eitaa logo
شعر سیدمحمدحسین ابوترابی
163 دنبال‌کننده
101 عکس
10 ویدیو
0 فایل
اجتماعی،آیینی،عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
خون خدا از ارتفاع خون تو رفتیم تا خدا آری خداست با تو و هستی تو با خدا افتاد شور حادثه در بند بند تو بر خاست هر رگ تو چو فواره تا خدا ! خون خدا ندیده کسی ، جای حیرت است می خواست راز خود بشود بر ملا خدا ! گودال شد دهان زمین ، باز مانده است تاصبح روز حشر بگوید : خدا ! خدا ! تن را نشانده است به گودال و سر به نی اینگونه برده است تو را از دو جا خدا ! تا لب شود تمام تنت وقت دیدنش مامور کرد سمت تو هر تیغ را خدا ! آغوش را گشودی وگفتی من آمدم دیگر نفس نمانده برایم بیا ! خدا ! *** روی زمین نبود مکانی بلندتر ما را کشاند سمت خود از کربلا خدا ما را چه جای ترس که از ابتدا شدی تو کشتی نجات و خدا نیز ناخدا ! سید محمد حسین ابوترابی https://eitaa.com/smhabootorabi
کربلای زینب این شگفتی ز کربلای تو بود؟ یا که از کربلای زینب تو؟ عاشقان مبتلا به صبر شوند، صبر شد مبتلای زینب تو مثل دانه که روی خاک افتد، بعد از آن سروِ سربلند شود ارزش صبر رفت بالاتر، تا که افتاد پای زینب تو بود آتشفشان آرامش، با چنین داغ های پی در پی کوه پاشیده می شود از هم، گر نشیند به جای زینب تو چوب بود و سر مقدس تو، تشتِ دشمن ز پشت بام افتاد بین مجلس چه گرد و خاکی کرد، آتش بی هوای زینب تو عاشقان یک به یک اضافه شوند، دشمنان دم به دم کلافه شوند می رود تا قیامت ای مولا، کاروان در لوای زینب تو اربعین می روم قدم به قدم، با اسیران تو به سوی حرم یا حسین غریب می گویم، می شوم همنوای زینب تو سید محمد حسین ابوترابی
حماسه اشک روز و شب بارها گریه کردی هر زمان هرکجا گریه کردی تا بپیچد نوای انالحق با صدای رسا گریه کردی اشک تو داشت شور حماسه با سلاح دعا گریه کردی آب دیدی و آتش گرفتی کشته ی تشنه را گریه کردی پای گهواره بی تاب گشتی دور از بچه ها گریه کردی دستهای قلم یادت آمد بر ادب بر وفا گریه کردی گوسفندی اگر سر بریدند ناگهان بی هوا گریه کردی در پی خارها با رقیه رفتی و پا به پا گریه کردی تشت زر بود و سر،چوب و دندان در خودت بی صدا گریه کردی بیشتر در کجا زخم خوردی بیشتر در کجا گریه کردی؟ گفتی الشام الشام الشام قدر یک کربلا گریه کردی فتنه زور و تزویر و زیور تا شود برملا گریه کردی 🚩🚩🚩 خطبه ات ابرها را فراخواند سنگها یک صدا گریه کردند پنبه از گوش مردم درآورد کرد آتش به پا گریه کردند زخم و زنجیر و شلاق و آتش بود بر ما روا؟ گریه کردند آی روباه ها! زینب است این دخت شیر خدا-گریه کردند سنگ و دشنام بر آل طاها؟ شامیان زین جفا گریه کردند این بریده سر ای شامیان هست میوه ی مرتضا- گریه کردند 🚩🚩🚩 بعد از آن نیز ای کوه غمها قرنها با شما گریه کردیم با همان چشم آبا و اجداد از همان ابتدا گریه کردیم بانویی داد زد یا بُنی وقت شور عزا گریه کردیم باز آمد صدای سم اسب بر گل مصطفا گریه کردیم جاده ی انتظار فرج هم سبز شد بس که ما گریه کردیم یالثارات، بر پرچم ماست منتقم با شما گریه کردیم سید محمد حسین ابوترابی
سفرنامه امام باقر ع گفتی که داستانی، از کربلا بگویم آخر چگونه با اشک، از ماجرا بگویم؟ هر کس مسافرت رفت،شاد است وقت برگشت اما غم دل من،هر روز بیشتر گشت خوشحال بودم اول،همراهِ بچه هایم همبازی اند با من،از غصه ها رهایم دشمن رسید از راه،بازی خراب شد حیف عمه رقیه ی من، از غصه آب شد حیف با تیر دشمنان شد،پرپر عمویم اصغر بالای نیزه ها رفت،با سر عمویم اصغر یاس عمویم اکبر،شد تکه تکه در دشت از داغ رفتن او ،بابابزرگ خم گشت مثل دو گل به گلدان،من بودم و رقیه بر دامن عمو جان،من بودم و رقیه فریاد آب آبِ، ما را شنید عموجان سمت فرات با مشک،ناگه پرید عموجان امید رفت از دست،با آرزو نیامد ای وای از آن دمی که،دیگر عمو نیامد آیینه دلم را ،با غم شکسته بودند بر دست کوچک من، زنجیر بسته بودند عمه سه ساله بود و، من چار ساله بودم می‌زد رقیه فریاد،من غرق ناله بودم با عمه جان رقیه،بودیم اسیر دشمن در زیر پایمان رفت، هر خار مثل سوزن بر روی عمه زینب، دیدم غبار غم را کردم ز عمه پنهان، پاهای خونی‌ام را شلاق خط سرخی، بر بال شاپرک زد عباس عمو نبود و،دشمن مرا کتک زد رحمی نداشت دشمن،آتش به خیمه ها زد با اسبهای وحشی،پا روی لاله ها زد دیدم خودم که می ریخت،خون از دهان گودال جد غریب خود را،دیدم میان گودال موهای بچه ها را،با غم سپید کردند جد غریب ما را،تشنه شهید کردند افتاد آن شب تار،یک اتفاق تازه آن شب دو ماه دیدم،یک ماه روی نیزه بر دست و پای بابا،زنجیر بسته بودند زنجیر را شغالان،بر شیر بسته بودند بودیم آل عصمت ،ما را اسیر کردند در پیشِ مردمِ شام،ما را حقیر کردند وقتی که می شمردم،تک تک ستاره ها را عمه رقیه آن شب، تنها گذاشت ما را فریاد یا حسینا، پر شد در آن حوالی طفلان به گریه گفتند،جای رقیه خالی بگذار تا بگریم،چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد،روز وداع یاران سید محمد حسین ابوترابی
کربلای زینب این شگفتی ز کربلای تو بود؟ یا که از کربلای زینب تو؟ عاشقان مبتلا به صبر شوند، صبر شد مبتلای زینب تو مثل دانه که روی خاک افتد، بعد از آن سروِ سربلند شود ارزش صبر رفت بالاتر، تا که افتاد پای زینب تو بود آتشفشان آرامش، با چنین داغ های پی در پی کوه پاشیده می شود از هم، گر نشیند به جای زینب تو چوب بود و سر مقدس تو، تشتِ دشمن ز پشت بام افتاد بین مجلس چه گرد و خاکی کرد، آتش بی هوای زینب تو عاشقان یک به یک اضافه شوند، دشمنان دم به دم کلافه شوند می رود تا قیامت ای مولا، کاروان در لوای زینب تو اربعین می روم قدم به قدم، با اسیران تو به سوی حرم یا حسین غریب می گویم، می شوم همنوای زینب تو سید محمد حسین ابوترابی https://eitaa.com/smhabootorabi
همسایه های ماه اونایی که روی زمین غریبن اونایی که همسایه‌های ماهن نشون میدن به ما مسیر عشق ُ برای ما ستاره‌های راهن واسه وطن از آبرو گذشتن عمرشونو تو عاشقی گذاشتن دستشون از وفا جدا نمی‌شه غیر دلاوری چیزی نداشتن وقتی توی هجوم پاییز بودن مثل شکوفه، زخم کاری شون بود از پا نیفتادن صنوبرامون دشمن اسیر استواری شون بود زیر شکنجه بالشون شکستُ آخرش از چنگ قفس پریدن رو پرچم سه رنگمون دوباره تصویر آزادگی رو کشیدن اسطوره های مردی و غیرتن قدرشونُ باید همه بدونیم یه دنیا حرفه توی سینه‌هاشون بازم باید قصه‌شون ُ بخونیم سید محمد حسین ابوترابی
بیعت اربعین عشقت شده است باز عیان سینه می‌زنیم با ابرهای فصل خزان سینه می‌زنیم جاریست چشمه دل ما سمت کربلا تا بیشتر شود جریان سینه می‌زنیم نوروز واقعی است محرم به خاطرِ خانه تکانی از دل و جان سینه می‌زنیم مولا نداشته است نیازی به کار ما بیدار تا شود دلمان سینه می‌زنیم آتشفشان عشق تو تا از وجودمان بار دیگر کند فوران سینه می زنیم با یاد سینه ات که برآن سنگدل نشست افتاد ناگه از ضربان سینه میزنیم با یاد دست‌های رشیدی که داشتند   لب تشنگان امید به آن سینه می‌زنیم دریا شدیم شور حسین است در میان در اربعین کران به کران سینه می‌زنیم تا دست‌های بیعتمان را نشان دهیم کوری چشم دشمنتان سینه می‌زنیم سید محمد حسین ابوترابی
59.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅گروه کر دختران مدرسه همت یاران ۲ زیباشهر و "فرزندان کارکنان فرماندهی انتظامی استان قزوین" تقدیم میکند: 💢نام اثر: پلیس حسینی 🔹شاعر:سیدمحمدحسین ابوترابی 🔹آهنگساز:علی اصغرارداقیان 🔹خواننده:امیرحسین یزدان شناس معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قزوین 💢باما همراه باشید:👇 آپارات/ایتا/سروش/تلگرام/شاد/اینستاگرام/روبیکا
🔻پایتخت🔻 شاه طهماسب بر روی تخت است زیر پایش روان جوی بخت است می تپد قلب ایران در این خاک شهر در قامت پایتخت است شهر در انحصار دلیران چلستون در حصار درخت است دل بریدن ز دلبر چه آسان دل بریدن از این خطه سخت است عاشقان را به خود بست قزوین افتخار وطن هست قزوین سید محمد حسین ابوترابی
✳️سرزمین روزگاران✳️ خط تاریخی من! سرزمین روزگاران! می‌درخشد با تو ایران، ای نگین روزگاران! مهد فرهنگ و هنرها! قدمت دیرینه داری خاطرات تلخ و شیرین ،در میان سینه داری پرکشیده در تو عنقا، شهر قزوین قاف داری مثل قلب عارفی تو ،آسمانی صاف داری چلستون تکیه‌گاه عاشقان خسته بوده قلعه های جاودانت از دلیران دل ربوده این بناهای قدیمی رنگ و بوی تازه دارد در میان اهل معنی، شهرت و آوازه دارد نام تو تفسیر دارد چون لغت نامه سترگی شرح تو باید بگوید، دهخدا مرد بزرگی میهمان خسته ات را،پسته و انگور دادی در حرم‌های شریفت، جام‌های نور دادی پایتخت روزگاران! خاستگاه رادمردی سبز بودی سبز باشی،دور بادا از تو زردی سید محمد حسین ابوترابی