🔴 تفکرات یک #بسیجی
#بسیجی ها
با همین تفکر بقول برخی
عصر حجری شون ؛
#زیردریایی ساختن ،
#کشتی ساختن ،
#پهپاد ساختن ،
#تانک ساختن ،
#ماشین_زرهی ساختن ،
#ماهواره فرستادن فضا ،
#شهر زیرزمینی زدن ،
#پالایشگاه زدن ،
#اورانیوم غنی کردن ،
#منطقه رو دست گرفتن ،
#امنیت ایجاد کردن...
مدعیان #روشنفکری
با تفکرات مثلا روشنفکرانشون
چکار کردن؟
جز بفنا دادن و آتش زدن مملکت
♥️ رئیسی :
مجازات سختی
در انتظار ناامن کنندگان جامعه است
♥️رئیس قوه قضاییه
در گردهمایی 4 هزارو 500 نفر
از اعضای بسیج دانشجویی :
◀️ کسانی که
در روزهای اخیر از فضا و از دغدغه مردم سوءاستفاده کرده و در جامعه اغتشاش و ناامنی کردند، دل زن و بچههای مردم را لرزاندند و به اموال عمومی حمله کرده و به اموال مردم خسارت وارد کردند بدانند مجازات سختی در انتظارشان هست.
◀️ امنیت کشور
مهمترین مسئله ما هست و تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهیم نسبت به امنیت کشور کوچکترین اخلالی صورت بگیرد.
◀️ امروز پرچم
مبارزه با فساد در دستان رهبر معظم انقلاب است و من و امثال من سربازان ایشان در این میدان هستیم.
◀️مردم
از برخی بی تدبیریها و مشکلات خسته هستند و حق با مردم است اما این شرایط ادامه نخواهد داشت و آینده نه از آن ثروتمندان بی خدا و قدرتمندان بی رحم بلکه از آن مردم متدین و انقلابی است.
◀️ براساس قانون
دولت وظیفه داشت؛ در چند سال گذشته نسبت به مدیریت مصرف سوخت اقدام کند اما در این چند سال اقدام نکرد و وظیفه قانونی خود را به تعویق انداخت.
◀️ در مورد اجرای
این طرح غير از اقناع افكار عمومي و نخبگان مسائل دیگری نیز وجود دارد که در زمان مناسبی به این مسائل خواهیم پرداخت.
"تقدیم به رهبرم سید علی"
شک نکن در جگر و غیرت ایرانی ها
نبریمت سر بازار چو کنعانی ها
نگذاریم بنی ساعده تکرار شود
باز تکرار همان بی سرو سامانی ها
کاش قدری محک تجربه آید به میان
تا سیه روز شوند این عربستانی ها
خواب از چشم پر از ترس شما میگیرد
مالک اشتری از نسل سلیمانی ها
یا علی گفتیم و از نام علی میترسند
خیل وهابی و تکفیری و سفیانی ها
شاعران، شعر حماسی و ولایی بدهید
به کــریــمـی و مــطـیــعــی و نـــــریــمــانـــی هـا
ذکر سربند من امروز فقط خـــامـــنـــه ایـــســت
نام زیبای تو شد زینت پیشانی ها
باید عـمـار، شویم حادثه ها در راهند
تا کنیم دور از او ، گرد پریشانی ها
مهدیا … ما همه از طایفه سلمانیم
هرچه خواهد بشود پای علی میمانیم
▪️مکاشفه عجیب شهید حاج عبدالحسین برونسی
گردان زمین گیر میشه. سید کاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...
بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن،
میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم
گفت بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم.
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی
گفتم باشه
گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟
گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاء الله تانک منفجر میشه و شما پیروز میشی.
🌐 کتاب خاک های نرم کوشک
✨آغاز کنم به نامت
🍁ای #حضرت دوست
✨هر آنچه شود
🍁به نامت آغاز، نکوست
✨دفترچهٔ #عشق را اگر بگشاییم
🍁سطر از پی سطر،
✨آیتی از تو در اوست
✨سلام
✨الهی به #امید تو
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
و عجل فرجهم . بسیجی سلام .لبخند بزن بسیجی
🍀🌺🌹☘️🌷🍀🌺🌹☘️🌷https://eitaa.com/smmdjk
امام خامنه ای:
بسیجی یک فرهنگ است و اگر بخواهیم این فرهنگ را در یک جمله تعریف کنیم، باید بگوییم پیشرو بودن در همه ی عرصه های اساسی زندگی. درست است که بعضی ها اصرار دارند بسیجی را در محیط دانشگاه و بیرون دانشگاه بد معنا کنند؛ اما از کسانی که حرف های بوق های تبلیغاتی دشمنان این ملت را تکرار می کنند، انتظار زیادی نیست. مسأله این است که خود ما بفهمیم بسیجی یعنی چه.
1384/3/5
🌐بسیج؛ تشکیلات طراز انقلاب
🔹 من عرض میکنم که اگر این کار
یعنی #فراگیر_شدن_بسیج انجام شد، این انقلاب، بیمهی بیمه است؛
اگر نشد، جای نگرانی است.
🔅 یعنی بسیج با #سرنوشت_انقلاب سروکار دارد.
🔹 اگر بسیج، #قوی_و_کارآمد شد و گسترش پیدا کرد و همانطور که عرض کردیم پایهاش مستحکم بود، هیچ قدرتی در دنیا، هرچه هم توطئه کنند، هرچه هم با یکدیگر همدست بشوند، قادر نخواهند بود نسبت به این کشور و این انقلاب، کمترین چشم زخمی وارد کنند.
🗓 ۶۹/۰۹/۱
امام خامنه ای:
بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست، بسیج متّکی است به دانستن و فهمیدن، متّکی است به بصیرت. واقعیّت بسیج هم همین است و در این جهت باید پیش برود. اگر صرفاً احساس بود، احساس با یک اندک چیزی تغییر پیدا میکند. یک عدّهای اوّل انقلاب جزو کسانی بودند که پرشور با انقلاب همراه بودند امّا از روی احساس؛ از روی عمق فهم دینی نبود. بنده با بعضی از اینها ارتباط داشتم، آشنا بودم، در دانشگاه و بیرون دانشگاه اینها را میشناختم؛ عمق دینی نداشتند. نتیجه این شد که با نشست و برخاست با بعضی آدمهایی که زاویهی با انقلاب داشتند، اینها هم با انقلاب زاویهدار شدند -خاصیّت زاویه هم این است که اوّل خیلی محدود شروع میشود، [امّا] هرچه انسان خط را پیش برود، این فاصله بیشتر میشود، دهنه وسیعتر میشود- شدند مقابل انقلاب. بسیج همراه با بصیرت است. اینکه بنده سال ۸۸ روی بصیرت تکیه کردم، عدّهای ناراحت شدند، عصبانی شدند، طنز گفتند، بد گفتند، مقاله نوشتند علیه اینکه چرا میگویید بصیرت، بهخاطر این است؛ بصیرت مهم است؛ دانستن و فهمیدن مهم است. 1395/9/3
قسمت اول1⃣
#یادت باشد..
یادم هست!
پدرم وقتی در کودکی هایم زندگی شهدا را تعریف میکرد سوار پرنده خیال🤔 میشدم و دلم با صدای حاج منصور ارضی🔊 که مرثیه دو کوهه را می خواند به چزابه و دو کوهه و اروند سفر میکرد🌊 بارها و بارها بزرگ مردانی را در ذهن تجسم میکردم و بی صدا و آرام بزرگ میشدم 👶🏻👨🏻بی آنکه بدانم به قلبم ❤️و به جانم چه اکسیری از زندگی تزریق میشود از دیدن اشکهای پدرم😢 در هنگام دیدن عکس رفقای شهیدش دلم شروع به لرزیدن میکرد●●●
در خلوت زمانی که پدرم در ماموریت های مختلف بود تسکین روح آشوب من در فراق او فقط خواندن بود 🤓و بس
خواندن کتابهایی از جنس شهدا و اشک😢 هایی که بی اختیار گونه هایم را خیس میکرد یاد گرفته بودم زندگی که زندگی یعنی ایثار یعنی جهاد یعنی ماموریت و یعنی مادرم که چشم به راه پدرم بود مادری که هم مرد بود و هم زن تا جای خالی بابا را در مواقع ماموریت حس نکنیم...😇😔
الحق و الانصاف آدمهای اطراف من همه به این شکل بودند نگاهشان که میکردم بوی خدا میدادند عطر باران بوی خاک و عطر تند باروت با لباس های سبز پاسداری که من را به عرش میرساند🌦
عکسهای آلبوممان پر بود از عکس های شهدا با چهره های خیره کننده شان.
از زندگی پر هیجانمان آموخته بودیم که آرامش را سرمشق هر روزه خود کنم با خواندن کتاب و کاشتن گل ها بزرگ میشدم و با آنها خود را آرام میکردم.
آموختم که زندگی فقط و فقط به سبک شهدا زیباست🙂👌🏻
زیبایی زندگی آنها را دوست داشتم و تنها رضایت خدا برایم معیار بود
با حمید که ازدواج کردم💑 او را انسانی عجیب در یافتم هر نگاه و هر نفسش و هر سخنش درسی بود برای من که مثل شاگردی در محضرش بودم و هر لحظه از استادم چیزی می آموختم😚
نگاهش به دنیا و آدمها با تمام افرادی که با آنها دم خور بودم فرق داشت
متعالی بود،نمیدانم چطور توصیف کنم حال انسانی را که هم بازی کودکیش همسر و همسفرش و استادش را از دست میدهد
کودکی ام با تمام زیبایی ها و تلخی هایش با او به ابدیت رفت زندگی مشترک بی حضور مادی 💵او پایان یافت و من با کوله باری از خاطرات بر دوش در طی طریق این مسیرم.🕋
بیست و چهار سال سن دارم اما نمیدانم شاید در اصل 24 سال را از دست داده ام اینکه درست زندگی کرده ام و در مسیر بمانم اراده میخواهد اما معتقدم سه سالی که با همسرم گذراندم جز بهترین لحظات عمرم بوده است.
اکنون که نمیدانم قتلگاهش کجاست و فقط نامی از تمام آن گودال میدانم و آن هم حلب سوریه است و سنگی سرد که او را آنجا احساس نمیکنم😞
روزها را بی او سپری میکنم به امید اذان دیگر و بله ای که به او خواهم داد و به او خواهم پیوست.
اما با قلبی که هر روز پاره پاره میشود💔 با کمری خمیده که کوله باری از زندگی را تنها بر دوش دارم. درود میفرستم به تمام نیک مردانی که بخاطر شرف ناموس خدا،عقیله عقلا،حضرت زینب کبری (س)فدا شدند و بصیر بودند تا نصیرمان گشتند.💓
در رابطه با نوشتن این کتاب دلهره عجیبی داشتم بیشتر نمیخواستم جزییات زندگی را مو به مو مرور کنم شاید یک نوع دفاع بدنم در مقابل اتفاق سنگینی بود که که رخ داده بود اما بیاد قولی که به همسرم در رابطه با نوشتن📒🖊 خاطرات داده بودم می افتادم و نهایت تصمیم را گرفتم وقتی در رابطه با نگارش کتاب با من صحبت شد با توکل به خداوند قبول کردم😊
درست است که زبان و قلم نمی تواند زیبایی زندگی شهدا و سیره آنها را به خوبی نشان بدهد ولی الحق و الانصاف این کتاب صمیمی،زیبا و ساده نوشته شده است،درست مثل حمید و من،همینش را بیشتر از هر چیزی دوست دارم گاهی ساده بودن قشنگ است!🙂
در نهایت از قلم زیبا 🖊و فوق العاده نویسنده بزرگوار و خواهر گرامیشان🏻 که جهت گردآوری خاطرات و بازنویسی و تکمیل خاطرات زحماتی فراوان کشیدند تشکر میکنم 👏🏻💓و از آن دو بزرگوار میخواهم که حلال بفرمایند.
وجود افرادی این چنین که برای ارتزاق معنوی جامعه تلاش میکنند ارزشمند است اگر قدر بدانیم. ان شاءالله که قدردانشان باشیم.👩❤👩😘
من الله توفیق
فرزانه سیاهکلی مرادی/اسفند96/مشهد مقدس
ادامه دارد...
بسیجی دیده بیدار عشق است….
بسیجی پیر میدان دار عشق است…
الگوی بسیجی:
الگو و مقتدای بسیجیان، امیر مؤمنان علی(ع) اوّل بسیجی اسلام می باشد. بسیجی به علی تأسی و نگاه می کند، کسی که سال ها برای حفظ و حراست از نبوت و رسالت جهاد و مبارزه کرد و برای عدالت، سختی ها کشید و سرانجام در محراب عشق به شهادت رسید.
بسیجی برای عقیده و ارزش های سازنده جهاد می کند، برای عدالت تلاش و کوشش می نماید و هدفی جز رضای خدا ندارد.
تفکر بسیجی:
تفکر بسیجی بر اساس و شالوده محکم و پویای اسلام استوار است. تفکر بسیجی تفکری پویا و زنده است. او حیات دارد و به جامعه حیات و نشاط می بخشد. اگر تفکر سازنده بسیجی در جامعه پیاده شود، کشور در مقابل حوادث و ناملایمات بیمه خواهد شد، چرا که در تفکر بسیجی ایستادگی و شهادت و اطاعت از ولایت، با بینش و معرفت وجود دارد و این عوامل سد محکمی در مقابل بلایای طبیعی ، سیلاب های خانه برانداز و مخرّب دشمنان دین و مرز و بوم است.
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
#تشکیلات
شما هرجا هستید و هرجا مشغول کارید،
بدانید همان جا یک گوشه ای از این جبهه ی وسیع است!
اگر همان جا "خوب" و "منضبط" و "وفادارانه" و "بامهارت" کار کنید،
در این جبهه اثر گذاشته اید!
و دشمن این را نمی خواهد."
#سیدعلی_حسینی_خامنه_ای🌸
#فرمانده_دلها
⭕️ سیل میاد بچه بسیجی!
زلزله میشه بچه بسیجی!
جنگ میشه بچه بسیجی!
لب مرز بچه بسیجی!
تیر و ترکش بچه بسیجی!
داعش میاد بچه بسیجی!
فحش خوردن بچه بسیجی!
اما حقوق، مزایا، ژن خوب، سفر خارج کشور، اختلاس واسه دیگران!
توی تعطیلات عید، سلبریتی ها یا رفتن آنتالیا یا دبی عشق و حال، یا اینکه کل شبکه های صدا و سیما رو گرفتن!
هرجای دنیا اگر چنین نیروی پایه کاری داشت که بی منت کار کنن حلوا حلواشون میکردن نه مثل ما با طعنه و کنایه تخریبشون کنن
#بازم_بسیج بسیجی بمانیم. https://eitaa.com/smmdjk
#کار_جهادی یعنی چه؟؟💫
یعنی از موانع عبور کردن
آرمان ها وجهت ها رافراموشنکردن،
یعنی شوق به کار؛
کار را باید جهادی انجام داد.
👤| #امامـ_خامنهای
✌🏻| #آتش_به_اخـتـیار
تنگِ اون ساختمونایِ دوکوهه. ..
تنگِ گردان تخریبش. ..
تنگِ نماز شبایِ حسینیه حاج همتش. ..
تنگِ اول صبحایِ فتح المبین. ..
تنگِ شلمچه و خاطره بازی هاش...
تنگِ طلائیه و سه راه شهداش. ..
تالا تو طلائیه حاج آقا بیات برات روایتگری کرده؟
تنگِ دهلاویه و قتلگاهِ چمران. ..
تنگِ هویزه و نسیم ِ اون شباش. ..
تنگِ اروند و خلوتِ آرومش..
تنگِ اردوگاهِ شهید باکری...
تنگِ خرمشهر و مسجدش. ..
تنگِ چادر خاکیامون. ..تنگِ گرما و آفتاب سوختگیامون. ..
.
نمیدونم چقدر از حرفایی که زدم رو فهمیدین. ..
فقط میدونم دلم خیلی تنگ شد 💔
میگن دلت برا یکی تنگ بشه حتمن اون طرف بیادته:)
ینی اصن مارو نگاه میکنن؟
#شهدا_نگاهی...
هدایت شده از
تاقیامت سَر سربند تو #بـےبـے دعواست
معنے این سخنم را #شهدا مـے فهمند
بسیجی بمانیم. https://eitaa.com/smmdjk
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی
محمود_ژوليده
دلم برای شهادت، به جبههها خوش بود
چقدر روز وفا، روزگار ما خوش بود
پس از دفاع مقدس، تب شهادت مُرد
ولی دل همهٔ ما به کربلا خوش بود
گذشت و باب شهادت به سمت زینب شد
و باز دیدن ایام آشنا خوش بود
یکی یکی رفقا، باز بارِ خود بستند
مدافع حرم انگار با بلا خوش بود
مسیر سوریه را تا عراق پیمودند
دل خدائیشان بر دعای ما خوش بود
خبر رسید که سرها نثار بی سر شد
خبر رسید که دلها به سرجدا خوش بود
خبر رسید که این بار «حججی» سر داد
و از شهادت خود در ره ولا خوش بود
اسیر بود ولیکن به یاد زینب بود
و در زمان اسارت ز ماجرا خوش بود
اسیرِ راه اسیرانِ اهلبیت شد و
ز سیلی و لگد و تازیانه ها خوش بود
هوای داغ و شکنجه، ولی به مادر گفت
عجیب پاقدمِ فاطمه هوا خوش بود
همان شهید که با گریه مادرش میگفت:
دلش فقط به شهیدان نینوا خوش بود
همان شهید که با بغض، گفت بابایش
همیشه محسنِ من با خدا خدا خوش بود
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند:
یا عمار! اِذا سَلَكَ النّاسُ كُلُّهُمْ وادِياً وَ عَلِيٌّ سَلَكَ وادِياً فَاسْلُكْ وادِياً سَلَكَهُ عَلِيٌّ وَخَلِّ النّاسَ طُرّاً…
ای عمار! هر وقت دیدی که علی تنها به راهی می رود و همهی مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی می رود…
🌹ام وهب های تاریخ...
🌹مادر شهید امنیت: اگر 10 پسر دیگر هم داشتم در راه انقلاب میدادم/عاشق میدان سوریه بود اما در تهران شهید شد
🌹مادر شهید مدافع امنیت، مرتضی ابراهیمی میگوید: ملارد شلوغ شده بود. مرتضی هم سه روز شبانهروز برای حفظ امینت شهر آنجا حضور داشت و خانه نمیآمد.
♦️عازم سوریه بود که گفته بودند "جا پر شده، برگردید و بار دیگر اعزام شوید."، عاشق حضور در میدان سوریه بود، اما در تهران شهید شد فرمانده گردان بود، با سربازانش که داشتند در منطقه گشت میزدند، سربازان گفتند "شما جلو نروید و در منطقه بمانید"، اما او گفته "من جلوتر میروم تا اگر خطری باشد من با آن مواجه شوم."، جانش را در دستش گرفت و رفت تا سربازانش به خطر نیفتند، شجاع بود و راضی نبود به پای کسی سنگ بخورد.