قیاس منطقی
مشکل بسیاری قیاس های منطقی که در علوم مختلف استفاده می شود این است که کبرای آنها توسط قیاس های اصولی یا همان تمثیل منطقی ساخته می شود و ظنی هستند
مجربات بازگشتش به تکرار تمثیل است و ظنی است
مشاهدات نمی تواند قضیه کلیه بدهد
حدسیات کاملا ظنی هستند
عمومات فراوان نصوص قرآن و اهل بیت علیهم السلام کبراهای موجبه کلیه فراوانی می سازد که برهان های فراوانی را تولید می کند
تاملاتی در مورد اسلام و برده داری
1/ اسلام مؤسس برده داری نیست بلکه برده داری از قبل از اسلام بوده است و تا صد و پنجاه سال پیش در غرب بسیار رواج داشته است و بزرگترین اندیشمندان غربی با آن مخالفت نمی کردند بلکه برخی از آن ها از برده داری تمجید کرده اند
2/ برده داری در جوامع غربی و غیر اسلامی (که از احکام قرآن و اهل بیت علیهم السلام پیروی نمی کردند) مثل غرب تا صد و پنجاه سال پیش بسیار وحشیانه و بی رحمانه بوده است و راههای گرفتن برده متنوع و غیر انسانی بوده است
3/ عرصه جنگ عرصه مقابله به مثل است و در زمانی که برده داری بسیار رایج بوده، اسلام تمام راههای گرفتن برده را می بندد و آن را محدود به جنگ آن هم به شکل اختیاری و در اختیار حاکم و بنا بر مصلحت او قرار داده است
4/ اسلام بعد از بستن راه های گرفتن برده و محدود کردن آن، راههای بیشماری برای آزاد شدن خود به خودی بردگان یا واجب بودن آزاد کردن آن ها یا ارزش و پاداش زیاد برای آزاد کردن آن ها وضع کرد و در کنار آن احکام فراوانی برای حمایت از بردگان وبستن راه ظلم به آنها قرار داد
5/ رفتار بزرگان دین با برده ها خود بهترین حمایت عملی از این قشر جامعه بوده است
معارف الثقلین
تاملاتی در مورد اسلام و برده داری 1/ اسلام مؤسس برده داری نیست بلکه برده داری از قبل از اسلام بوده
ملاحظات حول الإسلام والاسترقاق
1/ إن سنة الاسترقاق لم تؤسس علي ید الإسلام بل نشأت قبل نبوة نبینا صلی الله علیه وآله وکانت منتشرة فی العالم الغربی بصورة كبيرة إلی حدود سنة 1860 ميلادي من دون مخالفة من قبل المفكرين الغربیین بل بعض كبار المفكرين الغربيين أظهر مدحه وثناءه لهذه السنة
2/العالم الغربي وغیر اتباع مدرسة القرآن وأهل البیت علیهم السلام کانوا یسترقون العبید بطرق مختلفة ویتعاملون معهم بشکل قاس وعنیف لکن فقه أهل البیت علیهم السلام سد أبواب الاسترقاق وحصرها فی طریق واحد وهو فی الجهاد وبشروط خاصة
3/ساحة الحرب مبتنیة علی المواجهة المتعادلة وفی الوقت الذی کانت سنة الاسترقاق منتشرة وبطرق مختلفة فقد حصر فقه أهل البیت علیهم السلام الاسترقاق بالحرب بشکل اختیاری وغیر واجب وحسب ما یراه الحاکم من المصلحة
4/ وبعد تضییق طرق الاسترقاق، وضع فقه أهل البیت علیهم السلام أسبابا عدیدة لانعتاق رقاب العبيد أووجوب تحريرهم والأجر العظیم لمن یقوم به ومع ذلك هناك أحكام كثيرة تحمي العبيد وتسد باب الظلم عليهم وقام أهل البيت عليهم السلام بحمايتهم عمليا بسيرتهم الأخلاقية العظيمة
ائمه اطهار می فرمودند کلامنا صعب مستصعب ... و به اصحاب این مضمون را می فرمودند که روایات را برای هر کسی نگویید و باعث نشوید تکذیب بشوید و تضعیفهایی که در مورد اصحاب صادر شده است هم عمدتا به این جهت بوده است که می دیدند راوی حرف هایی می زند که مضامینش برایشان نا آشنا است در حالی که ممکن است راوی حرف های بسیار عمیقی می زده است ... اتهام غلو هم از همین جا ناشی می شده است و اتهام غلو را هم قمی ها که دسترسی حضوریشان به اهل بیت علیهم السلام شاید کمتر بوده می زدند و روایت راوی را نمی پذیرفتند و در نتیجه در کتبی که امروزه کتب رجال نامیده می شود مثل کتاب نجاشی رحمة الله علیه آن راوی به عنوان ضعیف ثبت شده است . فقیه و رحالی و محدث بزرگی مثل ثقة الاسلام کلینی از همین راویان مثل سهل بن زیاد رحمة الله علیه و محمد بن سنان رحمة الله علیه و دیگران روایات بسیار زیادی نقل می کرده است و در خطبه کافی اشاره ای وجود دارد که خیلی از روایات را جناب کلینی رحمة الله علیه نقل نکرده است تا کل کتاب ضایع نشود و توسط علماء کنار گذاشته نشود . برای شواهد برخی از این مطالب می توانید رجوع کنید به کتاب اعتبار سنجی احادیث شیعه مؤلف: جناب آقای سید علی رضا حسینی شیرازی
علم المعرفة
قد قال إمام الموحدين أميرالمؤمنين عليه السلام: أول الدين معرفته وكمال معرفته توحيده ...
إن المعرفة تبدأ بالعلم بالله سبحانه وتعالى والإيمان به
لنعلم أن جميع العالم ونحن وعقلنا ولساننا واعيننا واذننا و... من مخلوقات الله سبحانه وتعالى
ومن الناحية المنطقية الاستدلال يحتاج الى كبرى موجبة كلية ولا يمكن الوصول إليها الا عن طريق الإيمان بالله واتباع العقل الذي هو الحجة الباطنية والثقلين القرآن وأهل البيت عليهم السلام لئلا نضل ابدا حسب وعد نبينا الصادق المصدق صلى الله عليه وآله
ولا يمكن الوصول إلى العلم بالجهل فنتصور الظن والضلال علما ..
راهي که اهل بيت براي شناخت روايات مورد عمل و غير قابل عمل به ما نشان داده اند (و از خطبه کافي به دست مي آيد) توجه به متن احاديث و عرضه آنها بر کتاب و سنت قطعي است و اين راه کاملا عقلي است و يقيني است و با معرفت شناسي صحيح مي سازد چرا که کتاب قطعي است چرا که اساسا اسلام ما و ايمان ما بر اساس کتاب بوده است و سنت قطعي نيز فراوان است و از طريق عرضه بر کتاب زيادتر مي شود و اين ها در کنار هم بنا بر حديث قطعي و يقيني ثقلين معارف و منظومه فکري يقيني ما را افزايش مي دهد.
يعني بنا بر معرفت شناسي صحيح نمي توان گذاره ها را طوري چيد تا از جهل به علم رسيد: مثلا بنا بر منطق ارسطويي ما بايد يک کبراي موجبه کليه داشته باشيم تا بتوانيم نتيجه موجبه کليه به دست بياوريم ولي ابزارهايي که منطق ارسطويي به عنوان يقينيات به ما مي دهد کبراي موجبه کليه براي ما نمي سازند مثلا حدسيات کاملا ظني هستند و مجربات هيچ وقت در خارج از موارد تجربه شده کبراي موجبه کليه نمي سازند و امروزه هم مثلا ثابت شده است قوانين نيوتون در بخش کوچکي از هستي که سرعت و حجم محدود باشد کارايي دارند و با مطرح شدن نسبيت و کوانتوم و نظريات متعدد ديگر هر روز دايره کارايي بيشتر و علم و يقين علوم تجربي محدود تر شده است.
مشاهدات و محسوسات نيز همواره فقط قضاياي شخصيه توليد مي کنند.
و اگر ما بخواهيم مشاهدات و محسوسات را از طريق تکرار مشاهده و حس به مجربات تبديل کنيم خروجي اش کبرايي ظني خواهد بود و قياس منطقي لبا همان قياس اصولي خواهد شد چرا تکرار محسوس و استنتاج کبراي کلي يعني از طريق مشابهت امور با هم يک کبراي کلي را استنتاج کردن و اين همان تمثيل منطقي يا قياس اصولي است.
لذا براي معرفت شناسي درست بايد از معرفت خدا آغاز کرد و آن را هم خود خدا از طريق فطرت که کل مولود يولد علي الفطرة و سنريهم آياتنها في الآفاق و في انفسهم به ما عطا خواهد کرد. و بعد از اتمام اول الدين معرفته . ايمان به حجت ظاهري يعني پيامبر صلي الله عليه وآله وامام عليه السلام آن هم از طريق سنريهم آياتنا که مي تواند آيات قرآن که آيه نبوت است را هم در بر گيرد حاصل مي شود.
با ايمان به قرآن هزاران گزاره يقيني براي انسان در دسترس قرار مي گيرد و با شناخت قرآن از طريق من خوطب به محکم و متشابه و .... از هم جدا مي شوند و با عرضه روايات بر اين گزاره هاي يقيني همين گونه دامنه هاي معارف دين تکميل مي شود ...
آیین دادرسی کیفری اسلام در بعضی جرایم مبتنی بر شهادت چهار شاهد عادل با جزییات دقیق است حتی علم قاضی هم را آقای سیستانی در حدود نپذیرفته اند(ابن جنید از قدما هم ظاهرا همین نظر را دارد) بلکه شاید بتوان گفت از آیه لولا جاؤوا علیه باربعة شهداء فهمیده شود که بر فرض فقیهی عادل جرمی را دید می شود یک شاهد و و شهادت او همان حکم شهادت دادن یک فرد نزد قاضی دیگر را دارد.
الطريقة التي يتبعها المنطق الارسطي لاثبات وجود الله هي نفس الطريقة التي يذكرها القرآن ب: وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِي تَبابٍ
وهذه الطريقة ادت الى بناء أهرام مصر ...
و غاياتها اصبحت مقبرة الفراعنة:
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ
ومن أراد التثليث جعلها الأهرام الثلاثة
والقران الكريم يقول: إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّـهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
معارف الثقلین
الطريقة التي يتبعها المنطق الارسطي لاثبات وجود الله هي نفس الطريقة التي يذكرها القرآن ب: وَ قالَ فِر
المنطق الارسطی لا یعتبر طریقت صحیحا للایمان
قیاس و فلسفه و منطق ارسطویی نمی تواند پایه عقاید ما قرار گیرد و در فروع دین هم ایجاد عناوین مختلف فقهی مثل عنوان نجس و یا واجب کفایی و ... و بعد پیدا کردن مصادیق این عناوین بسیار به فقه ما آسیب می زند
مثلا به نظر می رسد در فقه امامیه یک حکم حرمت شرب و اکل داریم و یک بحث طهارت بدن و لباس از قذارت ها در هنگام نماز هست و ما نباید عنوان جامع نجس ایجاد کرده و مصادیق آن را یازده تا بیابیم...
معارف الثقلین
قیاس و فلسفه و منطق ارسطویی نمی تواند پایه عقاید ما قرار گیرد و در فروع دین هم ایجاد عناوین مختلف فق
حتی تقسیم احکام به احکام خمسه هم و ایجاد یک عنوان عام به نام مستحب و مکروه فهم احکام را مشکل می کند
علاقه و محبت امام نسبت به شیعه
[المحاسن] عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ:
وَاللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَأَرْوَاحَکُمْ وَرُؤْیَتَکُمْ وَزِیَارَتَکُمْ وَإِنِّی لَعَلَی دِینِ اللَّهِ وَدِینِ مَلَائِکَتِهِ فَأَعِینُوا عَلَی ذَلِکَ بِوَرَعٍ أَنَا فِی الْمَدِینَةِ بِمَنْزِلَةِ الشَّعِیرَةِ أَتَقَلْقَلُ حَتَّی أَرَی الرَّجُلَ مِنْکُمْ فَأَسْتَرِیحَ إِلَیْهِ.
حضرت صادق علیه السلام (به شیعیان خود) میفرمود: «به خدا سوگند من دوست دارم بوی شما و ارواح شما و دیدار و برخورد با شما را و همانا من به دین خدا و دین فرشتگان او هستم؛ پس در این جهت با پارسایی مرا کمک کنید.
من در مدینه همچون یک دانه جو در اضطراب هستم و نگران و ناراحتم تا یکی از شما را ببینم و به وسیله شما آرامش بگیرم.
📚المحاسن
📚بحارالانوار
@hp_pakdel
معرفت ائمه و انبیاء علیهم السلام...
به نظر می رسد معرفت عموم جامعه و فضای علمی نسبت به انبیاء و اهل بیت علیهم السلام با آنچه قرآن و روایات به ما معرفی می کند فاصله جدی دارد ...
قرآن و روایات تاکید بسیار جدی دارد بر "انما انا بشر مثلكم" و آنچه در ذیل این مفهوم تعریف می شود، در حالی که این مطلب در جامعه و فضای علمی و فضای تبلیغی انعکاس ندارد ....
الشتاء ربيع المؤمن
عن الامام الصادق عليه السلام: الشتاء ربيع المؤمن يطول فيه ليله فيستعين به على قيامه ويقصر فيه نهاره فيستعين به على صيامه.
از امام صادق علیه السلام: زمستان بهار مومن است شبهای آن طولانیست پس از آن بهره میجوید برای شب زنده داری و روزهای آن کوتاه است و از آن بهره میجوید برای روزهداری.
معاني الاخبار باب 233
سوء الحساب
عن حماد بن عثمان عن الامام الصادق عليه السلام انه قال لرجل: يا فلان مالك ولاخيك؟ قال: جعلت فداك كان لي عليه شيء فاستقصيت في حقي.
فقال الامام الصادق عليه السلام: اخبرني عن قول الله عز وجل: ويخافون سوء الحساب، اتراهم خافوا ان يجور عليهم او يظلمهم لا ولكنهم خافوا الاستقصاء والمداقه.
معاني الاخبار باب ٢٦٧
وقتی احکام الهی را تحلیل می کنیم و دنبال علت احکام می گردیم به این روایت از امام سجاد علیه السلام هم توجه داشته باشیم:
همانا دین خدا با عقول ناقص و نظرات باطل و قیاسات فاسد درک نمی شود و کسی به دین نمی رسد مگر با تسلیم بودن، پس کسی که تسلیم ما شد نجات می یابد و هدایت یافته کسی است که با ما هدایت شود و کسی که پیرو قیاس و نظر شود هلاک می شود و کسی که در برابر آنچه می گوییم یا حکم می کنیم در درون خود تنگنا و ناخشنودی ببیند پس به آنکه قرآن را نازل کرده است کفر ورزیده است در حالی که نمی داند .....
إن دين الله لا يصاب بالعقول الناقصة و الآراء الباطلة والمقاييس الفاسدة و لا يصاب إلا بالتسليم فمن سلم لنا سلم و من اهتدى بنا هدي و من دان بالقياس و الرأي هلك و من وجد في نفسه شيئا مما نقوله أو نقضي به حرجا كفر بالذي أنزل السبع المثاني و القرآن العظيم و هو لا يعلم.
بحار الانوار ج2 ص303
یکی از راههای مجرب ترک گناهان انجام عهد شرعی برای ترک گناهان و مقدمات آنهاست ...
عهد شرعی به نسبت قسم و نذر، کفاره سنگینی دارد ...
خود را محاسبه کنیم سعی کنیم اشتباهات و زشتی های خود را پیدا کنیم، از دیگران نصیحت بخواهیم و نصیحت دیگران را بپذیریم ....
چه بسیار افرادی که زشتترین اخلاق را دارا می باشند ولی هیچ متوجه زشتی های خود نیستند و هیچ نصیحتی را نمی پذیرند ....
في الكافي الشريف عن أميرالمؤمنين عليه السلام:
فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي لِمَا لَا يَصْلُحُ لِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُون
كافي جلد 2 ص356