.
.
#باغ_آوینی_سُها
باغ یا همان روضهی خودمان
ما آدمها هم گاهی باغ هستیم و گاه هم برزخیم
سارتر میگفت : دیگری دوزخ است و راست میگفت و مگر ما گاهی در نسبتهایمان یکدیگر را مایهی عذاب و آتشی که برای هم بپا میکنیم نمییابیم؟
راستی ما مدام در تدارک اینکه برای هم آدمهای خوبی باشیم هم دست و پا میزنیم ولی نمیشود و نمیتوانیم!
چکار کنیم؟
مثل دیروز سرخوشانه بهسوی هم برویم و در میانهی راه مثل یک ماشینی که شصت سال دویده و به لک و لک افتاده باشیم و یا مثل امروز سهلانگارانه بپذیریم که تاب نمیآوریم و کنار بکشیم؟
بهتر بگویم: نمیخواهیم برزخ هم باشیم و نمیشود و میخواهیم بهشت هم باشیم و نمیتوانیم و این ناتوانی کار ما را به انصراف و بیراههها کشانده که آثارش در دوستیها و خانوادهها و اجتماع هویداست و اگر چند صباحی را هم باهم خوش بمانیم میدانیم که چقدر بیآینده است و قهر و جدایی را گرچه با دلواپسی به انتظار نشستهایم!
دوستیها توجیه دوری میکنند و در چشم ناظران درختان کریسمس پر زرق و برق نازنینی هستند که هیچگاه بار نمیدهند و هرگاه برق قطع شود دست کاج زشتمان رو میشود!
اصلا دوستی و نسبت میخواهیم چکار کنیم؟!
اگر میشد بهم پشت میکردیم و بکلی از هم میبریدیم بهتر بود و دردا و نفرین از این موجودی که ذاتا سیاسی است و باصطلاح خود نسبت است!
تصویر بالا را یکبار دیگر نگاه کنیم! میشود مثلا اسمش را ستارههای خوشهی پروین گذاشت یا از این دست صور فلکی
راستی این صور فلکی را چه کسی ساخته است؟ چه کسانی میتوانند صورت فلکی بسازند ؟
@skybook