بسم الله الرحمن الرحیم
رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند:
«اَلعِلْمُ خَزَائِنُ، وَ مِفْتاحُها السُّؤالُ، فَاسْألُوا يَرْحُمَكُمُ اللّهُ، فَاِنَّهُ يُوجَرُ فيهِ اَرْبَعَةٌ: اَلسَّائِلُ، وَ الْمُعَلِّمُ، وَ الْمُسْتَمِعُ، وَ الْمُجیبُّ لَهُْ»
علم و دانش خزينه ها و گنجينه هایی است که كليد اين گنجينه ها سؤال كردن است. بنابراين، در مورد مجهولاتتان سؤال كنيد، خداوند شما را رحمت كند. زيرا چهار گروه بر اثر پرسش و پاسخ اجر مى برند:
۱-سؤال كننده.
۲-معلّم و استاد.
۳-كسى كه در آن جلسه حاضر است و پرسش و پاسخ را مى شنود.
۴-كسى كه پاسخ سوال رامیدهد.
📚 عيون أخبار الرضا جلد۲ صفحه ۲۸
@soalvajavab
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن عرض سلام و ادب خدمت همراهان گرامی
بنده امیرگرالی هستم.طلبه درس خارج مشهد
به اطلاع میرساند که :
هر روز در این کانال ، یک پرسش همراه با پاسخ آن به اشتراک گذاشته خواهد شد.
و این کانال هیچ گونه فعالیت دیگری نخواهد داشت.
پرسشها در زمینه های مختلف اما مشترک در این جهت که پاسخ همه آنها از دو منبع نورانی قرآن و عترت علیهم السلام استخراج میشود.
در برخی از پرسشها ، دو نحو پاسخ (اجمالی-تفصیلی)ارائه میشود.
این کانال در هر روز نهایتا در حد ۳ ، ۴ دقیقه بیشتر از وقت مبارکتان را نمیگیرد بنابراین پیشنهاد میکنم تشریف داشته باشید و از انوار قرآن و عترت بهره مند شوید.
فعالیت کانال از فردا چهارشنبه ان شاء الله شروع خواهد شد.
@soalvajavab
❓ پرسش شماره ۱
📝 موضوع : اخلاقی
🔖 عنوان : رابطه بین زهد و پیشرفت
🗣 پرسش :
میان زهد(سادهزیستى) و پیشرفت چه ارتباطى است؟ آیا این دو قابل جمع هستند؟
✍ پاسخ :
● یکى از کمالات اخلاقى انسان زهد و سادهزیستى است و در متون دینى ما در باب مخالفت با تجمّلات دنیوى و دنیاگرایى تأکیدات فراوانى شده است:
در قرآن کریم خداى بزرگ به پیامبر اکرم میفرماید:
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى
و هرگز چشمان خود را به مواهب مادّى، که به گروههایى از آنان دادهایم، مدوز؛ اینها گلهاى [ناپایدار] زندگى دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزى پروردگارت بهتر و ماندگارتر است.
● اما دیدگاههاى مختلف در باب زهد و پارسایى در طول تاریخ موجب بروز تفاسیر گوناگون در عرصه فرایندهاى اجتماعى گشته است و متأسفانه برداشتهاى ناروا از منابع دینى و یا نادیده گرفتن سنت و سیره حضرات معصومین نحلههاى گوناگونى را پرورانده که جمعى در مسیر افراط و گروهى در وادى تفریط، چهره زیباى زهد و سادهزیستى را مشوّش ساختهاند. به گونهاى که گاهى با شنیدن واژه زهد انزوا، تنهایى، دورى از مردم و تمدن و پیشرفت و ترقى، و دعا و عبادت در گوشهاى آرام و فارغ از مشغلههاى زندگى در ذهن انسان تداعى میگردد، در حالیکه این معنا واژگونه ساختن حقیقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملکوتى است.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
لَيْسَ اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا بِإِضَاعَةِ اَلْمَالِ وَ لاَ بِتَحْرِيمِ اَلْحَلاَلِ بَلِ اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا أَنْ لاَ تَكُونَ بِمَا فِي يَدِكَ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا فِي يَدِ اَللَّهِ
«زهد نه آن است که مال دنیا را تباه کنى و نه آنکه حلال آنرا بر خود حرام گردانى، بلکه زهد آن است که اعتمادت به آنچه نزد حق است، بیش از آن باشد که در نزد خودت یافت میشود»
لذا پارسایى و زهد،دلبستن به امر باقى و نومید گشتن نسبت به امور فانى است. جدایى از تعلقّات دنیوى و قرب به ملکوت است.
● حال آیا رشد و کمال و تعلیم و تربیت و سعادتمندى مانع پارسایى است یا یاور آن؟
کدام مکتب و آیین، مانند اسلام توصیه و تشویق نسبت به فراگیرى علم و کسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟
● اما در باب نسبت بین دین اسلام و پیشرفت باید گفت:
از لحاظ تاریخى اسلام همواره به نو شدن تمایل نشان داده است، اما این نو شدن لزوماً به معناى مدرنیسم و نو شدگى غربى نیست.
نکته حائز اهمیت این است که :
ترقّى، پیشرفت و نو شدنى مورد نظر اسلام است که انسان را اسیر تمایلات نفسانى و تعلقات دنیوى نسازد، بلکه او را از هوا و هوس برهاند.
وقتى تساوى دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب گردد، این بهترین معناى رشد و بالندگى است.
در همین راستا در روایات وارده از پیشوایان دین میخوانیم:
امام على علیه السلام میفرماید :
حَقٌ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يُضِيفَ إِلَى رَأْيِهِ رَأْيَ الْعُقَلَاءِ وَ يَجْمَعَ إِلَى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَمَاءِ
«سزاوار است انسان عاقل رأى خردمندان را به رأى خود بیفزاید و دانش علما را بر دانش خویش اضافه نماید».
امام على علیه السلام میفرماید:
التَّجارِبُ لا تَنْقَضي ، و العاقِلُ مِنها في زِيادَةٍ
«تجارب آدمى پایان ندارد و معلومات انسان عاقل به وسیله تجربه همواره در افزایش و فزونى است»
امام صادق علیه السلام میفرماید:
العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس
«کسى که از مقتضیات زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمیشود».
امام موسى بن جعفر علیه السلام میفرماید:
لَيسَ مِنّا مَن تَرَكَ دُنياهُ لِدِينِهِ و دِينَهُ لِدُنياهُ
«از ما نیست آنکس که دنیاى خود را براى دینش یا دین خود را براى دنیاى خویش ترک گوید».
#اخلاقی
@soalvajavab
❓ پرسش شماره ۲
📝 موضوع : اعتقادی
🔖 عنوان : عدم تعلق اراده خداوند بر هدایت انسان
🗣پرسش:
چرا خداوند اراده نکرده که همه انسان ها هدایت شوند و به این خیر نائل آیند؟
توجه به آیه شریفه۱۳ سوره سجده وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا (و اگر میخواستیم به هر انسانی هدایت لازمش را میدادیم) ، روشن میشود که خداوند هدایت شدن همه انسانها را اراده نکرده است. اگر خداوند خیر تمام موجودات را میخواست هدایت همه را اراده میکرد، ولى این کار را نکرده است! چرا؟
✍پاسخ:
آنچه به استناد آیه ۱۳ سوره سجده گفته شد که خداوند هدایت همه انسانها را اراده نکرده، باطل، بلکه مطلب عکس آن است، و خداوند هدایت تمامى موجودات را اراده کرده است؛ چون بنابر آنچه از آیات استفاده میشود:
① هدایت الهى به هدایت تکوینى و تشریعى تقسیم میگردد. هدایت تکوینى که هدایتى عام است به همه پدیدههاى هستى تعلق گرفته، و خداوند او را به واسطه آنچه در سرشتش نهاده به سوى کمال و هدفى که برایش تعیین کرده به جریان انداخته است. و هدایت تشریعى که هدایتى خاص براى صاحبان عقل و اندیشه است مربوط به امور تشریعى از قبیل اعتقادات حقّه و قوانین الهى بایدها و نبایدها و... میباشد که به وسیله انبیا و ائمه معصومین نسبت به بشر انجام پذیرفته است، و این هدایت نیز منّتى میباشد بر همه انسانها، و نوع بشر از هر دو هدایت برخوردار است.
② آیات بسیارى بر مختار بودن انسان دلالت میکند چنانچه میفرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا ناسپاس» و این حق انتخاب و اختیار، هدایتى تکوینى از ناحیه خداست، چراکه منشأ اختیار انسان نمیتواند خود انسان باشد و الّا اشکال دور و یا تسلسل پیش میآید.
③ سنّت خداى تبارک و تعالى اینگونه است که امور را از مجراى اسباب به جریان اندازد، و در مسئله هدایت هم وسیلهاى فراهم میکند تا مطلوب و هدف براى هرکس که او بخواهد روشن گشته، بندهاش در مسیر زندگى به هدف نهایى خود برسد.
در نتیجه بر اساس صریح آیات قرآن، هدایت تکوینى خداوند شامل همه موجودات شده و علاوه، انسان مشمول هدایت تشریعى نیز گردیده است، ولى از طرفى چون در سرشت و جوهره آدمى اراده و اختیار به صورت تکوینى نهفته شده، او مختار است با یارى جستن از هدایتهاى خاصه الهى، زمینه هدایت افزونتر را فراهم نماید و یا با چشم بستن بر هدایتهاى خاصه در خلاف جریان هدایت طىّ طریق نماید که سرانجامش کفر و ظلم است. و از آیه مورد نظر میتوان فهمید که اگر اراده خداوند تعلق میگرفت سرشت آدمى را همانند دیگر پدیدهها، بدون اختیار میآفرید. ولى خداوند با اعطای حق انتخاب به انسان، او را در پرتو هدایتهاى تکوینى و تشریعى خویش مکلف و مسئول نمود تا به این وسیله، حق را از باطل جدا سازد. و بنابر همان سنت الهى اگر انسانى با انتخابش در مسیر ظلم و کفر قدم بردارد به طور طبیعى هدایت الهى نمیتواند به ظلم و کفر تعلق بگیرد، و انسانى که با انتخابش در مسیر حق حرکت کند، توفیق هدایت افزونتر را مییابد.
#اعتقادی #قرآن
@soalvajavab
❓ پرسش شماره ۳
📝 موضوع : اعتقادی
🔖 عنوان : «إضلال خداوند»
🗣 پرسش :
در آیاتی از قرآن کریم اضلال به خداوند نسبت داده شده است، و با توجه به اینکه اضلال به معنای گمراه ساختن، فعل ناروایی است سوالی که مطرح میشود این است که اینکه خداوند برخی مردم را گمراه میکند چه توجیهی دارد و «اضلال خداوند» در قرآن به چه معناست؟
✍ پاسخ :
علماء شیعه ، آیات پیرامون اضلال الهی را بر وجوهی حمل نموده اند:
① مقصود از اضلال الهی، عذاب و کیفر او در روز قیامت است. (إِنَّ الْمُجْرِمینَ فِی ضَلال وَسُعُر)؛ «مجرمان در گمراهی و شعله های آتش اند» به دلیل این که، ضلالت مجرمان در قیامت نمیتواند غیر از عذاب باشد، چون آخرت دار تکلیف نیست.
② شهوات نفسانیه از اموری است که عبد را به گمراهی سوق میدهد، و چون این غرایز را خداوند متعال در او نهاده است، لذا گمراهی عبد به خداوند نسبت داده میشود.
③ اضلال، و گمراه ساختن از ناحیهی خداوند همان قطع هدایت و برگرفتن نعمت و توفیق و رها ساختن انسان به حال خود میباشد که نتیجهاش گمراه و سرگردان ماندن در طریق هدایت است.اگر کسی هدایت تشریعی إلهی را نپذیرفت خداوند نیز، بنا به خواست خود او، او را مشمول هدایت تکوینی خود نمیگرداند. در چنین وضعی شخص گمراه به حال خود رها میشود. به عبارت دیگر، عمل و فعل انسان ظالم و کافر و منحرف، علت است بر آنکه او از هدایت الهی برخوردار نباشد، و این بر اساس سنت نظام هستی، که نظام علّی و معلولی است میباشد و به همین جهت، خداوند فرموده است که: قوم کافرو ظالم و فاسق را هدایت نمیکند.
④ اضلال الهی به معنای گمراه کردن از مسیر بهشت است. زیرا آنچه آیه بر آن دلالت دارد اصل اضلال است، اما اضلال از چه چیزی نامعین است، پس حمل میشود بر طریق بهشت. علاوه بر این مفسّرین هدایت را در آیه شریفه (وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّه... سَیَهْدِیهم) حمل کردهاند بر راه های بهشت، چون هدایت بعد از مرگ جز این معنا ندارد، و ضلالت در مقابل هدایت است، پس مقصود اضلال از طریق بهشت است.
⑤ هر کس راه معصیت را پیش گیرد و گمراهی را برگزیند، خداوند هم گمراهی جدید به او پاداش میدهد، و هر کس هدایت را برگزیند، هدایت جدید پاداش میدهد.
بنابراین مقصود از اضلال و هدایت الهی در آیه شریفه «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشاء» و امثال آن اضلال و هدایت بر سبیل مجازات است، نه ضلالت و هدایت ابتدایی، زیرا هدایت فطری در همه انسانها موجود است.
توضیح این که: هدایت ابتداء از ناحیه خداوند متعال آغاز شده و عبد پذیرنده آن است. و آن گاه خداوند بر آن هدایت، هدایت جدید پاداش میدهد. (وَالَّذِینَ اهْتَدُوا زادَهُمْ هدُیً). اما ضلالت ابتدائاً از عبد با سوء اختیار خود آغاز میشود. چنان که فرمود: (وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّت عَلَیْهِ الضَّلالَة) و خداوند بر این ضلالت اختیاری، ضلالت جدید کیفر میدهد. و این اضلال تنها در حق کسانی است که اهل ظلم، فسق، کفر و یا تکذیب و امثال آن بوده اند: (وَیُضِلُ اللّه الظّالِمین) و (وَما یُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفاسِقین) و (إِنّ الّذینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا) و (فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّه قُلُوبهُم)
⑥ به معنای باطل کردن و معدوم ساختن است، مثل آیه شریفه: (الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ أَضَلَّ اعْمالهُم) یعنی باطل و نابود کرد اعمال آنان را.
چنان که وقتی مرده را در قبرش گذاشته و روی آن را میپوشند، گفته میشود: «أضلَّ الْقَومُ مَیّتَهُمْ». در قرآن نیز از قول کافران میفرماید: (أَإِذا ضَلَلْنا فِی الأَرض).
⑦ اضلال الهی به معنای آزمایش یا تشدید آن به وسیله انزال آیه متشابه یا فعل متشابه است. و انسان گمراه کسی است که مقصود از متشابه را درک نکرده و به ظاهر آن تمسک نماید.
به بیان دیگر، اضلال الهی به معنای گمراه شدن اختیاری انسان به خاطر امری که خداوند قرار داده است، بدون اینکه آن امر تأثیری در گمراه کردن داشته باشد. چنان که در آیه شریفه: «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثیراً مِنَ النّاسِ»، اضلال به بتها نسبت داده شده است، و حال آنکه بت ها، چوب و سنگ های بدون شعور و ارادهاند و آیات امثال آن. پس جایز است نسبت اضلال به خداوند به این اعتبار که آیات مشتمل بر امتحان، سبب گمراهی کافران شده است.
⑧ با توجه به اینکه وجود عبد و تمامی قوای ظاهری و باطنی او از ناحیه خداوند است، پس هنگامی که بنده کاری را انجام میدهد، به خداوند متعال نیز به عنوان علت بعیده نسبت داده میشود.
⑨ از آنجا که قدرت خداوند محیط به افعال عباد بوده، و اگر بخواهد میتواند مانع فعل عبد شود، بنابراین وقتی عبد ضلالت را انتخاب میکند و خداوند مانع او نمیشود گویا خداوند او را گمراه کرده است.
⑩ اضلال الهی به معنای گمراه نامیدن ظالمین، و حکم به ضلالت آنهاست.
#اعتقادی #قرآن
@soalvajavab
❓ پرسش شماره : ۴
📝 موضوع : امامت
🔖 عنوان : تناقض بین حالات مختلف امیرالمومنین علیه السلام در نماز
🗣 پرسش :
آیا بین حالتی که حضرت علی(علیه السلام) در نماز انگشترشان را به سائل دادند، با حالتی که تیر را از پایشان در آوردند و آنحضرت متوجه نشدند، تناقضی وجود ندارد؟
✍️ پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ از شبهه ٰباید گفت که هدف برخی از کسانی که این شبهه را مطرح میکند تشکیک و زیرسوال بردن ماجرای خاتم بخشی امیرالمومنین علیه السلام است.
حال در صورت صحت سند روایتی که می گوید: در هنگام نماز تیر را از پای حضرت امیر(علیه السلام) بیرون کشیدند، چند نکته برای پاسخ از اشکال بیان میشود:
① پاسخ نقضی :
از مستشکل میپرسیم:مگر مأموم در نماز جماعت صداى مكبّر، يا امام را نمى شنود و از او تبعيّت نمى كند؟ اگر نمى شنود چگونه مى تواند به همراه او نماز را اقامه كند؟ و اگر مى شنود، پس در هيچ نماز جماعتى حضور قلب وجود ندارد.پس در قضیه بخشیدن خاتم به فقیر که امری عبادی است به طریق اولی اشکالی ندارد.
② در واقع اين خرده گيرى ها ايراد بر قرآن است ! چرا كه خداوند ماجرای خاتم بخشی را ستوده و ولايت مؤمنين را شايسته چنين كسى دانسته است و اگر اين عمل غفلت از خدا بود نبايد تمجيد مي شد.
③ مواردی شبیه این کار که عبادت به شمار می رود توسط پیامبر(صلوات الله علیه و آله) نیز در ضمن نماز صورت گرفته است؛ به عنوان مثال در مسند احمد از ابو هريره نقل شده است: ما با پيغمبر نماز عشاء مي خوانديم و وقتي كه پيغمبر به سجده مي رفت، امام حسن و امام حسين كه كوچك بودند بر پشت پيغمبر سوار مي شدند؛ «وقتي پيغمبر مي خواست بلند شود، با اين دو دست مباركش حسن و حسين را مي گرفت و آرام روی زمين مي گذاشت و وقتي كه پيغمبر به سجده مي آمد، آنها روي پيغمبر سوار مي شدند». توجه به حسنين و گرفتن آنها و آرام زمين گذاشتن، آيا طبق بیان مستشکل اين ها با حضور قلب در نماز منافات ندارد؟!
④ شنیدن صدای سائل و کمک به او، پرداختن به امور غیر خدایی نیست. قلب پاک امام علی(علیه السلام) در برابر صدای سائلان حساس بود و به ندای آنان پاسخ می گفت.
به عبارت دیگر:کسى که این ایراد را مطرح مى کند از این نکته غفلت دارد که شنیدن صداى سائل و مظلوم و کمک به او، نوعی عبادت و در واقع توجّه به خدا است خصوصا وقتی در روایات از او به فرستاده خدا تعبیر شده است. همین لزوم اهتمام ویژه به نیازمندان باعث شد قلب امام على(علیه السلام) که در برابر صداى سائلان حسّاس بود به نداى آنها پاسخ دهد. او با این کار عبادتى را با عبادت دیگر آمیخت و در حال نماز زکات داد و هر دو براى خدا و در راه او بود.
اگر این عمل نشانة غفلت و دوری از یاد خدا بود، قرآن آن را به عنوان یک کار با ارزش تلقی نمی کرد. از این که قرآن به آن ارج نهاده، خود دلیل و گواه این مطلب است که پاسخ به ندای سائل در هنگام نماز، از بزرگ ترین عبادت ها است.
⑤ حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یک منوال نیست:
● گاهی حال متوسطی دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم مظاهر مادی هم توجّه دارند و از آن ها غافل نیستند و اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند که اعطای انگشتر به فقیر و مستمند توسّط امام علی(علیه السلام) در هنگام نماز یکی از نمونه های بارز همین حالت است. نظیر این حالت را از پیامبر گرامی اسلام(صلوات الله علیه و آله) و دیگر امامان اهل بیت(علیهم السلام) هم نقل کرده اند:
شیخ صدوق در علل الشرایع و علامة مجلسی در بحارالأانوار می نویسند: در یکی از روزها که پیامبر گرامی اسلامی(صلوات الله علیه و آله) به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وی اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکی شروع به گریستن نمود، حضرت نمازش را به سرعت به پایان رسانید، بعد از نماز علت این کار را از حضرت جویا شدند، فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبی؛ آیا فریاد بچه را نشنیدید؟!» یعنی: من نماز را به سرعت به پایان رساندم تا این که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نماید.
● گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آن چه در اطرافشان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند. انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگامة جذبة عشق ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آن چه را مربوط به ابدانشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی(علیه السلام) در هنگامة نماز از این قبیل است.
#اعتقادی #امامت
@soalvajavab