینه که نقش زمینه
مثل من پیرنشه میون مدینه
دیدم شکست گوشواره
دیدم که چشماش تاره
دیدم گوشش شد پاره
ای وای
جلو ی چشمای خونم
پیش چشمای ترم زد
ای وای
تو کوچه راه و گرفت و
و سیلی به مادرم زد
یاس نبی پر پر شد
ذکر لبش حیدر شد
نیلی روی مادر شد
دیدم افتاد
روی خاکا مادر فقط من می دیدم
از نفس تا مادر فقط من می دیدم
زیر پاها مادر فقط من می دیدم
دیدم شکست گوشواره
دیدم که چشماش تاره
دیدم گوشش شده پا ره
گرفت دستی روی دیوار
گرفت دستی رو گونه
ای وای
دیدم که از گوش مادر
جای چند قطره ی خونه
باضرب دستِ نامرد
به خودمی پیچید از درد
راه خونه رو گم کرد
می گفت حسن
از کوچه ای مادر نگی تو به بابا
دست من رو بگیر تا پاشم که از جا
اشک چشمام ببین شده مثل دریا
دیدم شکست گوشواره
دیدم که چشماش تاره
دیدم گوشش شد پاره
زهرا
جاداره که بمیره
به جای تو همسره تو
زهرا
داره خونابه می ریزه
از زخمای بسترتو
پاهات چقد بی جونه
دستات چقد لرزونه
چشم علی ت گریونه
ای وای زهرا
خیلی وقته داری از علی ت رو میگیری
تو جوونی ولی انگاری خیلی پیری
من بمیرم به جا تو توهیچ نمیری
#کاری_مشترک_ازشعرای_اهل_بیت_ع
#کربلایی_رضانصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
#زمینه_شهادت_امام_حسن_ع
🎼#سبک_با_اینکه_من
#لبات_عقیقه
✅بنداول احساسی
لبات عقیقه یمنی
دوای دردای منی
هر جا باشم جار می زنم
من حسنیم حسنی
برات یه گنبد می کشم
طرح مجدد می کشم
رو دفترم یه صحن برات
شبیه مشهد می کشم
بایه مداد سبز بالای دفترم
روی ضریح تو می کشم یک حرم
موذنا میگن رو گلدسته ت اذان
ما میخونیم نماز باصاحب الزمان
غریب آقام آقام غریب آقام آقام
✅بنددوم گریزبه کوچه
امام حسن فدای تو
فدای غصه های تو
چی دیدی توی کوچه ها
سفید شده موهای تو
یه روز خوش ندیدی تو
چه غصه ها که دیدی و
هر شب با کابوس کوچه
از خواب ناز پریدی تو
فدای غربت و غصه ی تو حسن
پیشه نگاه تو. مادرت و زدن
دیدی تو کوچه و. ضربه ی سیلی و
دیدی تو مادرو. صورته نیلی و
غریب آقام آقام غریب آقام آقام
✅بندسوم گریز به کربلا
فدای قلب مضطرت
فدای چشمای ترت
شده پرازخون دهنت
ازپاره های جگرت
ناله زدی وای جگرم
سوخته همه بال وپرم
زینب بیا که میسوزم
از زهر کین همسرم
تولحظه ی عطش گفتی باشور وشین
لایوم کِیُومِکَ برادرم حسین(ع)
خوندی از کربلا ازگودال بلا
سرحسین تو می بُرَن از قفا
حسییین واااااا حسییین واااااا
#رضا_نصابی
#محمدکمپانی
#مجیدمرادزاده
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
اشک من خلاصه شد تو گریه برای کوچه
برا بلای کوچه ،برا ماجرای کوچه..
پیرم کرده اون روزایی که مادرم شهید شد
محاسنم سفید شد با گریه های کوچه ..
این اشکا رنگ خونه دل من خون از زمونه
اونی که حسن کشته داغ یه مادر جوونه..
کار زهر جفا نیست جگرم روزی پاره شد که
مادر خستمو رسوندم کشون کشون تا خونه
وای دیدم شکسته گوشواره
وای خدا برا کسی نیاره..
رعد و برق اون کشیده یادم میفته حرفاش
تمام دنیا انگار میشه رو قلبم آوار ..
طوری ضربه زدکه مادرتعادلش به هم خورد
اسم علی رو آورد بین زمین و دیوار ..
دستاشو میکشوندم تا خونه مادرو رسوندم
دم در رد گریه هاشو با معجرش پوشوندم..
با بارون نگاهش با همین چشما گریه کردم
باهمین دستاگردوخاک ازروچادرش تکوندم
وای دیدم مادر رمق نداره
وای خدا برا کسی نیاره ..
وای دیدم شکست گوشواره
وای خدا برا کسی نیاره ..
همه ی دردا بعد مادر میرسه به تو خواهر تو هم شکسته میشی به خاطر برادر ..
روزی که تنها میمونی با خیمه های سوزان با گریه های طفلان با بدنای بی جان ..
زهرای کربلایی نایب شاه سر جدایی
توی رگبار تازیونه پناه بچه هایی..
بانوی عالمینی همسفر سر حسینی
توی میدون شام و کوفه تو صاحب لوایی ..
وای رو نیزه راس شیر خواره
وای خدا برا کسی نیاره
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
سوگند به نام دل ربایش
نوراست وجود و ابتدایش ..
با خلق حسن کرده مباهات
از روز ازل ذات خدایش ..
آنان که نوشتند کریمش
مارا بنویسند گدایش ..
بخشید سه بار هر چه را داشت
جان همه ی خلق فدایش ..
هرقلب که پسند قلب زهراست
شد هرکه عزیز مجتبایش..
هستند تمام انبیاهم
محتاج عطای دستهایش..
هم او شده راضی از خداهم
هم بوده رضایش به رضایش..
چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسن است مقتدایش..
در معرکه ی جمل که آمد
دیدند به شکل مرتضایش..
آنقدر رئوف است که میخورد
در پیش جزامیان غذایش..
آن مرد هرآنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش..
تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بین سرایش..
صد بحر اگر که مدح گویم
یه قطره نگفتم از ثنایش..
آنقدر بلا به او رسیده
آندم که بگویم از کجایش ..
از کوچه نپرسید از این مرد
یک عمر شدست مبتلایش ..
جانسوز تر از داغ زهرا
از کل غم جهان برایش..
یا ران مقربش کشیدند
سجاده و فرش زیر پایش..
دردست که زهر خورده آقا
از همسر بی مهرو وفایش ..
خونی شده با سرمه سختش
دست کرم و گره گشایش ..
قاسم به سر و صورت خودزد
خونی شده تا دید عبایش..
پا میکشد این مرد پر از درد
در حجره به روی بوریایش ..
آنقدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش..
بگزار بماند به قیامت
دنیاکه نفهمید بهایش ..
آتش زده بر تمام عالم
لایوم که یوم کربلایش..
گر کرببلا همیشه جاریست
صلح حسن است مقتدایش..
صد شکر که سنگها نخورردند
برصورت مثل مصطفایش ..
صد شکر که نیزه ای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش ..
صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش..
شنیدید همه اومدن وقتی زینب اومد در خونه بنی هاشم سراسیمه همه رو خبر کرد همه داداش اومدن دور حسن رو گرفتن جناده میگه من دیدم پر از خون شده تشت ..
جناده به من بگو این لخته خونه که میگی خوب نظاره کن جناده میگه من وقتی نگاه کردم دیدم پاره های جگر حسنه ،زن و بچه مادر قاسم ،عبدالله همه گریه میکردن اما وقتی حسین اونطوری بلندبلند گریه میکرد .
چشمش رو باز کرد ،خدا چشمت رو گریون نبینه حسین جان ...
حسین جان بهت بگم روز تو بدترین روزه تو عالم تا قیامت روزی مثل روز تو نیست ..
دورت رو میگیرن،الله اکبر دست تو دست ابی عبدالله جون داد ،همه برادران ایستادن ..
سفارش کرد بچه هامون ببر کربلا ..
چشماشو که بست شیون و واویلا تو خانه مجتبی بلند شد همه ناله میزدن بدن مبارکشو تو تابوت گذاشتن، اولین بدنه که در روز میخواد دفن بشه ..
آن زن نانجیبه اومد جلو ،اومده بودن طواف بدن کنار قبر پیغمبر ..
گفت من نمیزارم اینجا بدن حسن رو دفن کنید ،یکی برخاست گفت نانجیبه یه روز به جنگ علی میای با شتر و جمل میخوای جلوی حق رو بگیری ،امروزم اومدی میخوای جلوی پاره تن رسول الله رو بگیری و نزاری دفن کنند،فردا میترسم فیل سوارشی و خانه کعبه رو خراب کنی ،گفت آی بنی مروان شما ایستادید به من جسارت میکنن خودش دستور داد بدن رو تیر باران کنند ..
حالا ابی عبدالله و بنی هاشم بیشتر عباس ایستاده ،داره نگاه میکنه بدن داداششو تیر باران کردن ..
که انگار خون تو چشمای عباس جمع شد ،همینطوری بر گشتند خانه تیرها رو آوردن بیرون نمیدونم ،هرچه بود کفن رو عوض کردند آوردند بقیع بدن رو دفع کردند ..
بدن امام حسن رو تیر باران کردند جلو چشم حسین ، وقتی اومد کنار علقمه دید بدن داداشش رو طوری تیر باران کردن که اگر بخواد هر تیری رو بیرون بیاره بدن جدا میشه ،صدا زد الان کمرم شکست امیدم قطع شد ....
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
همیشه یه نفر هست توبی کسی کنارم
اگه همه ولم کنن امام رضا رو دارم..
توی غربت این شهر همیشه یه نفر هست
یه نفر که حواسش به گدای در به در هست ..
یه نفر هست که بفهمه دردمو
میبره از دل زائراش غمو..
اگه عمری عاشق محرم و کربلام
به خدا مدیون لطف شمام ..
نذاشتیم تنها تو دیدی اشکام سرازیر رو گونمه
چه صحنی داری حرم انگاری برام مثل خونمه ..
سلطان امام رضا جان
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک...
"يا رب الحَسن، بحق الحَسن، اِشف صدر الحَسن، بظهور الحجة، يا رب الحسین، بحق الحُسین، اِشف صدر الحسین، بظهور الحجة ، يا رب الحجة، بحق الحجة، اشف صدر الحجة، بظهور الحجة "
هر کس از دل دعا دارد
امیدی بر شفا دارد
درد ما را تویی درمان
درد دوری دوا دارد
چشمم به در است بیا مهدی
وقت گذر است بیا مهدی
با چشمم راهت را جارو زده ام
من منتظرم من منتظرم
با دست خالی بر تو رو زده ام
من منتظرم من منتظرم
بیا آقای من...
حالا همه آقا و مولامون رو صدا بزنیم:...
یاصاحب الزمان...
السّلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رسولِ اللّهِ یا حُجةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سیدناوَ مَولانا اِنا توجَّهنا وَستَشفَعنا وَ توسلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یدی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن
خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن
یا کریم و یا ربِ وقتِ مناجاتم شده
من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم حسن
ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟
زود حل شد مشکل من هر کجا گفتم حسن
نام او را می برم زهرا تفضّل می کند
تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن
*چندین مرتبه سراغ داریم حضرت زهرا سلام الله علیها گله کردن از روضه خوانها، که مگر حسن پسر من نبود؟ چرا برا حسنم اشک نریختید؟ روضه نخواندید؟ چرا مجلس روضه براش نگرفتید؟ به اون شاعر فرمودند: چرا برا حسنم شعر نمیگی؟....*
در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم!
هر زمان رفتم به پابوسِ رضا گفتم حسن
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم حسن
فکر کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام
بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم حسن
کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد
رد شدم با گریه از این کوچه ها گفتم حسن
*عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...*
مگه یادم میره، من بودم و یه گلِ پرپر
مگه یادم میره، خاکِ روی چادرِ مادر
مگه یادم میره، زخمِ روی بالِ کبوتر
مگه یادم میره، خونابه ی صورتِ مادر
*عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: حسنم مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... عبدالزهرا! ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي... ناله بزن یا زهرا!...
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
داد زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجۀ پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
خدایا به پاره های جگر امام مجتبی، به غریبی اماممجتبی که هم تو خونه غریب بود و هم بیرون خونه، به گریه های امام حسین بالا سرش، به اشک های عمه ی سادات زینب کبری، خدایا! فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، رهبر عزیزتر از جانمون رو حفظ بفرما، انقلاب مارو به انقلاب امام زمانمان متصل بفرما، شر اسرائیل و آمریکا و انگلیس به خودشون برگردان، مردم مظلوم غزه را نصرت عطا بفرما، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمان قرار بده، اموات ما ببخش و بیامرز، شهدای ما مقامشون عالیست متعالی بگردان... خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار... تعجیل در ظهور آقا امام زمان، شادی ارواح طیبه شهدا، شادی روح اموات صلوات بلند و جلیل...*
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
"یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جینا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین"
دلم گرفته غم از گونهام سرازیر است
هوای آخرِ ماه صفر چه دلگیر است
یابن الحسن! آقای من!
و با گذشتن هر هفته میتوان فهمید
زمین چقدر بدون تو از زمان سیر دست
به شیشه ی غمت اینقدر سنگِ وصل مزن
دلا بسوز ز دوری، فراق تقدیر است
برای من که پُر از بی کسی است امروزم
اگر نیایی هر روز دیگری دیر است
بیا و روضه بخوان تا که باز گریه کنم
مس وجود مرا اشک روضه اکسیر است
چه میشود که ببینم لحظه ای را که
مدینه شاهد فریاد های تکبیر است
*اولین کاری که حجت خدا امان زمان رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعَالَمیِنَ لِتُرابِ مَقْدَمِه اَلْفدَاء میکنه، میاد مدینه اون دو نانجیب رو از خاک بیرون میاره،آرزوی دیرینِ همه ی اهل بیت بوده،آرزویِ آقا رسول الله هم همینه... آخه مرحوم شیخ طوسی رحمة الله علیه میفرمایند:مسموم کردند پیغمبر رو، حالا تو بستر افتاده، میگه: بیایید دوات بیارید، یه پوستی بیارید روش بنویسم،به اشتباه نیوفتید،نانجیبِ ملعون،گفت: پیغمبر داره هزیون میگه... از همین جا دیگه تمام روضه ها و مصیبت ها شروع شد...
اولین سوالی که امام زمان از اون دومی نانجیب میپرسه،میفرماید: چرا سیلی تو صورت مادرم زدی؟چرا دَرِ خونشو آتیش زدی؟ نانجیب نگاه تو صورت حجت خدا میکنه، مثل همیشه دروغ میگه،میگه: من آتیش نزدم،من تو این واقعه کاره ای نبودم... حضرت نامه ای رو بیرون میاره، میفرماید: بخوان،دستخط خودتو که میتونی بشناسی، انکار نمیتونی بکنی، میبینه نامه ی خودشه به معاویه ی ملعون نوشته: معاویه اومدم پشت در،صدا نفس کشیدنای فاطمه رو میشنیدم...،اما چنان با لگد به در زدم،صدا شکسته شدن،استخوان های سینه ی فاطمه رو شنیدم... یا زهرا! یازهرا!...
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
زهرا به خانه و مَلَکُ الموت پشتِ در
از بهر قبض روحِ شریف پیامبر
از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش
محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر
*آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حَسن و حسین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....
یه مرتبه بی بی دو عالم فاطمه شنید صدای درمیآد، جلو در اومد دید یه پیرمرد خوش سیما اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم باز اومد در زد، بی بی فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم فاطمه جلو بیا، می دونی این کیه داره در میزنه؟ صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم بهخاطر عظمتِ تو به احترامِ تو... خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟ الله اکبر
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا دیدن..و الشمرُ جالسٌ عَلَی صدْرِه... شمر نشست روی سینه ی ابی عبدالله... ناله بزن: یا حسین!...
الهی! یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا ذالاحسان بحق الحسین...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعة و المستشهدین بین یدیه...
خدايا مرگ مارا شهادت رقم بزن، رهبرمان حفظ بفرما، اموات ما ببخش و بیامرز، پرچم شیعه را بالا ببر، پرچم کفر سرنگون بگردان، مرضای ما لباس عافیت بپوشان، ما را به کربلا برسان، داغ مدینه بر این دلها مَگُذار، ما را حسینی زنده بدار حسینی بمیران، در نسل و ذریه ی ما بی تفاوت به قرآن و اهلبیت قرار مده، به زنهای ما عفت به مردان ما غیرت عنایت بفرما...
تعجیل در ظهور آقا امام زمان، شادی ارواح طیبه شهدا، شادی روح اموات، رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
"صلَّ اللّهُ عَلیکَ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا "
ما گدایان و فقیرِ سر راه حسنیم
ما همه شیفتۀ نیمه نگاهِ حسنیم
همه هستیم سیاهیِ سپاهی که نداشت
پیش مَرگان علمدارِ سپاه حسنیم
گر ندیدیم به دنیا رُخ زیبایش را
وقتِ جان دادن خود، چشم به راه حسنیم
*عَبدُالزهرا روضه خون بود، خواب حضرت زهرا سلام الله علیها رو دید، دید بی بی دلخوره...
گفت: خانم! من روضه خوان شما هستم، چرا دلخور هستید از من؟ حضرت فرمود: چرا روضه ی حسن من رو نمیخونی*....
بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما
ما هدایت شدۀ چهرۀ ماهِ حسنیم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که همه عُمر بدهکار نگاهِ حسنیم
*رسول خدا فرمود: چشمی که برا حسنم گریه کنه، روز قیامت گریه نمیکنه...
امام حسن و امام حسین داشتن کُشتی می گرفتن، سن و سالی نداشتن، مادر تشویقشون میکرد، میفرمود: آفرین حسینم.. امیرالمؤمنین صدا میزد: جانم حسینم... همه ی عالم میدونن زینب حسینیه، زینبممیگفت:حسین! در خونه رو زدن پیغمبر اکرم صلوات الله وارد شد.
دید بچه ها دارن بازی میکنن، صدا زد: آفرین حسنم... حضرت زهرا سؤال کرد: بابا جان! شما خودتون فرمودین کوچکتر رو تشویق کنید. فرمود: تو کوچه می آمدم دیدم ملائکه جمع شدن همه میگن: حسین ... دیدم حسنم کسی رو نداره...
يه آقايي با اين همه جلال و زيبايي اما اينقدر غريب، اينقدر مظلوم، امام صادق مي فرمايند: فرداي قيامت انبياء و اوليايِ الهي رو خدا يكي يكي صدا ميزنه، مي فرمايد: با انصارتون با يارانتون با هوادارانتون بلند شيد بياييد، عيسي يه عده اي باهاش بلند ميشن، موسي! يه عده اي باهاش بلند ميشن، ابراهيم همينطور، تا ميرسن به پيغمبر خاتم يه عده ي زيادي بلند ميشن، تا خدا صدا ميزنه: حسين جان! بلند شو يه عده اي توي محشر بلند ميشن، محشر رو محشر ميكنن، اون وقت امام صادق مي فرمايند: وقتي نوبتِ عمو جانم حسن ميشه، سه چهار نفر با امام حسن بلند ميشن، اينقدر اين آقا غريبه... اما اون سه چهار نفر هر كدومشون به يه لشكر توي عالم مي ارزن، يكيشون حسينِ، يكيشون عباسِ، يكيش علي اكبرِ...
امام حسن خيلي غريبِ، چند دهه براي امام حسين گريه مي كنيم،امشب رو هم برا امام حسن اشك بريزيم، ناله بزنيم، يه گوشه اي امام حسن مي نشست، هي به در و ديوار نگاه مي كرد، عاقبت زينب بي تاب شد، يه روز اومد نشست كنارش، حالش رو پرسيد، گفت: داداش! بي مادر شدي، بي مادر شدم، منم داغ ديدم، داداش! سينه ي خون آلود ديدي منم ديدم، داداش! مادرِ هجده سالمون توي خونه دست به ديوار مي گرفت راه مي رفت، تو ديدي منم ديدم، چي شده هي يه گوشه ميشيني گريه مي كني؟ مگه نمي بيني بابام داره از دست ميره؟ صدا زد: زينب جان! اوني كه داره من رو ميكُشه اينه، مادرم وقتي ميخواست بره سراغِ فدك، رويِ من حساب كرد و رفت، گفت: حسنم! پاشو بريم، يه مرد همراه من باشه... زينب! جلو مادرم خيلي بد شد، نتونستم كاري بارش بكنم، جلو چشام مادرم رو سيلي زدن...*
در پیچ کوچه بود که ولگردِ لعنتی
سد كرد راهِ فاطمه، بی درد ِ لعنتی
دیدم به جنگ مادرِ رنجورم آمده
فریاد می زدم : برو نامرد ِ لعنتی
*زينب! سينه ام رو سپر كردم رفتم جلو... گفتم: چي ميگي بي ادب؟ برو كنار، اما زينب نبودي ببيني، هر چي مادرم عقب مي رفت، اون يه قدم جلو مي اومد، مادرم چسبيد به ديوار، چنان سيلي زد به مادرم، مادرم يه سيلي از اون نانجيب خورد، يه سيلي از ديوار... ناله بزن: یازهرا
*أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ.... باسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم به حق آقامون امام حسن مجتبی ده مرتبه یاالله... فرج آقامون امام زمان(عج) برسان، فساد رو از جامعه ی ما بركن، رهبرمون حفظ فرما، دولتمان یاری بفرما، به آبروی ِ حضرت زهرا ما و دولت و ملت و رهبر از خطرات معصون بدار،هر آنچه توطئه است خنثی بفرما، مریض هامون شفا بده، منظورین ِ نظر شفای ِ كامل عنایت بفرما، گذشتگانمون ،استادانمون ، شهدامون،خمینی ِ عزیز، یارانشون، فرزندان گرامیشون،پدر مادرامون،بد وارث ها، بی وارث ها،اونهایی كه توی این مجالس می اومدند، اصلاً نامی ازشون برده نمیشه،همشون رو میهمان سفره ی احسان امام حسنمجتبی بفرما، ما رو جزو یاران اهلبیت خدایا قرار بده،ما رو یار امام زمان قرار بده، از تو می خواهیم اول و آخر دعای ما فرج امام زمان هر چه زودتر برسان، ما رو شاكر نعماتت به خصوص بارانت بفرما، برای سلامتی خودتون صلوات بفرستید.*
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
غصه اش که یکی دو تا نیست
غربت از حسن جدا نیست..
خیلی خیلی غریبه هیچکی شبیه مجتبی نیست..
وای بی یار و بی حبیبی
وای تو خونه ات هم غریبی..
شده خنده رو لبات سیاه
مگه میشه کسی تو رو نخواد..
الهی من فدات بشم حسن
آقا دوست دارم خیلی زیاد ..
بخون ای گریه کن ،بخون ای سینه زن
غریب یعنی حسین ،کریم یعنی حسن ..
وای بی یارو بی حبیبی
وای تو خونت ام غریبی ..
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ذُوالْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ
وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِيلٍ خَاضِعٍ فَقِيرٍ بَائِسٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ مُسْتَجِيرٍ
لاَ يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَيَاةً وَ لاَ نُشُوراً
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا الْحَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ...
کریم اگر که تویی ما همه گدای توییم
دوا اگر که تویی جمله مبتلای توییم
تو در میان دلِ ما قدم زدی حتما
که در پی دلو دنبالِ رد پای توییم
به روی سینه ی ماها نوشته اند حسنی
همه برای حسین اند و ما برای تو ییم
دو ماه سینه زن شاه کربلا بودیم
دو روز در همه ی سال در عزای توییم
خودت به زندگی ما حسین بخشیدی
همیشه ما همه جا شامل عطای توییم
دمی به سعی و صفای حسین مشغولیم
دمی نشسته و آرام در منای توییم
ابی عبدالله خیلی گریه کرد کنار بستر داداشش امام حسن، فرمود:حسن جان! غارت زده به کسی نمیگن مال و اموالش رو بردند..غارت زده به من میگن که چون تو برادری رو از دست دادم، دیگه محاسنم رو خضاب نمی کنم...
همینطور که داشت حسین گریه می کرد، امام حسن چشماش رو باز کرد، یه نگاه کرد، صدا زد:حسین جان! گریه نکن...
من در حالی دارم جان میدم که هر وقت صدا میزنم "واعطشاه!" آب و شیر به دستم میدن... اما حسین جان!" لا یوم کیومک یا اباعبدالله..." هیچ روزی مثل تو نیست...
فردا وقتی با تابوت امام حسن مقابل قبر پیامبر ایستادند، اون زنِ ملعونه گفت: نمیگذارم اینجا دفنش کنید، آقا ابی عبدالله یه نگاهی کرد، فرمود: یه روزی سوار شتر شدی و مقابل بابام ایستادی... امروز هم نمیگذاری جگر گوشه پیامبر رو کنارش دفن کنیم... می ترسم یه روزی با فیل بخوای به جنگ خانه ی خدا بری.. .عصبانی شد، گفت:ایستادید و به زن پیامبر خدا بی احترامی میشه، تیراندازا شروع کردند تیر زدن...*
سینه ها از اَلَم افروخته شد
تن و تابوت به هم دوخته شد
*فردا اولین بار بود حسین از یه بدن تیر می کشید، یه ساعتی هم شد کنار نهر علقمه از چشمای عباس...یه ساعتی هم از گلوی شش ماهه..
یه ساعتی هم راوی میگه: خسته بود، عطش همه وجودش رو گرفته بود، یه گوشه میدان ایستاد، لحظاتی استراحت کنه، یه حرامی نزدیک شد، با سنگ به پیشانیش زد، دامن عربیش رو بالا زد خون پیشانیش رو پاک کنه، .سفیدی سینه پیدا شد، حرمله چنان با تیر به سینه ی ابی عبدالله زد، هر چه کرد تیر از مقابل بیرون نیامد، خم شد، تیر رو از پشت بیرون کشید...یا مظلوم یا غریب...*
نیزه داران بر تنِ او تاختند
پای تا سر غرق خونش ساختند
خدایا فرج منتقمشان را نزدیك بفرما، قلب نازنین ولی نعمتمان ،امام زمان ما را از ما راضی و خشنود بگردان.دستهایی كه به در خانه ات بلند شده را نا امید بر مگردان، قدمهای ما را به مكه، مدینه، كربلا، بقیع، مشهد الرضا برسان،خدایا به آبروی اهلبیت تمامی مرضای مسلمین كسانی كه ملتمس دعا بوده اند را از شفا خانه كرمت شفا عنایت بفرما.اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خدمت میكنند در هر پست و هر مقامی هستند زیر سایه امام زمان محافظت بفرما.خدا اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خیانت میكنند ظلمشان به خودشان برگردان.پروردگارا اسلام و مسلمین را نصرت عطا بفرما، سایه سرو ستبر انقلاب خامنه ای قهرمان را تا ظهور ولی عصر بر سر این ملت مستدام بدار.دست مجروح رهبرمان را در دست امام زمان قرار بده، خدایا ما را حسینی زنده بدار، عاشورایی بمیران، با شهدای كربلا محشور بگردان.
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
از بس که در فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام غربت و غم تیره تر شده
یابن الحسن!
آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دردسر شده
تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعایِ من ز گنه بی اثر شده
از شام هجرِ یار بسی توشه می برد
آن کس که اهلِ ذکر و دعایِ سحر شده
بودم مریض و روضۀ تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماهِ صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمانِ ندبه به داغی دگر شده
یثرب برایِ فاطمه نقشه کشیده است
یثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده
باید که بعد از این به غم مادرت گریست
فصلِ شروع ماتم خیرالبشر شده
از شعله های پشتِ در خانۀ علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده
آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهرۀ دختر نمی زدند
*رسولِ خدا تو بستر افتاده انگار همۀ این روزا رو داره میبینه، فاطمه جان! انگار دارم میبینم بی حرمتی و خاری دیگه وارد این خونه میشه به جایِ اون عزتی که شما داشتید .. انگار دارم میبنم حرمتت رو دارن میشکنن .. حقت رو ازت میگیرن ...*
رسید موعد داغی که سخت سوزان بود
غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود
رسید لحظه و ساعات آخر مردی
که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود
رسید روز وداعِ رسول خوبیها
همان که بر همگان رحمتی فراوان بود
به یاد ام ابیها گفتنش به پیغمبر
دوچشمِ ام ابیها عجیب گریان بود
*همه دور بستر پیامبر گریانند ولی گریه های فاطمهٔ زهرا یه جور دیگه است خیلی بیقراره.پیغمبر طاقت نیاورد و صداش زد:
دخترم نزدیک بیا، نزدیک بستر شد
آروم درِ گوشش یه چیزی گفت. یه وقت امیرالمومنین دیدن فاطمه اشک هاشو پاک کرد یه لبخندی زد از کنار بستر بلندشد...
امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی بابات بهت گفت؟اینطور بیقرار بودی و حالا داری میخندی؟فاطمه صدا زد: علی جان بابام گفت: عزیزم اینقدر بیقراری نکن اولین شخص میان این جمع تو هستی که به من ملحق میشی،چیزی نمیگذره بابا..*
رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع
امان زِ حال علی، سخت نا به سامان بود
رسول رفت و در این خانه چادرِ زهرا
میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود
رسول رفت و علی را کشان کشان بردند
بتول در عقبش بین راه بی جان بود
رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند
همان دری که در آن کوچه راه بندان بود
*وقتی امیرالمومنین بدنِ رسول خدا رو داره غسل میده ، مولا میگه خواستم پیراهن از تنش بیرون کنم، ندا اومد علی جان! پیراهن از تنش بیرون نیار .. از زیرِ پیراهن بدنُ غسل بده .. وقتی بدنُ به صورت میخواست بخواباند پشتِ حضرتُ غسل بده باز خطاب اومد رسولِ خدا رو به صورت رویِ زمین نگذار، این بدن احترام داره، بدن رو رویِ شانه قرار داد بدنُ غسل داد... باید بگیم یا امیرالمومنین! حق هم همینه بدن پیامبر و حتی فرزندان پیامبر احترام داره، نباید بهش بی حرمتی بشه، اما الهی بمیرم برا اون آقایی که امام زمان در ناحیه مقدسع میگه: «السلام على الخد التريب ، السلام على البدن السليب ..» قربونِ اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن، اسب ها بر اون بدن تاختند، جوری شد که پشت و روی بدن معلوم نمیشد، عمه ی سادات هی صدا میزد: أاَنت اخي؟ آیا تو برادر من حسینی؟... ناله بزن حسین....
خدایا فرج امام زمان(عج) ما را برسان،در ظهور ارباب و ولی نعمت ما تعجیل بفرما،قلب حضرت رو از ما راضی و خوشنود بگردان،چشمان آلوده و گنهكار ما رو به دیدار حضرتش روشن و منور بگردان ،دستان آلوده و گنهكار ما رو به ضریح شش گوشه اباعبدالله الحسین علیه السلام برسان،رهبر مارو در سایه لطف آقا امام زمان(عج)مصون و محفوظش بدار،بر توفیقاتش بیفزای ،طول عمر با عزت به ایشان عطا بفرما،انقلاب مارا به انقلاب امام زمانمان متصل بگردان،این قلیل توسلات رو از ما قبول و ذخیره شب اول قبرمان قرار بده،از بانیان خیر به احسن وجه قبول بفرما،ما را تا نیامرزیده ای از این دنیا مبر،گناهان ما بریر آبروی ما مریز،شهداء،امام شهداء، اموات ما،اونایی كه تو این مجلس خدمت كردن الان سر به سینه ی تراب نهادند،اموات،بانی مجلس الساعه برسرسفره احسان اباعبدالله الحسین مهمان بفرما. تعجیل در ظهور امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net
شب شب اشک آسمون روی زمینه
وقت عروج رحمه للعالمینه ..
حرفهای آخرو میخواد بگه به زهرا
اما طاقت نداره اشکاشو ببینه ..
یتیمی برات درد بی درمونه گلم
تو قلب بابات غم تو پنهونه گلم
بعد من همش چشم تو بارونه گلم..
من برم دخترم تو دلت جای غم میزارن
من برم دخترم در خونه ات هیزم میارن
من برم دخترم همه عالم برات میبارن ..
آه و واویلتا...آه و واویلا ...
ای دخترم فاطمه جان دارو ندارم
این روزا تنها واسه تو دل بیقرارم ..
بشین کنارم کم بشه دلنگرونیم
میخوام با ابر آسمون برات ببارم..
غصم اینه که یه روزی پرپرشی گلم
بعد پدرت اینجا غریب تر شی گلم
تنهایی خودت سپر حیدر شی گلم ..
من برم دخترم در خونت آتیش میگیره
من برم دخترم محسنت پشت در میمیره
من برم دخترم میشه دنیا تاریک و تیره ..
آه و واویلتا..واویلا ..واویلا
گلم باهات حرف دارم این دمای آخر
بزار بگم حرفی رو که گفتم به حیدر ..
مزد رسالت منو پاره تن من با تو حساب میکننش مردم این شهر..
از مردم شهر زخم دلت نمک میخوره
بلوا میشه و بار شیشت ترک میخوره
میبینه علی که فاطمش کتک میخوره ..
من برم دخترم میسوزونن بال و پرت رو
من برم دخترم غریب میبینی حیدرت رو
من برم دخترم میگیره غم دورو برتر رو ..
من برم دخترم در خونت آتیش میگیره
من برم دخترم محسنت پشت در میمیره
من برم دخترم میشه دنیا تاریک و تیره..
من برم دخترم تو دلت جای غم میزارن
من برم دخترم در خونت هیزم میارن
من برم دخترم همه عالم برات میبارن..
آه و واویلتا..واویلا ...واویلا .
📡 براي عضويت در سيماي حرم
کانال رسمی فیلم و سبك و صوت های مداحی و سخنرانی كليك نماييد
👇
🆔 @simaye_haram
🌐 babolharam.net