📌 شهیدی که راوی و تفحصگر شهدا بود شب ۲۸ صفر شهید و روز شهادت امام رضا(ع) تشییع شد
🔹️ اسطوره دفاع مقدس و از مربیان ممتاز تخریب و فرمانده عملیات سپاه اهواز بود.
□ فرمانده طرح و عملیات قرارگاه کربلا و در معاونت عملیات ستاد مشترک سپاه
مسئول دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه (دافوس) شد.
□ این شهید والامقام از علمداران روایت تاریخ دفاعمقدس ، با بچه های تفحص در مناطق عملیاتی حضور و آموزش روایتگران راهیاننور را عهدهدار بود که مدال فتح از فرمانده معظم کلقوا دریافت کرد.
🔹 #پاسدار_شهید_حاجاحمد_سیاف_زاده
در سال ۱۳۳۵ در شهر اهواز در یک خانواده مذهبی و صاحب نام، دیده به جهان گشود.
□ وی جانباز ۷۰ درصد بود و پس از عمری جهاد مخلصانه بر اثر عوارض جانبازی شیمیایی در شب ۲۸ صفر سال ۱۳۹۰ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
◇ بدرقه این شهید والامقام، همزمان در روز شهادت امام رضا(ع) با حضور قشرهای مختلف مردم، امت شهید پرور، نماینده ویژه مقام معظم رهبری، مسئولین عالی رتبه نظام، فرماندهان ورزمندگان دوران دفاع مقدس و سایر مقامات کشوری و لشکری، تشیع و در کنار گلزار شهدای گمنام بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
#شهید_حاجاحمد_سیاف_زاده
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
العجل
العجل
يا مولاي.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
″بجز از علی که گوید
به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون
به اسیر کن مدارا...″
🔹 نگاه و عفو پدارنه رهبرمعظم انقلاب به متهمان خطاکار، توطئه های دشمن را خنثی کرد.
◇ در دهه فجر انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی، آن رویِ رأفت و عطوفت خود را نشان داد.
#عفو_پدرانه
#رهبر_معظم_انقلاب
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 توصیه شهید: بر سرمزارم یاسین خوانده و حاجت بگیرید 🔹️ شهید سید مجتبی صالحی خوانساری به رفقایش توصی
سلام حاجی
من امروز قم بر سرمزار شهید رفتم/ خیلی عالی بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 فیلمی عجیب و کمتر دیده شده از هنرنمایی نظامی تنها شهید مدافع حرم استان کهگیلویه و بویراحمد، سردار حاج ستار اورنگ
🔹️ نقل است که وقتی با رفتن او به سوریه از باب لزوم حضورش برای تربیت پاسداران مخالفت کردند، گریه کرد و گفت هر طور که شده باید این فیلم را به دست مقام معظم رهبری برسانم و بگویم من اینگونه آماده نبرد با دشمنم اما اینها اجازه حضورم را نمی دهند!
◇ سردار اورنگ از فرماندهان و مدرسان قدیمی دانشگاه تربیت پاسدار امام حسین (ع) تهران بود که در ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ و در عملیات تاریخی آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا در حلب سوریه به شهادت رسید.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🌷اولین شهید لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع) که بود..
🔹 ۴۰ روز بعد از شروع جنگ
سید مرتضی پایش به جبهه باز شد
از قدیمی های تخریب بود.
◇ زیر دست شهید خیاط ویس
از بنیانگذاران تخریب در جنگ کار کرده بود
مرتضی از تخریبچیهای قرارگاه تخریب در جنوب بود و هنگام عملیاتها به تیپ و لشگرها برای باز کردن معبر مامور میشدند.
◇ در پاکسازی میادین مین در اطراف بستان و هویزه و سوسنگرد خیلی فعال بود.
با تشکیل تیپ سیدالشهداء(ع) و قبول فرماندهی تخریب از سوی شهید حاجعبدالله نوریان به واسطهی رفاقتی که با هم از تخریب قرارگاه کربلا داشتند وارد تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) شد.
◇ در اولین ماموریت تخریب تیپ سیدالشهداء علیه السلام برای پاکسازی میادین مین سومار و گیلانغرب به علت تجربه بالا در پاکسازی میادین مین کمک کار شهید نوریان بود.
◇ در این ماموریت بود که در اثر انفجار مین کوشکوبی و اصابت ترکشهای فراوان و قطع شدن هر دوپا از بالای زانو در تاریخ ۲۷آبان ۶۱ به شدت مجروح شد و برای درمان به تهران فرستاده شد.
◇ اما درتاریخ ۶ آذرماه ۱۳۶۱ به جهت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. سیدمرتضی هنگام شهادت ۱۹ ساله بود. پیکر مطهرش بعد از تشییع در تهران در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
#شهید_سیدمرتضی_مساوات🌷
#روحششادباصلوات
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
🌷اولین شهید لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع) که بود.. 🔹 ۴۰ روز بعد از شروع جنگ سید مرتضی پایش به جبهه باز شد از
″#تخریب_چی
که باشی
به بهشت
معبر میزنی ...″
📌 خنثی کردن مین با دست مجروح
شهید سید مرتضی مساوات
🔹 #سید_مرتضی مجروح شده بود آوردنش بیمارستان تهران. دستش ترکش خورده بود و توی گچ بود. در بیمارستان فرمانده شون برای ملاقات اومده بود. فرمانده شون «برادر عبدالله» فرمانده تخریب بود.
◇ من به ایشون گفتم : برادرعبدالله حالا که دستش زخمی شده مادرمون نگران است که با این دست زخمی نمیتونه #مین خنثی کنه پا نشه باز بره جبهه و مین خنثی کنه.
◇ گفتم برادر عبدالله چند وقت مرخصی به مرتضی بده تا دستش خوب بشه بیاد جبهه.
برادرعبدالله گفت: من حرفی ندارم خودش گوش نمیده.
◇ مرتضی با همون دست بسته و گچ گرفته رفت جبهه...وشنیدم با همون دست مجروحش مین خنثی میکنه.
✍ راوی: سید هاشم مساوات(برادر شهید)
#شهید_سیدمرتضی_مساوات
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
″#تخریب_چی که باشی به بهشت معبر میزنی ...″ 📌 خنثی کردن مین با دست مجروح شهید سید مرتضی مساوات 🔹 #
📌اولین شهید لشگر ۱۰ هنگام اذان ظهر پرکشید
🔹 تازه از منطقه اومده بودم بعد از عملیات مسلم ابن عقیل (ع)بود. همون صبح که من رسیدم تهران مرتضی حرکت کرد برای اسلام آباد غرب.
◇ یک هفته از رفتن مرتضی گذشته بود و منزل یکی از دوستانم بودم که خبر اومد مرتضی در جبهه مجروح شده. تا شنیدم انگار به من الهام شد.
◇ گفتم: مرتضی دیگه این بار شهید میشه. بعد از چند روز بیمارستان طالقانی تهران آوردند..مثل اینکه قبلا توی بیمارستان صحرایی جبهه روی معده اش عمل جراحی کرده بودند.
◇ وقتی ما به بیمارستان رسیدیم ایشون رو آماده کرده بودند که به اطاق عمل ببرند. من دستش رو گرفتم و نگاهم به پاهاش افتاد که ورم کرده بود میگفتند پاهاش باید قطع بشه..
◇ بهش گفتم داداش چطوری؟؟؟
گفت الحمدلله خدا رو شکر.توی اون حالت فقط امام زمان(ع) وامام حسین(ع) رو صدا میکرد.
◇ چند روز از این ماجرا گذشت. پاهاش رو قطع کرده بودند. من و برادرم و عمویم به صورت شیفتی شبانه روز کنار تختش در بیمارستان بودیم.
◇ کلیه هاش از کار افتاده بود و مجرای تنفسی اش هم ترکش خورده بود و برای اینکه راحت نفس بکشه ، گودی گلوش رو سوراخ کرده بودند و از اونجا نفس میکشید و از ته گلو صحبت میکرد.
◇ از در اطاق بیرون رفته بودم تا راحت استراحت کنه. نیم ساعت گذشته بود که با نگرانی به اطاقش برگشتم. تا نگاهم افتاد دیدم صورت مرتضی مثل گچ سفید شده.
◇ پرستارها و دکترها رو صدا زدم و اومدند آمپول زدند و شوک دادند و حالش بهتر شد و بهوش اومد و چشم هاش رو باز کرد.
تا نگاهش به من افتاد گفت: برادر چرا من رو..
✍ ادامه مطلب در پیام بعد..
@sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌اولین شهید لشگر ۱۰ هنگام اذان ظهر پرکشید 🔹 تازه از منطقه اومده بودم بعد از عملیات مسلم ابن عقیل (ع
📌 شهیدی که یک شب تا صبح ذکر اباعبدالله گفت و آسمانی شد
🔹️ تا نگاهش به من افتاد گفت: برادر چرا من رو از اون دنیا بیرون کشیدی ، من در یک باغ سر سبز و زیبا بودم.
◇ من با آقام امام حسین(ع) بودم ، من سرم روی زانوی آقام بود و آقا به من گفت: دو روز بیشتر زنده نیستی.
◇ بیا این دو روز من رو ببرید خونه، مرتضی اصرار داشت که ما او رو بخونه ببریم اما با وضعیتی که داشت امکان پذیر نبود.
◇ پاهاش قطع بود و اکسیژن بهش وصل بود و شکمش از ترکش پاره بود و بدنش عفونت کرده بود و کلیه هاش از کار افتاده بود.
◇ اون روز پنجشبه ظهر بود که هی اصرار میکرد به منزل ببریم که میسر نشد.
◇ مرتضی دو روز بعد همون طور که خودش خبر داده بود ظهر روز شنبه نزدیک اذان ظهر آماده رفتن به اطاق عمل بود.
◇ هم تختی او میگفت: از صبح فقط امام حسین(ع) رو صدا میزد و مدام ذکر میگفت.
◇ #سید_مرتضی با اذان ظهر روز شنبه ۶ آذرماه ۶۱ شهادتین را زمزمه کرد و با بیان اذان ظهر ملائکه او را با خود بردند.
✍ راوی: سید هاشم مساوات (برادر_شهید)
◇ اولین شهید لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع) که در اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی سومار مجروح و به شهادت رسید.
#تخریبچی_شهید_سید_مرتضی_مساوات
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada