eitaa logo
کانال ســـرבار בلها
1.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
10هزار ویدیو
80 فایل
کانال سردار دلها با تاسی از الگوی حاج قاسم سلیمانی تمام همت را درمعرفی آن شهیدوالامقام بکار می بندد تا مکتب آن شهید را به نسل جامعه معرفی نمایید. قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستِ ته تغاری خانه را مگر می‌شد نشنیده گرفت و پشت گوش انداخت؛ همین شد که پدر و مادر سر نمازهای شان دعا کردند که خدا جهاد حامد را قبول کند... 🍃22🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
❤️🕊خاطره ی مادر حامد از دیدار با مقام معظم رهبری موقع خداحافظی من برگشتم به سمت آقا گفتم حاج آقا می‌شود من از شمایک خواهشی بکنم؟ حضرت آقا هم گفتند : شما خواهش نکنید...شما مادر شهید هستید، شما امر بفرمایید. ☘من هم گفتم : آقا من می‌خواهم این انگشتری که در دست شماست، روز قیامت من را شفاعت بکند، ایشان هم همانجا انگشترشان را از انگشت درآوردند و به من دادند. بعد هم یک انگشتر دیگر به امیر پسر بزرگم دادند و همانجا نوه کوچک مان علی را که آن موقع 5 ماهه بود در آغوش گرفتند. ☺️ما گفتیم آقا ، حامد در وصیت نامه اش نوشته تنها دلخوشی من علی است، موقعی علی بزرگ شد به او بگویید که عمویت در جهت دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفته و شهید شده و بگذارید افتخار بکند. حضرت آقا این را که شنیدند، یک انگشتر هم به علی یادگاری دادند و فرمودند این انگشتر را نگهدارید وقتی علی بزرگ شد به او بدهید تا همیشه یاد عموی شهیدش باشد. 🍃23🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
خاطره ی آشنایان شهید یه شب اومد بخوابم. گفت: آقا... چندروز دیگه تولد خواهرزاده هام، فاطمه و زهراست. لطفا از طرف من براشون ۲ تا عروسک بخر الان که نمیتونم ولی این دنیا حتما برات جبران میکنم... صبح که بلند شدم به خانومم تعریف کردم وگفتم: حامد که خواهر نداره؟! خانومم گفت بذار تماس بگیرم ببینم قضیه چیه. زنگ زدیم به مادر حامد، گفتن حامد خاله کوچیکش رو به عنوان خواهر میدونه تولد دخترای اونه فاطمه و زهرا، حامد خیلی به این بچه ها علاقه داشت و امکان نداشت هر وقت اینارو میبینه یا تولدشون میشه دست خالی باشه... وقتی متوجه شدیم رفتم براشون عروسک گرفتم... 🍃24🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
☘خاطره رفیق شهید، آقای بالازاده یه روز سر کار بودم که بهم زنگ زد سلام داداش کجایی؟؟؟ گفتم سر کارم داداش گفت مهرداد میتونی با ماشینت بیای دنبالم؟؟ چون هروقت بهش زنگ میزدم بدون سوال درباره ی کارم، میومد دنبالم، منم ازش چیزی نپرسیدم. ماشینو برداشتم و رفتم. وقتی رسیدم دیدم ماشینش تصادف کرده و جلوش داغون شده.گفتم حامد خودت چطوری خوبی؟؟ چیزیت که نشده؟؟ گفت نه نگرانم نباش هیچیم نیست.بیا بریم دنبال تعمیرکار. حامد حواست کجاس پس؟؟چرا دقت نمیکنی؟؟اخه تو که شیفت بودی بیرون چیکار میکردی؟؟ جوابی بهم نداد !! تو راه بهش گفتم حامد مقصر تویی؟؟ گفت نمیدونم ولی انگار منم !!گفتم ینی چی اخه؟؟ نمیدونی مقصری یا نه؟؟؟ گفت: مقصرم ولی بیمه نمیدم میخام پول نقد بدم به طرف، که بیمم حیف نشه. گفتم راس میگی حیفه بیمه، پول نقد میدیم.نگران پولم نباش منم پول همراهم هست. چند روزی ماشین خودش تو تعمیرگاه بود و پول کسی که ماشینو بهش زده بود رو هم دادیم. بعد چند مدت فهمیدم که خودش تصادف نکرده بود!!! یکی از سربازاش برای بیرون رفتن با نامزدش ماشینش رو از گرفته بود و تصادف کرده بود!! اینم به روش نمیاورد!! میگفت سربازه خوب شاید پول نداره و نباید جلو نامزدش شرمنده بشه... بله این بود داداش من باید باهاش زندگی میکردی که بفهمی حامد کی بود حامد یه انسان معمولی نبود... ومعمولی هم نموند.... 🍃25🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
🌷خاطره و روایتی از برادر بزرگوار شهید جوانی🌷 در روزهای اول که باخبر شدیم آقا حامد مجروح شده، اطلاعات دقیقی از داداش نداشتم یعنی یکی میگفت چشماش از بین رفته، یکی میگفت یک چشمش فقط مجروح شده، یکی میگفت دستاش قطع شده یکی میگفت دست داعش افتاده یا میگفتن چون قابل شناسایی نیست شما رو میبرن سوریه یکی میگفت کماست اعضاش سالمه و سرش پر ترکشه خلاصه هر کسی یک چیزی به ما میگفت ولی اطلاعات مؤثقی و کلی که به ما دادن حاکی از این بود که وضعیت آقا حامد وخیمه و هر دوتا چشم و دستاش رو از دست داده و در حالت کماست خلاصه با هزار دلهره رفتیم سوریه، چون دیر وقت رسیدیم مارو پیش داداش نبردن گفتن فردا میریم. من تو اون چند ساعت تو سوریه به همه جا زنگ زدم تا ی اطلاعاتی در مورد داداشم بدست بیارم اما چون داداش حامد اسم مستعار داشت کسی حامد جوانی رو نمیشناخت. تا این که با بهداری اونجا تماس گرفتم و گفتم به من گفته شده که داداشم دوتا چشماش و دستاش رو از دست داده آیا واقعا حامد اینطوری شده؟ نفر بهداری به من گفت: شما داداش اون شهید ابوالفضلی هستی؟ گفتم داداش من شهید نشده مجروحه. گفت نمیدونم ی مجروح ایرانی داریم که عین حضرت ابوالفضل مجروح شده و تو کماست و هوشیاریش خیلی پایین هستش و تو سوریه معروف شده به شهید ابولفضلی. اونجا فهمیدم چون داداشم حضرت عباس رو خیلی دوست داشت مثل ایشون جانباز شده و قبل اینکه شهید بشن معروف شدن به شهید ابوالفضلی. 🍃26🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
❤️ با هم رفیق تر شده اند. انگار نه انگار که حامد دیگر نیست. حرف حامد که می شود، یاد حامد که می افتد، پشت فرمان ماشین حامد که می نشیند، انگار که پسرش نشسته باشد کنار دستش. 😔 حرف هایش، درد دلهایش، غصه نبودن هایش شروع می شوند. یاد رانندگی و دست فرمان تند و تیز حامد می افتد و این که حامد عشق سرعت بود و عشق لایی کشیدن توی اتوبان و همیشه ی خدا جعفر نگران این بود که یک روز توی اتوبان بلایی سر این بچه می آید، بس که مدام گوشی دستش بود و با آن دست دیگرش، هم دنده عوض می کرد و هم فرمان ماشین را نگه می داشت. 😐 یاد غر زدن های مدامش که «وقت رانندگی گوشیت رو بذار زمین!» 😉 و حامد به خاطر اینکه حرف پدر زمین نیفتد، گوشی را می چِپاند توی جیب شلوارش و با گوشی توی جیب، پیامک می نوشت و می فرستاد. 🌹 جعفر می ماند که این بچه جای حروف را روی گوشی لمسی چطوری حفظ کرده که پیامک هایش درست نوشته و فرستاده می شوند و حرص می خورد ولی ته دلش حامدش را بابت همه این کارهای عجیب و غریبش دوست داشت و تحسینش می کرد. 🍃27🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
دفترچه یادداشت حامد را که ورق بزنید، به این نقاشی می‌رسید؛ راز این رزمنده بدون دست چیست؟ 🍃28🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
👤 يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد : هرچند ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی. 🚚 کامیون را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود. 👥 همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با موشک تاو (موشک ضدتانک) مورد اصابت قرار دادند 🍃29🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 🌸🍂 🍂 🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃 🍂❤️ السلام علیک یا اباعبدالله یاحسین تا آخرین قطره‌ی خون نمی‌گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود. 😍 تنها دلخوشی من برادر زاده‌ام علی است که وقتی او بزرگ شد بگوید که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفته و شهید شده است، بگذارید علی افتخار کند. ❤️ مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید در عزای من گریه نکنید چرا که دشمنان اسلام، شاد و خرم می‌شوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمی‌کنم. 💠 و نیز مادرم بنده ان‌شاءالله در این سفر که به سوریه می‌روم عمودی می‌روم و افقی به ایران باز می‌گردم و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید. ❤️ پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه می‌باشد و می‌دانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید. 💖 ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. ✅ لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم. 📆 ۲۵ فروردین ۹۴ 🌷 حامد تیر ماه ۹۴ بعد از دوره ی سنگین جانبازی دعوت حق را لبیک گفت و شهید ابوالفضلی ما که دو دست و چشمش را در این راه داد، شربت شهادت را نوشید. شهادت گوارایش، دعایش نصیبمان 😢 🍃30 🍃 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
۵ تیر ۱۳۹۹
خیلی خوشحالم که آقا حامد مهمان کانال ما شدند و قدم بر چشم ما گذاشتند. امیدوارم که دعاگوی جمع باشند... 🍃31🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
وتنها شعری که همیشه میگفتن این بود زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماس هرکسی نغمه خود خواند از صحنه رود😔 🍃32🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
و شعری که بهش علاقه داشتند... ای حرمت قبله ی حاجات ما ذکر تو تسبیح و مناجات ما چار(چهار) امامی که تورا دیده اند دست علم گیر تو بوسیده اند 🍃33🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
دوستان ممنونم که همراهی کردید، اِن شاءالله دعای شهید حامد که الان حاضر و ناظر هست بدرقه ی زندگی شما باشه. 🍃34🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری تکان‌دهنده از لحظه مجروحیت شهید مدافع حرم حامد جوانی ، شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد 🍃35🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
🌹 پاسدار رشید اسلام 🌹 شهید مدافع حرم 💖 حامد جوانی💖 شادی روحش صلوات 🍂🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌷🍂 🍃36🍃
۵ تیر ۱۳۹۹
کانال ســـرבار בلها
🌹 پاسدار رشید اسلام 🌹 شهید مدافع حرم 💖 حامد جوانی💖 شادی روحش صلوات 🍂🌷اللهم
بمناسبت سالگرد شهادت شهید حامد جوانی این معرفی انجام شد ان شاالله شهدا شفیع ما باشند
۵ تیر ۱۳۹۹
⭕️ سردار قاسم سلیمانی در بخشی از کتاب عملیات طریق القدس به روایت حوادث آزادسازی بستان در آذرماه سال 61 و چگونگی مجروحیت خود و چند تن دیگر از رزمندگان می‌پردازد که به شرح ذیل است: 🔺هم‌زمان با مقاومت دشمن و عدم توفیق نیروهای اهواز در شکستن خط (وقتی) که بنا شد ما وارد عمل شویم، بچه‌ها به دلیل آتش شدید دشمن زمین‌گیر شده بودند و هر لحظه به تعداد شهدا و مجروحان اضافه می‌شد. در این لحظه من به راننده نفربر گفتم که از خط عبور کند. راننده تردید داشت. با او با تحکم برخورد کردم. او به سمت خط دشمن که سقوط نکرده بود راه افتاد. نفربر به موازات بچه‌ها در دشت می‌رفت. با حرکت نفربر که اولین وسیله‌ای بود که (با وجود اینکه) هنوز خط شکسته نشده بود از خاکریز عبور کرد و با صدای آن دشمن آتش‌ها را متوجه نفربر کرد. من به گروهان حمید چریک رسیدم که پشت سیم‌خاردار دشمن و گروهان اول خط‌شکن ما بود. نفربر روی مین رفت و شنی‌های آن پاره شد و از حرکت افتاد. من با بی‌سیمچی‌هایم پیاده شدیم. تقریباً صد متر در دشت به سمت بچه‌ها رفتم تیربارها امان نمی‌داد. فرصت خوابیدن نبود. می‌دویدم. ابری بودن هوا بر تاریکی آن افزوده بود و فقط در نور تیربارها و منورها برای لحظاتی می‌توانستم ببینم. در همین لحظه، یک گلولة خمپاره کنارم منفجر شد. من افتادم. این دقیقاً چسبیده به سیم‌خاردار دشمن بود. اساساً فاصلة خط ما با دشمن هفتصد متر تا یک کیلومتر بود و سیم‌خاردار در صد متری خاکریز دشمن قرار داشت. با انفجار خمپاره من پرت شدم. اول متوجه نبودم از چه ناحیه‌ای زخمی شده‌ام. قدری احساس خنکی در ناحیة شکم داشتم. بلند شدم. دوباره افتادم. تاریک بود. فقط بچه‌ها را در کانال می‌دیدم و بی‌سیم‌چی‌هایم معلوم نبودند. گفتنی است سردار سلیمانی در همین عملیات بر اثر انفجار گلولة خمپاره از ناحیة دست و شکم به‌شدت صدمه دید. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @smmdjk
۵ تیر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ تیر ۱۳۹۹
خاطره جدید از شهید آقامهدی ذاکر حسینی🌹 مرتضی عطایی موبایلش را گذاشت روی ضبط و گرفت جلوی مهدی ذاکرحسینی و گفت: خاطره‌ای که از قدیر و روح‌الله قربانی داشتی تعریف کن.😊 مهدی گفت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم قدیر سرلک اولین شهید لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) بود. زودتر از همه‌ی ما به سوریه اومده و مدتی رفته بود پیش فرمانده تیپ حیدریون عراق. تو سابقیه اومد به ما سر بزنه. 😊 ۵۵ روز بود که سوریه بود. دستش تیر خورده بود چرک کرده بود اما حاضر نمی‌شد برگردد عقب. با ماشین اومد کنار گروهان ۱ ما. به من گفت: بچه هایی که روز تاسوعا داخل ساختمون رفته بودند، به من معرفی کن که وقتی برگشتم تو کار ازشون استفاده کنیم.☝️ اسم خودم و بچه‌ها رو برایش نوشتم. سرم رو بردم داخل ماشین که برگه رو بدم، قدیر به روح‌الله که کنارش نشسته بود گفت: اینم مثل خودته... اما من نفهمیدم منظورش از این جمله چی بود.🤔 نیم ساعت بعد از رفتنشون، یکی از بچه‌ها خبر داد که قدیر و روح الله شهید شدند.😔 شوکه شدم. به یکی از رفقا گفتم: دیدی چی شد؟! قدیر اسم مون رو نوشت و با خودش برد پیش خدا.»💔 مهدی ذاکر‌حسینی ۷ ماه بعد و مرتضی عطایی ۱۰ ماه بعد از شهادت قدیر و روح‌الله به درجه رفیع شهادت نائل آمدند...🌹 (به ترتیب در تصویر بالا سمت راست شهید روح الله قربانی🌹 سمت چپ شهید مرتضی عطایی 🌹 پایین سمت راست شهید قدیر سرلک🌹 و سمت چپ شهید آقامهدی ذاکر حسینی🌹) 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @smmdjk
۵ تیر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ تیر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با موتور به خط آمده بود...❗️ حاج قاسم گفت: من می‌دانم کی شهید می‌شوم🕊، نگران نباش... 💔 ♦️خدا را چه دیده ای...؟! شاید باهمین حسرتِ خوب بودن یک روز ما هم رفتیم پیش خوب ها...!🌹 ...😔 ڪلامم طعم 💔 سڪوتم رنگ دارد!!😔 🕜 ۱:۲۰ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @smmdjk
۶ تیر ۱۳۹۹
خط خون نقطه پایان سلیمانی نیست بهراسید که این اولِ بسم اللّه است... این خوی خبیثانه دشمن را نمی توان عوض کرد. تو با درایتت و با نقشی که برای کشور می آفریدی، در وجود آنها ترس ایجاد کردی. از ترسشان از راه آسمان به تو حمله بردند و تو را آسمانی کردند. آسمانی شدنت مبارک سردار راه خدا. این را بدان که یاد تو برای همیشه زنده است و زنده خواهد ماند. تا ابد 01:20 بامداد جمعه ها را به یاد حاج قاسم یادآوری و زنده نگه خواهیم داشت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @smmdjk
۶ تیر ۱۳۹۹
در کنار دوستان دوران تحصیل دانشگاه امام حسین (ع) 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @smmdjk
۶ تیر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اخیرا ترامپ دیوانه! دو بار به سردار شهید ما هتک حرمت کرد که قطعا نتیجه اش را خواهد دید.. 🔹آمریکای جهانخوار بداند یک فرد نیست یک است . 🔸مگر نه اینکه شاگردان غیور سردار پایگاه عین الاسد را شخم زدند و شیطان بزرگ👈 دم نزد.. 🔸مگر نه اینکه شاگردان دلیر سردار ۶ نفتکش را به ونزوئلا فرستادند و داغی دیگر بر دل آمریکای جهانخوار گذاشتند و 👈 دم نزد.. ♦️بنابراین قاسم هنوووز زنده ست.. و سلیمانی ها راه او را ادامه خواهند داد.. و بزودی وعده رهبرمان محقق خواهد شد. سردار دلها_ حاج _قاسم_سلیمانی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @smmdjk
۶ تیر ۱۳۹۹