eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
383 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب یادت باشد 🖇 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید قیمت: 14000تومان توضیحات
...👆👆 شهید حمید سیاهکالی مرادی را می‌توان شهید پاییزی مدافعان حرم معرفی کرد چرا که در پاییز سال 1389 عازم سفر کربلا شد؛ در پاییز سال 91 عقد؛ در پاییز سال 92 ازدواج کرد و سرانجام در چهارم آذرماه سال 1394 در سن 26 سالگی در حین انجام ماموریت مستشاری در سوریه به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای قزوین قرار دارد. 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب یادت باشد 🖇 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید قیمت: 14000تومان توضیحات
...👆👆 شهید حمید سیاهکالی مرادی را می‌توان شهید پاییزی مدافعان حرم معرفی کرد چرا که در پاییز سال 1389 عازم سفر کربلا شد؛ در پاییز سال 91 عقد؛ در پاییز سال 92 ازدواج کرد و سرانجام در چهارم آذرماه سال 1394 در سن 26 سالگی در حین انجام ماموریت مستشاری در سوریه به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای قزوین قرار دارد. 👥 @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📗 کتاب یادت باشد 🖇 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید قیمت: 14000تومان توضیحات
...👆👆 شهید حمید سیاهکالی مرادی را می‌توان شهید پاییزی مدافعان حرم معرفی کرد چرا که در پاییز سال 1389 عازم سفر کربلا شد؛ در پاییز سال 91 عقد؛ در پاییز سال 92 ازدواج کرد و سرانجام در چهارم آذرماه سال 1394 در سن 26 سالگی در حین انجام ماموریت مستشاری در سوریه به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای قزوین قرار دارد. 👥 @sn_shop
برشی از کتاب "یادت باشد" سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این‌طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم، منو بی‌خبر نذار.» با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.» ... @sn_shop