eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
9.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #ملاقات سیّد بن طاووس با #امام‌زمان (عجّل الله تعالی فرجه) بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
‌💠القاب مبارک امام حسن عسکری علیه السلام💠 ☀️سراج 🍃از القاب حضرت سراج است يعني چراغي كه دائم نور افكني دارد. ☀️شافي 🍃شافي به معناي شفا دهنده است. حضرت در جايي مي‌‌فرمايند: "اگر عيسي شفا دهنده بود يعني مظهر اسم شافي خدا بود اين امر را از ما گرفته بود." ☀️المذكر بتوحيدك 🍃وجود مقدس امام حسن عسكري (ع) يادآوري توحيد را مي‌كنند يعني هر چه ارتباط ما با وجود مقدس امام حسن عسكري (ع) بيشتر شود وحدانيت را بيشتر ادراك مي‌كنيم. 🍃فردي مي‌گويد: من "وثني" يعني "دو خدايي" بودم.روزي حضرت مي‌خواستند از خانه بيرون بيايند با خود گفتم: جلو در خانه‌ي ايشان مي‌ايستم تا ببينم عقيده مرا قبول دارند يا نه حضرت به مجرد اينكه در را باز كردند گفتند: ا"حد احد..." 🍃وجود مقدس امام حسن عسكري (ع) واسطه فيضي است كه بندگان مشرك نشوند. يعني مردم "عبد الدرهم" و "عبد الدينار" و "عبد القدرت" و "عبد المال" نشوند؛بلكه معبودشان یکی باشد. ☀️صامت 🍃يكي از القاب اصلي حضرت امام حسن عسكري (ع) صامت است. چون عصر زندگي ايشان عصر سكوت بوده است. 🍃حضرت در آن زمان نامه هايي را كه براي وكلاي خود مي‌فرستادند لاي چوب مي‌گذاشتند. ايشان داخل چوب را خالي مي‌كردند و نامه را در آن مي‌گذاشتند. حتي حامل نامه نمي‌دانست در داخل چوب نامه است. 🍃آمده است كه يكي از حاملين نامه در بين راه چوبي به مركب خود زد و چوب نصف شد و بلافاصله كلي نامه از لاي چوب بيرون ريخت و به سوي حضرت برگشت و ماجرا را گفت. 🍃 حضرت به او گفتند: قول بده به كسي در اين باره سخني نگويي، همچنين حضرت نامه‌ها را زير حلب‌هاي روغن پنهان مي‌كردند. 🍃در روايت آمده است: عثمان بن سعيد قصد داشت تا فرمايشات حضرت را به جاهاي مختلف منتشر كند آن سخنان را زير حلب‌هاي روغن به گونه‌‌‌اي جاسازي مي‌كرد كه نامه‌ها ديده نشود زيرا در زمان امام حسن عسكري (ع) اوج سخت‌گيري و تقيه بود. دسترسي مردم به امام خيلي سخت بود. 🍃يكي از اين سخت‌گيري‌ها چنان بود كه حكومت وجود مقدس امام (ع) را در باغ وحش قرار مي‌دادند و حضرت در آنجا نماز مي‌خواندند و حيوانات اطراف حضرت جمع مي‌شدند. 🍃حكومت غافل از اين جريان بود كه چنين برخوردهايي با امام به ضرر خود آنها تمام مي‌شود... بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
💢 برخی از مخالفان در کانالهای و وهابیت میگویند: از اساس و امام زمان(عج) واقعیت ندارد، چون امام حسن عسگری(ع) بودند و فرزندی نداشتند؟ 👇👇👇 ✅برای پاسخ به این می بایست به منابع معتبر تاریخی و رجوع کرد نظیر: 📚کمال الدین،صدوق،ج2 ص424 باب 42 و ص434 باب 43 📚بحار الانوار،ج51 ص2 باب 1 در کتاب شریف منتخب الاثر از 68 تن از علمای اهل سنت نام می برد که تصریح به ولادت حضرت حجت از نسل امام عسکری کرده اند 📚منتخب الاثر،ج2 ص369 تا تا 393 دراین بین برخی از آنها درکنار تصریح به ولادت او اعتراف کرده اند که او همان مهدی موعود است وهم اکنون در غیبت به سر می برد که به برخی اشاره می کنیم. محمد بن یوسف گنجی شافعی: "ابومحمد حسن عسکری از خود فرزندی به جای گذاشت که همان امام منتظر است" 📚کفایه الطالب،ص312 عبدالوهاب شعرانی حنفی: "در آخر الزمان امید به خروج مهدی است. او از اولاد امام حسن عسکری است.ولادت او در نیمه شعبان سال 255 هجری اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با عیسی اجتماع کند.عمرش تا این زمان 706 سال است ( تا زمان زندگی مولف) 📚الیواقیت والجواهر،ج2 ص127 نور الدین عبدالرحمان جامی حنفی: او بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدی می گوید: "او کسی است که زمین را پر از عدل وداد می کند" 📚شواهد النبوه،ص404 قاضی بهلول افندی می گوید: "ولادت او در نیمه شعبان سال 255 هجری بود واسم مادرش نرجس است.برای او دو غیبت است یکی صغری ودیگری کبری. هرگاه خدا به او اذن ظهور دهد آن گاه زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد 📚المحاکمه فی تاریخ،ص246 ابن صباغ مالکی بعد از تصریح به ولادت او می گوید: "لقب او حجت،مهدی، خلف صالح،منتظر، صاحب الزمان است که مشهورترین آنها مهدی است" 📚الفصول المهمه،ص282 ✅و دیگران از علمای اهل سنت که جهت جلوگیری از طولانی شدن از ذکر نام آنها می کنیم. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
✍امام حسن عسکری(ع) 💠رسیدن به خداوند عزوجل، سفری است که جز با نشستن بر مرکب شب، پیموده نشود... 📚بحارالانوار4/370/78 ◾️شهادت امام حسن عسکری(ع)تسلیت◾️ بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
💢آیا امام حسن عسکری (ع) بجز حضرت مهدی، #فرزند پسر دیگری داشتند؟ فرزند #دختر چطور؟ منابع تاریخی و روایی تصریح دارند که امام حسن عسکری (ع) فقط یک فرزند داشته، نامش حضرت مهدی و امام زمان(عج) است. #شیخ_مفید در این باره می نویسد: امام پس از حضرت ابو محمد، فرزندش امام زمان (ع) است که نام و کنیه اش مساوى با نام و کنیه #رسول خدا (ص) بوده، پدرش حضرت ابو محمد به غیر از او در باطن و ظاهر #فرزندى نداشته است. 📚الإرشاد ج ۲ ص ۳۳۹ بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
.. ...و به چهرۀ جوانی رشيد، (و) سى و دو ساله ظاهر مي گردد، تا آنجا كه گروهى از مردم (ظاهر بین و کج فهم) از (باور به او) او باز ميگردند. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد 🌸آغاز امامت و ولایت حجه بن الحسن امام زمان (عج) تبریک و تهنیت باد🌸 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ربات های تلگرامی که قصد ازدواج دارند! 🎥روایتی عجیب و تکان دهنده از کلاهبرداری های احساسی و مالی در پیام رسان #تلگرام بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🌹فتح جهان بدست مولایمان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌹آغاز امامت و ولایت مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تبریک و تهنیت باد #أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
📙 #رمان_پناه ◀️ #قسمت_هفتاد ✍🏻حتی با یک محاسبه ی سرانگشتی هم می شود فهمید که شهاب کجا و بهزاد کجا!ت
📙 ◀️ ✍لبه های چادر را با دست نگه داشته ام و مثل بچه ها دنبال لاله راه می روم.خدایا چقدر خاطره ای دور دارم از اینجا وارد صحن می شویم و روبه روی پنجره فولاد می ایستم.لاله می گوید: _چرا وایسادی؟بریم تو دیگه همونجا هم نماز می خونیم +تو برو _باز لوس... +یادم رفت وضو بگیرم _ای بابا!خب حداقل زودتر می گفتی +میشینم همینجا که دارن فرش پهن می کنن.تو برو زیارتت رو بکن و بیا فقط خیلی لفتش نده انگار ناامید شده که بدون هیچ حرفی می رود سمت کفشداری ها گوشه ای می نشینم و به همه جا با دقت نگاه می کنم.به پسرهای جوانی که فرش های لوله شده را تند و تند پهن می کنند و مردمی که با عشق همراهیشان می کنند. به صف هایی که بسته می شود و کبوترهایی که دور سقاخانه پرواز می کنند.صدای اذان پخش می شود و به این فکر می کنم که با چه رویی اینجا آمده ام؟!منی که با آرایش و لاک زدن دائمی هیچ وقت روبه قبله هم نمی کردم. زنی کنارم نشسته و از زیر چادر مشکی اش با لحن عاجزانه ای با امام رضا درددل می کند.طوری اشک می ریزد که انگار بدبخت ترین آدم دنیاست و هیچ چاره ای جز توسل نداشته... دلم می خواهد که من هم حرف بزنم اما بلد نیستم!زبانم انگار الکن شده واژه ها را گم کرده ام و یا از شرم و خجالتی که فقط خودم چرایش را خبر دارم لال شدم. صدای پیامک گوشیم بلند می شود.بازش می کنم و پیامی را که لاله فرستاده زیرلب هزار بار با چشمانی که حالا بارانی شده می خوانم: "سکوت کرده ام و خیره بر ضریح تو ام که بشنود دلتان التماسِ باران را..." و بالاخره قفل دهانم باز می شود "سلام،رو سیاه اومدم ولی توقع ندارم ببخشیم.نمی دونم حاجتی دارم با نه ولی وسط یه دوراهی گیر کردم.اگه میشه کمکم کن بهتر از این بلد نیستم به قول زهرا خانوم متوسل بشم! میشه یه کاری کنی منم مثل همه ی آدمایی که بخاطر شما اومدن تو حرم بشم و وقتی چشمم به گنبدت میفته دلم بره؟میشه حاجتمو بدی؟میشه معجزه کنی تا بفهمم هنوزم خدا منو می بینه؟ همین امروز همین امروز برام نشونه بفرست بند دلم انقدرام محکم نیست که زود پاره نشه.خودت گره بزن و نزدیکش کن به خدا!سپردم دست خودتتون..." می گویم و نفس عمیقی می کشم.انگار سبک شده ام.جماعت که تمام می شود لاله هم می رسد و می گوید: _قبول باشه +من که نماز نخوندم _زیارتت رو گفتم +هه...خوبه تو حیاط بودم! _مهم دله در ضمن اگه لیاقت زیارت نداشتی تا همینجا هم نمی تونستی بیای. حاجت روا ان شاالله حتی او هم عجیب شده این روزها!هر حرکت و هر رفتارش یکجوری حساب شده است انگار... شب شده و هیچ معجزه ای نبود!روی تختم جابجا می شوم و از پشت پنجره به ماه نگاه می کنم.نیشخندی می زنم و می گویم: +بهش گفتم سستم،گفتم یه کاری کن که ایمان بیارم بهت دوباره...نخواست و پتو را می کشم روی سرم.ویبره ی گوشی که صدا می دهد کلافه چشم باز می کنم و به لاله ی مزاحم بد و بیراه می گویم.پیام را باز می کنم و با دیدن اسم فرشته لبخند پت و پهنی می زنم. "سلام پناه جان،خوبی خانوم؟خواب که نبودی؟شهاب برای یه کاری داره میاد مشهد،چند ساعت بیشتر نمی مونه اما گفتم سوغاتی هات رو بیاره،زحمتت نمیشه خودت بری و بگیری؟" گوشی از دستم سر می خورد،بغض می کنم.دوباره به مهتاب سرک کشیده به اتاقم خیره می شوم و زمزمه می کنم: "شهاب داره میاد مشهد... نگاه کن که غم درون دیده‌ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایهٔ سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود! نگاه کن تمام هستیم خراب می شود نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود!! و حس می کنم اولین گره ای که دلم را بند گرمای آفتاب امامم می کند! به فرشته می نویسم "سلام عروس خانوم نه بیدارم.مگه میشه از سوغاتی گذشت؟" و جواب می دهد:"خداروشکر که مثل خودمی و از خیر هیچی نمی گذری اشکالی نداره شمارت رو بدم بهش تا خودش باهات قرار بذاره؟" و من با ذوق می نویسم!"نه عزیزم هرجور خودت صلاح می دونی..." هنوز هم احساس می کنم که نخوابیده رویا می بینم! دلم می خواهد زودتر صبح بشود،چشمانم را می بندم و با یک عالمه فکر و خیال شیرین خوابم می برد به امید فردا 📝نویسنده: الهام تیموری ⏪ ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارقل🍃🍀🍃 تقدیم بہ همتون ڪہ گل هستید ان شاءالله خودتون و خانوادتون در پناه قرآن باشید🍀🍃🍀 الهی امین🙏🌸🍃 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا