eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
401 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه کتاب جان
🌷من زنده ام🌷 #قسمت_پنجم دوباره بر می گشتم. زری، خدیجه،و منیژه و مهناز هم اضافه شده بودند. خدیجه و
📗 کتاب « من زنده ام » روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام کتاب من زنده ام را به مرور باهم ورق میزنیم #من_زنده_ام #فصل_اول #قسمت_ششم👇👇👇
🌷من زنده ام🌷 آقا شیره ی این باغ را کشیده بود. از درخت انگو رو انجیر و خرما و سیب و گلابی گرفته تا گل های رنگارنگ، در این باغ کاشته بود. هر لحظه در باغچه ی حیاطمان گلی در حال شکفتن بود و عطری سرمست کننده در فضای خانه ی کوچکمان می پیچید. خورشید که به وسط آسمان می رسید گل های ناز می شکفتند و گل های آفتاب گردان به او لبخند می زدند. با رفتن خورشید گل های شب بو و محبوبه ی شب تمام حیاط و خانه را معطر می کردند. همیشه لباسهای کنه ی من بر تن مترسک هایی بود که نگهبان گل ها و میوه ها بودند. باورم شده بود این مترسک ها خود من هستند که شبانه روز در باغچه مراقبم تا کسی گل ها را نچیند. یک روز بهاری که زیر سایه بان درخت انگور دور سفره ی صبحانه نشسته بودیم آقا بر خلاف همیشه که می گفت: دختر گل نچین، گل ها هم نفس و جون و زندگی دارن، صدا زد: مصی خانم برو یه دسته گل خوش عطر و بو بچین و بیار.احمد و علی آمدند کمک کنند اما آقا دعواشان کرد و گفت شما بلد نیستین.باغچه رو خراب می کنین. چنان سرگرم گل چیدن شده بودم که وقتی دسته گلم را کامل کردم، دیدم همه رفته اند و فهمیدم که گل ، نخود سیاه بوده و دور سفره جز شبنم های سیاه پالایشگاه که همیشه مهمان ما بودند کسی نیست. بیرون دویدم و دیدم احمد و علی و محمد و سلمان لباس های عیدشان را پوشیده اند و با آقا عازم جایی هستند. همسایه روبه آقا کرد و گفت مشدی عجله کن بچه ها منتظرند، به گرما نخوریم. دسته گلم را انداختم توی دامن مادرم و گریه کردم که مرا هم با خودشان ببرند. اما این بار مثل همیشه نبود که آقا اول از همه مرا صدا می کرد و راهم می انداخت و می گفت: ((این دختر تو جیبی باباشه)) . دعوام کرد و نهیبم زد. وقتی رفتم توی کوچه، دیدم ماشین خبر کرده اند و همه ی پسر ها را هم می خواند ببرند. صدای فریادم بالاتر رفت اما فایده ای نداشت. هیچ کس به من توجهی نداشت. تند تند بچها را سوار کردند و بی اعتنا به دست و پا زدن من ماشین دیزلی را راه انداختد و رفتند. من هم از سر لج دو تا سنگ برداشتم و با همه ی بغضم به طرف شیشه ی ماشین پرتاب کردم. اگرچه دلم می خواست شیشه بشکند اما زورم نرسید. مادرم همه گل ها را دسته کرده بود و از راز و رمز گل ها و عطر آن ها برایم می گفت. اما من هر چند لحظه یکبار یاد بچه ها می افتادم و از مادرم می پرسیدم: اینها همه با هم کجا رفتند؟ من هم دلم می خواست لباس عیدم را بپوشم و سوار ماشین شوم. از آنجا که خانه ی ما پر از پسر بود، من و فاطمه ، اجازه نداشتیم دامن بپوشیم و همیشه لباسمان بلوز و شلوار بود. مادرم برای اینکه مرا آرام کند اجازه داد بلوز و شلوار عیدم را بپوشم. من هم لباس هایم را به سرعت پوشیدم و برای اینکه برگشتن آنها را زودتر از همه ببینم، رفتم و کنار در چمباتمه زدم و چشم به راه دوختم. با شنیدن صدای هر ماشینی گردن می کشیدم تا برگشتن آنها را ببینم. پاهایم خسته شده بود ولی از ترس کثیف شدن شلوارم، جرات نمی کردم روی زمین بنشینم. پیش خودم فکر می کردم شاید بخواهند گروه گروه بچه ها را به مهمانی ببرند و مرا نوبت بعد می برند.برای همین با عجله به سمت خانه ی زری دویدم. او هم لباس های عیدش را پوشیده بود. خوشحال شدم و پیش خودم گفتم : چه خوب! همه با هم می رویم. آبجی فاطمه دسته گلی را که چیده و به گوشه ای پرتاب کرده بودم به دستم داد. مادرم گفت: هروقت ماشین رو دیدی و بچه ها اومدن به جای اون سنگی که دنبالشون انداختی با گل به استقبالشون برو. زمان و مکان کش می آمدند. چندین بار تا سر خیابان رفتم و برگشتم. مادرم را کلافه کرده بودم بس که از او می پرسیدم: پس چرا نرسیدن؟ بالاخره انتظار سرآمد و ماشین و آقا و پدر زری و پدرهای دیگر و بچه ها آمدند. ادامه دارد... @sn_shop
📗 کتاب قرارگاه فرهنگی شرح مکمل بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1392/2/2 با موضوع پشتیبانی و حمایت از تشکل های فرهنگی، با دیگر بیانات معظم له|4000 تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 http://yon.ir/rnI5p .
  میلاد هشتمین امام، هفتمین قبله و دهمین کشتی نجات آقا امام رضا (ع) بر شما مبارکباد. @sn_shop #محصولات_فرهنگی_صحیفه_نور
📚 #کتاب_نامیرا این اثر درباره دختر و پسری جوانی است که بین سرداران بزرگ برای حمایت از امام حسین (ع) و یزید تردید دارند؛ در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال های مختلف به حقانیت امام حسین (ع) پی می برند. #کتاب_نامیرا قیمت : 26000 تومان توضیحات بیشتر و خرید : http://yon.ir/2VHxT @sn_shop
📗کتاب 1318 🖇خاطراتی از رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای قیمت:27000ت توضیحات بیشتر و خرید: http://yon.ir/ExSjj 🌸6000 تومان بن هدیه برای خرید اولی ها 🌸70% تخفیف پستی
مبلغی که بابت خرید #کتاب میپردازید،به مراتب پایین تر از هزینه هایی است که در آینده بابت نخواندن کتاب خواهید پرداخت... @sn_shop #محصولات_فرهنگی_صحیفه_نور
💠خطر ترویج اسلام آمریکایی امام خمینی (ره): مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلام اسلام آمریکایی را ترویج می کنند و از طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش، آمریکای جهانخوار می گذارند. صحیفه نور،جلد 20،صفحه231 پیام امام خمینی(ره) مناسبت سالگرد کشتار خونین در مکه و قبول قطعنامه 598 مورخ:1367/04/29 👥 عضو کانال صحیفه نور شوید : @Sahifeh_noor 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
📗 آشنایی با چهار مفهوم زهد، رفاه ، تجملگرایی و اشرافیگری درکلام رهبر معظم انقلاب قیمت: 13000تومان توضیحات بیشتر و خرید👇 yon.ir/NZIiD 👥 @sn_shop
@sn_shop #محصولات_فرهنگی_صحیفه_نور
◾جروزالم‌پست یک کاریکاتوریست را به دلیل تشبیه سیاستمداران رژیم صهیونیستی به خوک‌های کتاب «قلعه حیوانات»، اخراج کرد! @sn_shop