eitaa logo
کانال ســـرבار בلها
1.2هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
10.5هزار ویدیو
86 فایل
کانال سردار دلها با تاسی از الگوی حاج قاسم سلیمانی تمام همت را درمعرفی آن شهیدوالامقام بکار می بندد تا مکتب آن شهید را به نسل جامعه معرفی نمایید. قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️موضوع مرتبط: #عکس_نوشته #یا_سید_الساجدین 📅مناسبت مرتبط: #شهادت_امام_سجاد_ع #jihad #martyr
📸تصویری از اهتزاز پرچم سیدالشهدا علیه السلام در قدس شریف 🔴🏴مابچه شیعه ها یک روز همه دنیا را حسینیه خواهیم کرد🏴
⇦اولیــن‌شرط‌پاسدارےازاسـلام، ⇦اعتقادداشتن‌بہ امام‌حسیــن‌علیه‌السلام‌ اسٺ.√ «شهیدمهدی‌زین‌الدین»
زندگى ڪہ نان خوردن و آب آشامیدن نیست. زندگى ڪہ خوابیدن نیست. زندگى ڪہ راہ رفتن نیست. اگر بمیرید و پیروز باشید، آنوقت زندہ اید ولى اگر مغلوب دشمن باشید و زندہ باشید، بدانید ڪہ مردہ اید. 🌷شهید رحمت الله مؤمن زاده🌷
💠 رییس جمهور! 💠 خيلي جدي به راننده گفت: بايست! كمي ناراحت به نظر مي‌رسيد. بلافاصله رو به من كرد و فرمود: از ماشين دومی به بعد يا به اهواز برمي‌گردند و يا اگر قصد آمدن دارند، خودشان تنهايی بيايند. چه دليلي دارد پشت سر ما راه بيفتند؟ وقتي من كه رئيس جمهور هستم با يك كاروان ماشين حركت كنم، ديگران سرمشق مي‌گيرند و اين كار، رسم مي‌شود. برای من دو محافظ در يك يا دو ماشين، كافي است. 📚فلش کارت جای پای باران، موسسه مطاف عشق لینک دانلود رایگان🔻 https://cafebazaar.ir/developer/mataf/
من که بروم لبنان، دیگر برنمی‌گردم!" من با لحنی دوستانه به حاج احمد گفتم: شوخی نکن حاجی! این حرف‌ها دیگر چیست که می‌زنی؟ ان‌شاء‌الله سالم می‌روی و سالم برمی‌گردی و هیچ مشکلی هم پیش نمی‌آید. به خواست خدا، موفق و پیروز برمی‌گردی. ایشان باز هم با همان حالت محزون، در حالی که لاینقطع اشک می‌ریخت، گفت: نه! من دیگر برنمی‌گردم! خیلی تعجب کردیم. با اصرار از او خواستیم علّت این یقین خودش را به ما هم بگوید! حاج احمد سرانجام تسلیم شد و گفت: عملیات فتح را به یاد دارید؟ گفتیم: بله. گفت: یادتان هست که پیش از عملیات، قرار بود ۹۰ دستگاه نفربر «آیفا» ۱۰۰ دستگاه «تویوتا» و امکانات وسیعی را برای عملیات به ما بدهند؛ ولی در عمل، امکاناتی خیلی جزئی در اختیارمان قرار گرفت؟ گفتیم: بله، خوب یادمان هست. حاجی گفت: من آن زمان خیلی ناراحت بودم که خدایا، آخر با این امکانات جزئی، چه جوری می‌توانیم عملیات کنیم؟ با این وضع، می‌ترسم این عملیات موفق نباشد و مایه‌ی آبروریزی بشود! خلاصه توی همین عوالم، با خودم کلنجار می‌رفتم که شب شد. آمدم از ساختمان ستاد تیپ بیرون تا وضو بگیرم که از پشت سرم توی تاریکی شب، یک برادر سپاهی دست بر شانه‌ام گذاشت و آن را فشار داد! با تعجب سر چرخاندم که این کیست؟ دیدم می‌گوید: برادر احمد! شما خدا و ائمه را فراموش کرده‌اید، به فکر نفربر و آمبولانس و امکانات مادی این دنیا هستید؟ توکّل بر خدا کن و این امکانات را نادیده بگیر! به حق قسم، شما پیروز خواهید شد، ان‌شاء‌الله! بعد از این عملیات هم، عملیات دیگری در پیش دارید به نام «بیت المقدس». شما بعد از عملیات بیت المقدس، برای جنگ با اسرائیل، عازم لبنان خواهید شد. پایان کار شما در آن جاست و از آن سفر برنخواهید گشت... وقتی که حاج احمد داشت این مطالب را برای ما تعریف می‌کرد، به شدّت منقلب بود. 📚 کتاب در هاله‌ای از غبار
📚موضوع مرتبط: #شهید_سید_مرتضی_آوینی #شهید_دفاع_مقدس #سخن 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد #06_21 #jihad #martyr
📚موضوع مرتبط: #شهید_سید_مرتضی_آوینی #شهید_دفاع_مقدس #سخن 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد #06_21 #jihad #martyr