چند روز تا سالروز شهادت حاج قاسم
🔺پوستر چاپی حاج قاسم سلیمانی در ابعاد A4 (کاغذ تحریر)
مناسب برای توزیع و نصب
قیمت با احتساب هزینهی ارسال؛
◽️۱۰۰ عدد: ۴۵ تومان
◽️۲۰۰ عدد: ۷۵ تومان
◽️۳۰۰ عدد: ۱۰۵ تومان
◽️۴۰۰ عدد: ۱۳۵ تومان
◽️۵۰۰ عدد: ۱۶۵ تومان
◽️۷۰۰ عدد: ۲۳۰ تومان
◽️۱۰۰۰ عدد: ۳۲۰ تومان
◽️۲۰۰۰ عدد: ۶۲۵ تومان
🔺نحوهی ارسال: پستی تحویل درب منزل
🔺طرح، ابعاد و جنس پوستر قابل تغییر نیست.
پیشنهاد ما:
نذر کنید؛ تعدادی پوستر تهیه کنید و میان مغازه داران و رانندگان توزیع نمایید. جالب است بدانید پوسترهایی که دوسال پیش میان مغازه داران توزیع کردیم، همچنان بالای سر مغازهداران میدرخشد.
(توزیع به این روش، ماندگاری بیشتری نسبت به دیگر روشها خواهد داشت)
اعلام سفارش 👈 @sabehat
📚کتاب من محافظ حاج قاسمم
🔸این کتاب همانگونه که عنوانش پیداست، به یکی از جوانترین محافظان #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی، به نام «#شهید_وحید_زمانی_نیا» میپردازد.
🔹شهید سروان پاسدار وحید زمانینیا یکی از همراهان شهید قاسم سلیمانی از اهالی ری بود که در #حمله_تروریستی بالگردهای آمریکایی در بامداد خونین #بغداد پس از دو سال همراهی با سردار به فیض شهادت رسید.
▪️شهید وحید زمانی نیا جوان دهه هفتادی و ۲۷ ساله همراه سردار که تنها دو ماه از ازدواجش گذشته بود، برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) ۴ سال در جبهههای نبرد سوریه علیه تکفیریهای داعش حضور داشت و در حلب سوریه جانباز شیمیایی شد و پس از آن و نزدیک به ۲ سال بود که به انتخاب و خواست سردار به واسطه اثبات صداقت و درستی در سفرها همراه حاج قاسم بود و در حمله بالگردهای آمریکایی در بغداد بامداد روز جمعه مصادف با تاریخ ۱۳ دیماه۱۳۹۸ شهید شد.
✂️گزیده ای از کتاب من محافظ حاج قاسمم :
در میان صحبت هایش یک لحظه شنیدم که گفت: « من محافظ حاج قاسمم، هروقت بخواد، هر جا بره پا به پاش، سایه به سایه همراهش می رم.»
بهت زده شدم با خودم گفتم: « وحید باید خیلی آدم بزرگی باشه.»
پیش من عزیزتر شد.
✍نویسنده: هاجر پور واجد
📖تعداد صفحات: ۹۶
▪️ناشر: انتشارات شهید کاظمی
💰قیمت پشت جلد: ۲۰,۰۰۰ تومان
.......................................
🛍خرید از طریق سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/2246157?ref=830y
📲خرید از طریق پیام رسان ایتا👇
@Milad_m25
🆔@sn_shop
📔کتاب همراهی تا آسمان
🔸خاطرات #شهید_شهروز_مظفری_نیا سرتیپ حفاظتی سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🔹شهروز مظفری نیا سرتیم #حفاظت سردار قاسم سلیمانی و از #مدافعان_حرم_حضرت_زینب(س) بود که روز ۱۳ دی ماه سال ۹۸در #فرودگاه_بغداد همراه #حاج_قاسم، #ابومهدی و چند تن دیگر از همرزمانش توسط آمریکا مورد #حمله_تروریستی قرار گرفته و به شهادت رسید.
▪️از این شهید عزیز دو دختر به یادگار ماند و پسری به نام علیرضا که ۳ماه و ۱۸ روز پس از شهادت پدرش قدم به دنیا گذاشت.
✂️برشی از کتاب:
همسر شهید:
بعد از واقعه
وقتی خبر شهادت سردار را خواندم،مطمئن بودم شهروز هم کنارشان شهید شده. فلسفه وجود محافظ همین است! که کنار شخصیت باشد و از او محافظت کند. (می گفتند: حالا شاید شهروز پیششون نبوده.) مگر میشود محافظان یک جا باشند و شخصی که میخواهند از او مراقبت کنند جایی دیگر؟!
(می گفتند: شاید در یک ماشین دیگه بوده.اصلا شاید شهروز فقط زخمی شده باشه!)
می دانستم این فرضیه ها همه برای آرام کردن من است. شک نداشتم که شهروز هم شهید شده!برایم عین روز روشن بود. انکار واقعیت فقط همه چیز را سخت تر می کرد.
✍نویسنده: صادق عباسی ولدی
📖تعداد صفحات: ۸۰صفحه
▪️ناشر: شهید کاظمی
💰قیمت: ۱۸،۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۱۵،۰۰۰تومان
................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/2255745?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
🆔@sn_shop
📒کتاب به رنگ حبیب
🔸کتاب «#به_رنگ_حبیب» به خاطرات #شهید_هادی_طارمی از اعضای تیم حفاظتی سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی میپردازد
شهید هادی طارمی متولد سال ۱۳۵۸ در روستای قمچآباد شهرستان ابهر در استان زنجان بود. وی حدود ۱۶ سال در لباس سبز سپاه مشغول به خدمت بود و سالها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت.
🔹از این شهید والامقام دو دختر به نام های «هانیه» و «محیا» به یادگار باقی مانده است.
✂️برشی از کتاب به رنگ حبیب :
حاج قاسم درباره اش گفته بود: « هادی عارف است.» این رفتار و منش عارفانه به مرور در وجود هادی نمود پیدا کرده بود؛ مرحله به مرحله.
هادی بعد از آشنایی با حاج قاسم، شروع کرد به تغییر.
نوع برخوردی که با اطرافیان داشت، حرف ها و فکرهایش، همه عوض شده بود. اگر از من بپرسید، می گویم هادی در حاج قاسم حل شده بود! تا جایی که انگار یک وجود بودند و هادی به رنگ حاج قاسم درآمده بود؛ به رنگ حبیب.
✍نویسنده: صادق عباسی ولدی
📖تعداد صفحات: ۹۶ صفحه
▪️ناشر: شهید کاظمی
💰قیمت:۲۰,۰۰۰ تومان
🎁قیمت با تخفیف ویژه: ۱۶,۰۰۰ تومان
🛍خرید از طریق سایت باسلام 👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/2255923?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
🆔@sn_shop
📒کتاب تنها در باغ زیتون
🔸کتاب #تنها_در_باغ_زیتون به خاطرات #شهید_مدافع_حرم_علی_سعد میپردازد
🔹سرهنگ پاسدار شهید علی سعد در دیماه سال ۹۴ برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) پیرو امو مستشاری به سوریه رفت و یک ماه بعد یعنی در بهمن ماه همان سال، در منطقه #خانطومان در شهر #حلب سوریه در جریان مبارزه با گروهکهای #تروریستی تکفیری به شهادت رسید.
✂️گزیده ای از کتاب تنها در باغ زیتون:
آخرین پیامکی که علی برای من فرستاد ، این بود که : « مادران شهدا همیشه دست گل به آب می دهند، گاهی به نیل، گاهی به علقمه، گاهی به اروند و گاهی هم به کارون.»
و علی سعد دسته گل مادرش بود که آن را به حضزت زینب سلام الله علیها تقدیم کرد.
✍نویسنده: صادق عباسی ولدی
📖تعداد صفحات: ۱۱۲صفحه
▪️ناشر: شهید کاظمی
💰قیمت: ۲۵،۰۰۰ تومان
🛍خرید از طریق سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/2256299?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا 👇
@Milad_m25
🆔@sn_shop
📚کتاب از چیزی نمی ترسیدم
"زندگی نامه خودنوشت #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی"
کتاب از چیزی نمی ترسیدم که مزین به یادداشت رهبر معظم انقلاب شده است نخستین اثر چاپ شده توسط انتشارات «#مکتب_حاج_قاسم» محسوب میشود و شامل #دست_نوشتههای_شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانهی مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است.
در یادداشت حضرت آیتالله خامنهای که پیش از مطالعه کتاب نگاشته شده، اینگونه آمده است:
بسمهتعالی
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است.
یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهئی داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.
رزقناالله ما رزقه من فضله
سیّدعلی خامنهای ۹۹/۱۰/۷
۱۳۶ صفحه| ۲۲۰۰۰ تومان
🛍 خرید از طریق سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/960557?ref=830y
📲 سفارش و خرید از طریق ایتا👇
@Milad_m25
بهترین کتابها را از ما بخواهید👇
@sn_shop
هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم»؛ روایت رفاقت چهلساله، توسط انتشارات خط مقدم چاپ شده است
این کتاب توسط سعید علامیان در۱۶۸ صفحه نوشته شده است.
سال ۶۱ در حمدیه اهواز، شروع دوستی رقم خورد. قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ ثارالله، سخنران بود و علی شیرازی، روحانی گردان شهید باهنر، شنونده. همانجا عشق حاجقاسم به دلش نشست. فروردین ۶۵ دوستی شکل همکاری به خود گرفت و حاجقاسم، مسئولیت تبلیغات لشکر را به علیشیرازی سپرد. پس از جنگ همراهی ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۹۰ به خواست سردار سلیمانی، علیشیرازی مسئول نمایندگی ولیفقیه در نیروی قدس شد و هشتسال از پرفراز و نشیبترین روزهای جبهه مقاومت را با حاجقاسم همراه ماند. حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی در «حاج قاسمی که من میشناسم» خاطرات نزدیک به چهل سال رفاقت با شهید حاجقاسم سلیمانی را بازگو کرده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«از بیت رهبری میآمدیم بیرون. به سردار سلیمانی گفتم «بیا کاندیدای ریاستجمهوری بشو.». گفت «این را که میگویم، به مردم بگو. بگو من کاندیدای شهادتام؛ کاندیدای گلولهام؛ نه کاندیدای ریاستجمهوری.».!
۱۶۸ صفحه| ۳۰۰۰۰ تومان
قیمت با ۱۵ درصد تخفیف: ۲۵۵۰۰ تومان
خرید از طریق سایت باسلام👇👇👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/3094586?ref=830y
خرید از طریق ایتا👇👇👇
@milad_m25
.......................
@sn_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | روایت بغضآلود رهبر انقلاب از انتظار حاج قاسم سلیمانی پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش از کتاب «حاج قاسمی که من می شناسم»
@sn_shop
#برشی_از_کتاب
#سلام_بر_ابراهیم
همه گردانها از محورهاي خودشان پيشروي كردند. ما بايد از مواضع مقابلمان
و سنگرهاي اطرافش عبور میكرديم. اما با روشن شدن هوا كار بسيار سخت شد!
در يك قسمت، نزديك پل رفائيه كار بسيار سختتر بود. يك تيربار عراقی
از داخل يك سنگر شليك میكرد و اجازه حركت را به هيچ يك از نيروها
نمیداد. ما هر کاری كرديم نتوانستيم سنگر بتونی تيربار را بزنيم.
ابراهيم را صدا كردم و سنگر تيربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه كرد
و گفت: تنها راه چاره نزديك شدن و پرتاب نارنجك توی سنگره!
بعد دو تا نارنجك از من گرفت و سينهخيز به سمت سنگرهاي دشمن رفت.
من هم به دنبال او راه افتادم.
در يكي از سنگرها پناه گرفتم. ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه میكردم. او
موقعيت مناسبي را در يكي از سنگرهاي نزديك تيربار پيدا كرد. اما اتفاق
عجيبي افتاد! در آن سنگر يك بسيجي كمسن و سال، حالت مو جگرفتگي
پيدا كرده بود. اسلحه كلاش خودش را روی سينه ابراهيم گذاشت و مرتب
داد میزد: میكُشمت عراقی!
ابراهيم همينطور كه نشسته بود دستهايش را بالا گرفت. هيچ حرفي
نمیزد. نفس در سينه همه حبس شده بود. واقعاً نمیدانستيم چه كار كنيم!
چند لحظه گذشت. صداي تيربار دشمن قطع نمیشد....
.
@sn_shop