• بیداریِ جهان زیباست ”سخنرانی پادشاه تمام شد، آب نوشید و خواست روی صندلی میهمانان ویژه بنشیند. حاضرین تشویق‌اش کردند؛ او نفس راحت کشید و پیش خودش گفت: تمام شد، فراموش شد، دیگر کسی به یاد ندارد ما برای اینکه اینجا را اِشغال کنیم و به مستعمرات خود اضافه کنیم چه‌ها که نکردیم! پادشاه با همین افکار هنوز جا روی صندلی خوش نکرده بود که ناگهان فریادهای یک زن - سناتور بومیِ ایالت ویکتوریا [در استرالیا] - خیال خوش وی را ناخوش کرد. زن فریاد میزد: «اینجا سرزمین شما نیست، شما پادشاه من نیستید، زمین ما را به ما پس بدهید. آنچه را از ما دزدیدید به ما بدهید! استخوان‌های ما، جمجمه‌های ما، نوزادان ما، مردم ما. شما سرزمین ما را ویران کردید. شما نسل‌کشی کردید» پادشاه خشک‌اش زده بود، احساس کرد دوباره به آب خنک احتیاج دارد. چارلز سوّم سعی می‌کرد عادی به نظر برسد و خشم خویش را پنهان کرد امّا متعجّب شده بود و پیش خودش فکر می‌کرد چطور کسی از بومی‌ها باقی مانده و خُب ما که حتّی فرهنگ و زبان آنها را هم تغییر دادیم... حاضران هم همین‌طور فکرش را نمی‌کردند که #اشغالگری و #جنایت فراموش‌شدنی نباشد چه استرالیا چه فلسطین” @smh79_channel