eitaa logo
مسجد امام هادی علیه السلام
255 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
6.2هزار ویدیو
308 فایل
مشهد ؛ واقع در بولوار امیرالمؤمنین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 شدّت عزاداری حضرت امّ البنین علیهاالسلام صلوات‌الله‌علیه فرمودند: 🍂 «امّ البنین، مادر چهار برادری که (در عاشورا) به شهادت رسیدند، به بقیع می‌رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده‌ترین وجه، گریه و زاری می‌کرد؛ پس مردم پیرامون او جمع می‌شدند و سخنانش را می‌شنیدند؛ مروان (لعنة‌الله‌علیه) هم از کسانی بود که می‌آمد و ندبه‌های او را می‌شنید و گریه می‌کرد.» 💠 «عن جابر عن أبي‌جعفر علیه‌السلام... وكانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى تخرج إلى البقيع فتندب بنيها اشجى ندبة واحرقها فيجتمع الناس إليها يسمعون منها فكان مروان يجئ فيمن يجئ لذلك فلا يزال يسمع ندبتها ويبكي.» 📚 مقاتل الطالبین (ابوالفرج‌اصفهانی) ص۵۶ بحار الانوار (علامه‌مجلسی) ج۴۵، ص۴۰
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ویدئوی پُر بازدید در فضای مجازی/ نوزادی که بمب خنده است 🔹ویدئوی خنده‌های دختر بچه 7 ماه در حالی که خاله‌اش داستانی را برایش می‌خواند، در فضای مجازی پربازدید شده است. 🔹گوادالوپ 21 ساله اهل آرژانتین می‌گوید این ویدئو بخش کوتاهی از 10 دقیقه خنده‌های مداوم این کودک است.
پاسخ مفصل به این شبهه.pdf
150.2K
👈 پاسخ مفصل 👈 به شبهه ای در مورد امام حسین ع شمر برادر ام البنین ؟! 😳 حتما با دقت مطالعه 📖 بفرمایید @masjedemamhadialaihesalam
. ◾مرحوم علامه مامقانی می نویسد: هنگامی که قاصد امام سجاد علیه السلام به مدینه آمد تا خبر واقعه کربلا را به مردم مدینه بدهد با حضرت ام البنین سلام الله علیها مواجه شد. حضرت ام البنین فرمود: از حسین علیه السلام خبری بده! (او از جواب دادن طفره رفت و) گفت: چهار پسرت (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در کربلا شهید شدند! حضرت ام البنین سلام الله علیها فرمود: قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه عَلَيْهِ السَّلَام‏ رگهای دلم را بریدی! (من کی از فرزندان خودم پرسیدم؟) فرزندانم و هرکس زیر آسمان کبود است، همه فدای حسین علیه السلام؛ از حسین به من خبر بده!🖤 و چون خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید صیحه ای کشید... و این علاقه شدید حضرت ام البنین نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام، (علاقه مادر فرزندی نبود بلکه این علاقه) فقط به خاطر آن بود که حسین، امام او بود. 📚تنقیح المقال ج3 ص70. 🏴 وفاتِ حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد.
😢 عزاداری و گریه های حضرت امّ البنین علیهاالسلام 1) مرحوم مقرّم در «کتاب العبّاس» می نویسد: إنَّ أُمَّ الْبَنینَ رَأتْ أمیرَ المُؤْمِنینَ علیه السلام فِی بَعْضِ الأیَّامِ أجْلَسَ أبَا الفَضْلِ علیه السلام عَلَى فَخِذِهِ، وَ شَمَّرَ عَنْ ساعِدَیهِْ، وَ قَبَّلَهُمَا وَ بَكَى، فَأدْهَشَهَا الْحالُ لِأنَّها لَمْ تَكُنْ تَعْهَدْ صَبِیّاً بِتِلْكَ الشَّمائِلِ العَلَوِیَّةِ یَنْظُرُ إلَیْهِ أبُوهُ وَ یَبْكِی مِنْ دُونِ سَبَبٍ ظاهِرٍ، وَ لَمَّا أوْقَفَهَا أمیرُ الْمُؤمِنینَ علیه السلام عَلَى غامِضِ القَضاءِ، وَ ما یُجْرَی عَلَى یَدَیْهِ مِنَ القَطعِ فِی نُصْرَةِ الحُسَینِ علیه السلام، بَكَتْ وَ أعْوَلَتْ وَ شارَكَهَا مَنْ فِی الدّارِ فِی الزُّفْرَةِ وَ الحَسْرَةِ، غَیْرَ أنَّ سَیِّدَ الأوْصِیاءِ بَشَّرَها بِمَكانَةِ وَلَدِهَا العَزیزِ عِنْدَ اللّهِ جَلَّ شَأنُهُ، وَ ما حَباهُ عَنْ یَدَیْهِ بَجَناحَیْنِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِی الْجَنَّةِ، كَما جَعَلَ ذلِكَ لِجَعْفَرِ بْنِ أبی طالِبٍ. (کتاب العباس، ص 75) روزی امّ البنین علیهاالسلام مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام، اباالفضل علیه السلام را بر ران خود نشانده، آستینش را بالا زده، دو دستش را می بوسد و گریه می کند. این کار، امّ البنین را به وحشت انداخت، زیرا وی سراغ نداشت که پدری بچه ای را با آن شمائل علوی، این گونه دلجویی کند که به وی بنگرد و بدون دلیلی واضح بگرید. امّا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام وی را به قضای الهی، و قطع شدن دستان وی در راه نصرت حسین علیه السلام آگاه کرد، با صدای بلند گریه کرد و کسانی که در خانه بودند نیز با حسرت و آه سوزان با وی همراهی کردند. البته سیّد اوصیا، مقام فرزند عزیزش را نزد خداوند متعال به امّ البنین بشارت داد و فرمود که خداوند به ازای دو دستش، دو بال به وی می دهد که می تواند در بهشت همراه با فرشتگان پرواز نماید، همان گونه که دو بال برای جعفر بن ابی طالب علیه السلام قرار داده است. 2) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: كَانَتْ أُمُّ الْبَنِينَ أُمَّ هَؤُلَاءِ الْأرْبَعَةِ الْإِخْوَةِ الْقَتْلَى تَخْرُجُ إِلَى الْبَقِيعِ فَتَنْدُبُ بَنِيهَا أشْجَى نُدْبَةٍ وَ أحْرَقَهَا فَيَجْتَمِعُ النَّاسُ إلَيْهَا يَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَكَانَ مَرْوَانُ يَجِي‏ءُ فِيمَنْ يَجِي‏ءُ لِذَلِكَ فَلَا يَزَالُ يَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ يَبْكِي. (بحارالأنوار،ج 45، ص 40) حضرت باقر علیه السلام فرمود: امّ البنین علیهاالسلام، مادر چهار برادرِ به شهادت رسیده، به بقیع می رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده ترین وجه می گریست و زاری می کرد. پس مردم پیرامون او جمع می شدند و سخنانش را می شنیدند. مروان هم از جمله کسانی بود که می آمد و همواره گریه و زاری او را می شنید و می گریست. 3) این اشعار از امّ البنین علیهاالسلام در مرثیه حضرت اباالفضل علیه السلام و دیگر فرزندانش نقل شده است: یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ کَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ ای کسی که عبّاس را دیدی که در میدان نبرد، جولان نموده و چون جنگاوران حمله می کرد، و فرزندان حیدر، هم چون شیران بالدار پشت سرش بودند. أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ لَوْ کَانَ سَیْفُکَ فِی یَدِیْکَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ به من خبر رسیده که ضربت بر سر فرزندم رسید در حالی که دست نداشت. وای بر من! چه مصیبتی بر شیربچّه ام رسید که ضربت عمود بر سرش وارد آمد. (عبّاسم! من تو را می شناسم) اگر شمشیر در دستت بود، کسی جرئت نمی کرد به تو نزدیک شود. این اشعار نیز از امّ البنین علیهاالسلام نقل شده است: لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ ای زنان! بعد از این مرا با لقب امّ البنین نخوانید، زیرا مرا یاد شیران بیشه می اندازید. کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ به سبب پسرانی که داشتم، امّ البنین خوانده می شدم، ولی اکنون برایم فرزندی باقی نمانده است. أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ چهار پسر، مانند کرکسان کوهسار داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند. تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ بر سر نعش آنها نیزه ها به هم افتاد و همگی از ضرب نیزه به زمین افتادند. یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ الْیَمِینِ ای کاش می دانستم این خبر درست است که گفته اند دست راست پسرم عبّاس، قطع شده بود؟! (منتهی الآمال،
🔶 چرا امیرالمؤمنین علیه السلام با امّ البنین علیهاالسلام ازدواج نمود؟ 📝 مرحوم شیخ محمّدمهدی حائری در «معالی السّبطین» می نویسد: قال مولی آقا الدّربندی رحمه الله فی «أسْرارالشهادة»: اَقْبَلَ زُهَیْرُ بْنُ القَیْنِ اِلَی عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَقیلٍ وَ قالَ لَهُ: یا اَخی! ناوِلِنِی الرّایَةَ . فَقالَ عبدُالله: أ تَرَی فِیَّ قُصُوراً فی حَمْلِها؟ فَقالَ: لا، وَلکِنْ لی حاجةً اِلَیها، فأخَذَ الرّایَةَ وَ أقبَلَ، وَ فی یَدِهِ رایةٌ حَتَّی وَقَفَ العبّاسَ، وَ قالَ: یَابْنَ امیرالمؤمنین! اُریدُ أن اُحَدِّثَکَ بِحَدیثٍ وَعَیْتُهَ، فَقالَ: إعْلَمْ یا أبَاالفضل! إنَّ أباکَ أمیرَالمُؤمنینَ لَمّا أرادَ أنْ یَتَزَوَّجَ بِأُمِّکَ اُمِّ البَنین، بَعَثَ إلی اَخیهِ عَقیلاً وَ کانَ عارِفاً بِأنْسابِ الْعَرَبِ. فَقال: یا أخی! اُریدُ مِنْکَ أنْ تَخطُبَ لی إمْرأةً مِنْ ذَوِی الْبُیُوتِ وَ الْحَسَبِ وَ النَّسَبِ وَ الشَّجاعَةِ لِکَیْ أُصیبَ مِنْها وَلَداً یَکُونُ شُجاعاً عَضُداً یَنْصُرُ وَلَدِیَ الحُسَینَ علیه السّلام لِیُواسِیَ بِنَفْسِهِ فِی طَفِّ کربلا، وَ قَدِ ادَّخَرَکَ اَبُوکَ لِمِثْلِ هذَا الْیَومِ، فَلا تُقَصِّرْ عَنْ حَلائِلِ اَخیکَ وَ عَنْ اَخَواتِکَ. قالَ: فَارتَعَدَّ العَبّاسُ وَ تَمَطَّی فی رکابَیْهِ حَتَّی قَطَعَهُما وَ قالَ: یا زُهَیر! أتُشَجِّعُنی فی مِثلِ هذَا الْیَومِ؟ وَاللهِ لَأُرِیَنَّکَ شَیئاً ما رَأیْتَهُ قَطُّ. (معالی السبطین ، ج 1 ، ص 428-429) 📝مرحوم ملاّ آقا دربندی در «اسرار الشّهادة» می نویسد: روز عاشورا زهیر بن قین نزد عبدالله بن جعفر بن عقیل آمد و گفت: برادرم! پرچم را به دست من ده. عبدالله گفت: مگر من در حمل آن کوتاهی کرده ام؟ زهیر گفت: خیر، ولی به آن نیاز دارم. پس پرچم را گرفت و نزد حضرت عبّاس علیه السلام رفت و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین! می خواهم حدیثی برایت نقل کنم. ای اباالفضل، بدان! قبل از آن که پدرت امیرالمؤمنین علیه السلام با مادرت امّ البنین علیهاالسلام ازدواج کند، برادرش عقیل را خواست، و عقیل کسی بود که از انساب عرب، کاملاً آگاهی داشت. پس به عقیل فرمود: برادرم! می خواهم زنی را برای من خواستگاری کنی که از خاندانی شریف و با حسب و نسب و معروف به شجاعت باشد تا از او فرزندی به دنیا آید که شجاع باشد و بتواند فرزندم حسین را در کربلا یاری کند و جانش را فدای او نماید. پس زهیر عرض کرد: (ای اباالفضل!) پدرت تو را برای چنین روزی خواسته بود، پس در دفاع از همسران برادرت و برادرانت کوتاهی نکن. در این هنگام حضرت عبّاس علیه السلام با شنيدن اين سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تسمه ركاب پاره شد و فرمود: اى زهير! آيا با اين سخن مى خواهى به من جرأت دهى؟! سوگند به خدا، فداكارى خود را به گونه اى ابراز كنم كه هرگز نظيرش را نديده باشی.
ام البنین در کلمات اعاظم دین : زین‏ الدین عاملی، معروف به شهید ثانی درباره حضرت ام ‏البنین می‌‏گوید: ( ام ‏البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آن‏ها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتد. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می‌رفتند و به ایشان ادای احترام می‌کردند). (1) آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی از مراجع فقید شیعه در نجف اشرف (متوفی ۱۷ شعبان ۱۳۹۴ هجری قمری) گوید: (من در مشکلات، صد مرتبه صلوات برای مادر حضرت ابوالفضل العباس ، ام البنین ، می‌فرستم و حاجت می‌گیرم). (2) سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه می‌نگارد: (ام البنین شاعری خوش بیان و از خانواده‌ای اصیل و شجاع بود.) (3) مقرم می‌گوید: (ام البنین از بانوان با فضیلت به شمار می‌رفت. وی حق اهل بیت را خوب می‌شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و متقابلا خود در میان آنان جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت). (4) علی محمد علی دُخَیل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می‌‏نویسد: ( عظمت این زن -ام البنین- در آن‏جا آشکار می‌‏شود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می‌‏دهند، به آن توجه نمی‌کند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین(ع) می‌‏پرسد؛ گویی امام حسین(ع) فرزندِ اوست نه آنان). (5) باقر شریف قرشی؛ نویسنده کتاب عباس بن علی، رائد الکرامة در فضیلت حضرت ام البنین می‌نویسد: ( در تاریخ دیده نشده است که زنی نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش پیش‌تر بدارد، جز این بانوی پاک؛ یعنی ام البنین). (6) منابع:📙 1. ستاره درخشان مدینه حضرت ام البنین، ص۷. 2. چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، ج۱، ص۴۶۴. 3. اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۹. 4. مقرم،العباس(ع)، ص۱۸. 5. دخیل، العباس(ع)، ص۱۸. 6. شریف قرشی، العباس بن علی، ص۲۳