صبحانه ای با شهدا
📌 حکایت اولین ملاقات عاشقانه دختری با قنداقه با پیکر پدر شهیدش 🔹️ حبیب الله جلوی ایوان بند پوتینها
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد
🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهمترین ویژگی اخلاقی شهید افتخاریان، مانوس بودنش با قرآن بود.
◇ از آنجاکه شهید افتخاریان از کودکی در خانوادهای مذهبی و قرآنی رشد یافته بود و مادربزرگ ایشان قرآن خواندن را به او آموخته بود، همسرم همواره در راه آموزش قرآن به دیگران تلاش میکرد.
◇ در مسجد نصیرخان شهرستان بهشهر با همکاری دوستانش وظیفه تدریس و آموزش تفسیر قرآن را قبول کرد.
◇ در خانهمان، کلاس تدریس قرآن هم داشتیم. همسرم به دانشآموزان پسر و من نیز به دانشآموزان دختر درس میدادم.
◇ ده سال با شهید افتخاریان زندگی کردم. حاصل این زندگی دو فرزند پسر و یک دختر است.
◇ همسرم در سالهای آخر عمرش مدام میگفت: "من سه کار ناتمام دارم؛ نوشتن یک وصیتنامه، رفتن به سفر حج و بدنیا آمدن دخترم."
◇ هرسه خواسته او محقق شد و او در آخرین سال زندگیاش که فرمانده سپاه مریوان بود، وصیتنامهاش را نوشت، به سفر حج رفت و شش روز پس از بدنیا آمدن دخترش هم شهید شد.
◇ او پیشاپیش گفته بود که من هرگز دخترم را نخواهم دید و دیدار من و دخترم به قیامت خواهد ماند.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد 🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهمتری
📌 همسر شهید افتخاریان: حبیب الله از شهادت خود کاملاً آگاه بود و ما را آماده این خبر کرده بود
🔹️ همسر شهید افتخاریان می گوید: ده سالی که من با شهید افتخاریان زندگی کردم و سالهای بعد از شهادت ایشان برای من سراسر خاطره است.
◇ اما شجاعت و دلاوریهای شهید برای من خاطرات ماندگاری را رقم زد زیرا او دورههای نظامي چریکی را در كشور سوريه و لبنان گذرانيده بود.
◇ به یاد دارم زمانی که ما در مریوان زندگی میکردیم، یک شب صداهای بسیار عجیب و غریبی میشنیدیم. آن شب او تازه از ماموریت برگشته بود و هنوز دکمههای لباسش را باز نکرده بود که با فهمیدن حمله کوملهها به شهر دوباره از خانه بیرون رفت. او تا صبح درگیر بود تا کوملهها را از شهر بیرون کنند.
◇ شهید افتخاریان شناخت کافی در مورد امام حسین (ع) و شهادت ایشان داشت و همیشه پیرو راه آن حضرت بود بنابراین باکی از شهادت نداشت و به دل دشمن میزد؛ البته همه شهدا اینگونه بودند.
◇ صبح روزی که همسرم شهید شد، خودش به ما گفت؛ "من خواب شهادتم را دیدهام، شما نباید مانع شهادت من شوید." من نیز گفتم: "راضی به رضای خدا هستیم و مانع شهادت شما نخواهیم شد." ، همان روز خبر شهادت وی آمد.
◇ نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۳ ، دشمن با آگاهی از منطقهای که همسرم و سایر رزمندگان حضور داشتند، منطقه را بمباران هوایی کرد و حبیبالله و تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 وقتی شهید حبیب الله خانواده امام خمینی را از ترکیه به ایران آورد
🔹️ سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت ودر آنجا با ارتباط با محافل مذهبی و مبارز و پیرو خط امام در خارج از کشور آشنا شد.
◇ با معرفی شهید عراقی برای دوره های آموزشی به فلسطین و لبنان رفت و بعنوان یک چریک موفق مسلمان ؛ بعد از اتمام موفقیت آمیز تمامی دوره ها به بیت امام در فرانسه می رود و در بیت امام در ” نوفل لوشاتو ” مسئولیت کارهای پشتیبانی از جمله انتقال مهمانان از فرودگاه و بالعکس را بعهده می گیرد .
◇ با ورود امام به میهن اسلامی حبیب الله افتخاریان ، خانواده معظم له را از ترکیه به ایران آوردند و بلافاصله در بیت امام در قم وظیفه سنگین حراست از وجود شریف امام را برعهده گرفتند تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام به پیروزی رسید.
◇ با شروع جنگ تحمیلی حبیب الله افتخاریان به منطقه جنوب رفته و در یکی از عملیاتها از ناحیه دست راست مجروح گشته و به تهران باز می گردد.
◇ سپس به همراه خانواده به سرپل ذهاب رفته و همسر ایشان در بهداری سرپل ذهاب مشغول خدمت و خودش در جبهه های سرپل ذهاب می جنگد.
◇ در اواخر سال ۶۱ پس از ختم غائله جنگل گیلان مرکزیت سپاه که نقش ایشان را در انجام ماموریت های پارتیزانی مشاهده کرده بود با بازگشت ایشان به خوزستان مخالفت کرده و نامبرده را جهت رفع شرارت اشرار مسلح در کردستان به عنوان فرمانده سپاه مریوان معرفی کرد و بعد از مدتی خانواده اش به ایشان ملحق شد.
◇ سرانجام در ۶۳/۱۲/۱۹ در مریوان بر اثر بمباران هوایی عراق به آرزوی دیرینه ی خود رسید.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 #بیقرارشهادت
🔹 وقتی مرتضی از دختر حاج بصیر خواستگاری کرد. حاجی به دخترش و خانوادهاش گفت: او اهل جبهه است فرد متدین و خوبی است اختیار انتخاب باشماست و....
◇ همرزم شهيد حاج حسين بصير می گويد:
با شهادت «علی اصغر بصير» برادر كوچكترش و بعد از آن «مرتضی جباری» دامادش، واقعا بی قرار شهادت شد.
◇ او می گفت:
«دلم تاب دوری آنها را ندارد.
خدايا تا كی می خواهی مرا در حسرت بالاترين سعادتی كه نصيب بندگانت می كنی بگذاری؟!
نكند من لايق آن نيستم.»
📎 پ.ن تصویر: تصویر سردار شهید حاج بصیر درکنار دامادش شهید مرتضی جباری
#سردارشهیدحاجحسینبصیر
#شهیدمرتضیجباری
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
📌 «تکثیر نام حضرت زهرا سلام الله در حریر اشک»
🔹 غواص های لشکر ثارالله تصمیم گرفته اند خط فاو و پشت صدام را یکجا بشکنند. تا خبری دنیا را تکان دهد و این خبر سر تیتر روزنامه های منطقه و جهان باشد.
که مردان قورباغهای ایران از اروند گذشتند. فاو را به تلافی خرمشهر گرفتند تا امالقصر و بصره در تیررس شان باشد و راه عراق را به دریا آزاد کنند.
حاج قاسم غواصها را به دور خودش جمع می کند، رمز «یافاطمهزهرا(س)» به نیروهای عملیات اعلام می شود.
طبق پیش بینی آسمان باید صاف و اروند آرام باشد،..اما نیست.
فقط یک راه باقی مانده است؛ آب را به #پهلوی_شکسته زهرا سلام الله قسم بدهید!
نام حضرت زهرا سلام الله در حریری از اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دلها قوت گرفت.
نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یازهرا بر لب دارند و رودخانه ای که راه نمی دهد در گرفته است.
گروه موقعیت خودشان را گم می کنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید
ناگهان پای شهید حسن یزدانی به زمین سفت می رسد..
یا زهرا! رسیدیم به ساحل!
همه از آب بیرون می آیند بی صدا در ساحل آرایش می گیرند.
شهید حاج امینی می ایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بی سیم می گوید:
«یا فاطمه زهرا، یا فاطمه زهرا ، یا فاطمه زهرا»
آن طرف کنار نهر علی شیر مروارید اشک زنجیر پلاک حاج قاسم را می گیرد و پایین می آید.
شهید حاج قاسم سلیمانی بیتاب و اشکبار فریاد می زند:
#زهراجان ممنون.
بیبی جان متشکرم
📎 پ.نتصویر: سردار شهید حاج احمد امینی و سردار شهید محمد حسین یوسف الهی در کنار هم
◇ فیلم روایت شهید سلیمانی از توسل به حضرت فاطمه(س) در شب عملیات والفجر۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ″و نسبت به پدر و مادرش وظیفه شناس
بود و ظالم نافرمان نبود.″
«وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا»
| فیلم کمتر دیده شده از احترام و محبت حاج قاسم نسبت به پدرش..|
🔹 میگن که اگر دعای خیر پدر و مادر پشت و همراهت باشد، همیشه و تا ابد رستگار خواهی بود.
◇ بی گمان دعای خیر آنها و عاقبت به خیری او، همواره پشت و پناهش بوده....
◇ و سرانجام این احترامها به والدینش،
حاج قاسم شد... «جان فدا»
#احترامبهوالدین
#حاج_قاسم
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada