"برای منظومه چشم هایش"
چشمش خُمار از باده نوشی های پنهان بود
جامَش پُر از عرفان آن پیر جَماران بود
دیباچه ی منظومه ی عشقی است سی ساله
چشمان او دیوان شعری از شهیدان بود
خسته است عمری را دویده باز جامانده
چشمش غزالی خسته امّا مشک افشان بود
بر دوستان صبح امید و آرزومندی
بر پاره ی جان شهیدان او "عموجان" بود
در آیه ی چشمش " اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار"
جنگیدنش در معرکه تفسیر قرآن بود
از چشم او از کربلا تا قدس راهی نیست
از چشم او ایران حریم امن ایمان بود
آن نورچشمی که زمان داغش نمی کاهد
یک قطره از یادش برای شهر باران بود
چشمی که حالا مستی اش در شهر پیچیده
چشمی که آرام است...چشمِ "مرد میدان" بود
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#غزل
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#به_وقت_شهادت
@azchashmenarges
دیباچه ی منظومه ی عشقی ست سی ساله
چشمان او دیوانی از شعر شهیدان بود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.🌿
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#جان_فدا
@azchashmenarges
آیینه در آیینه ؛ هزاران شده است
آغوشِ دو ابر ، خیس ِباران شده است
پرهای دو ققنوس به هم خورد و از آن
هم شعله دل عراق و ایران شده است
#شهید_ابو_مهدی_المهندس
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#ایران_و_العراق_لا_یمکن_الفراق
#جان_فدا
#جانفدا
@azchasmenarges
مگر می شد فراموشش؟!
حبیبِ بین آغوشش
که گر مِی رفته از دستش
نیفتاده است از جوشش
#دلتنگی_تو_را_من_چه_میفهمم!
#حکیم_مظلوم
#جان_فدا
#سرباز
بسم الله
(نذر چشمهای منتظر مادرانه )
خط به خط متن داستان شده است،
بندهایی که استخوان من است
سروها پای محکمی دارند
شاخ و برگم فقط نشان من است
انتظاری رسیده چیده شود
میوه ی وصل تا که خورده شود
آمدم محض خاطر او که
سالیانی ست باغبان من است
باز شد در....قدم قدم آمد
پاره شد بند....بندهای دلش
در شب چادر است نیمه ی ماه
مادر آمد که روضه خوان من است
بوی پیراهن کفن که وزید
چشمهایش به اشک مهمان شد
دور تابوت، شمع جانش سوخت
گفت: ای مردم این جوان من است
بندهای کفن چه شرمنده!
یک به یک وا شدند ،تا اینکه
مادرم دید تکه های مرا
که ستونهای یادمان من است.
بهت در چهره اش فراوان شد
تکه هایی که چید کم آمد
گفت باخود : دوباره می سازم
جورچینی که امتحان من است
جالب این است بین آغوشم
قدّ روز تولدت شده ای
مُجمَل و مختصر شدی اما
مُجمَلت شرح سالیان من است
سَر نداری سَرت فدای حسین...
دستها هم که نیست، یاعبّاس!
روضه ی مادرت شدی پسرم...
صبرِ زینب به کاروان من است
تا ربابِ دلم به زار افتاد
صبرِ زینب به یاریم آمد
یاعلی گفتم و قیامت شد
یاعلی ذکرِ زانوان من است
آمدی قلّه شجاعت من
آمدی تشنه ی شهادت من
آمدی تازه شد دوباره غمت
داغ تو رزق جاودان من است
موی من رنگ استخوان تو شد
صورتم چوب خط سی سال است
خط به خط مو به مو بخوان همه را
این فقط جلد داستان من است
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#سالروز_تکریم_مادران_و_همسران_شهدا
#یا_ام_البنین
#مادر_شهید
@azchashmenarges
سیدهنرگس هاشمورزی
با سپاس فراوان از
کانال شعر شکوفه های خیال
برای محبتشون.
@shokofeha_ye_kheal