بسته تربیتی باب النجات ـ محرم1403.pdf
1.57M
بسته تربیتی باب النجات ـ محرم1403.pdf
راوى گويد: حسين عليه السّلام كوچيد تا به دو منزلى كوفه، كه با حرّ بن يزيد «1» به همراه هزار سوار برخورد نمود.
حسين عليه السّلام: آيا از ماييد يا عليه ما؟
حرّ: بلكه اى ابا عبد اللَّه، عليه شما.
حسين عليه السّلام: «لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم».
سخنان بسيارى ميان آنان گفته شد و آخر الامر حسين عليه السّلام فرمود: «حال كه بر خلاف نوشته ها و فرستاده هايتان نظر داريد، من از آن جا كه آمده ام بدان جا بازمى گردم».
حرّ و لشكرش با اين پيشنهاد مخالفت كرده مانع شدند. حرّ گفت: اى فرزند رسول اللَّه! راهى را در پيش گير كه به كوفه يا مدينه منتهى نگردد تا من نزد ابن زياد اعتذار جسته به اين كه شما با ما در راه مخالفت ورزيديد.
امام عليه السّلام از سوى چپ راه بحركت ادامه داد تا به عذيب الهجانات «2» رسيد.
گويد: در اين جا بود كه نامه ابن زياد به حرّ رسيد كه او را در مداراى با حسين عليه السّلام توبيخ و او را امر به تضييق و تنگ كردن عرصه بر امام كرده بود.
حرّ با لشكر متعرّض امام شده و مانع از ادامه سير او شدند.
حسين عليه السّلام فرمود: «مگر دستورت عدول از راه نبود»؟
حرّ گفت: چرا، و ليكن نامه امير است كه رسيده و فرمانم داده كه عرصه را بر تو تنگ كرده و بر من جاسوسى گمارده تا خواسته هاى امير را به اجرا در آورم.
راوى گويد: حسين عليه السّلام در ميان ياران خود برخاست و به ايراد خطبه پرداخت و بعد از حمد خداوندى يادى از جدّش فرموده و بر وى درود فرستاد و فرمود: «كار بر ما چنان شده كه مى بينيد، دنيا متغيّر گرديده، چهره نازيباى خود را به ما نشان مى دهد و خوبي هايش پشت كرده و بريده و نارسا استمرار دارد، و از آن چيزى جز ته جرعه بازمانده در ظرف به جاى نمانده، و زندگى پست و ناچيزى چون چراگاه ناگوار به چشم نمى خورد، مگر نمى نگريد كه به حقّ عمل نشده و از باطل رادع و مانعى نيست، چه زيبا است كه مؤمن «در راه خدا» راغب لقاء پروردگارش (با شهادتش) گردد، چه من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمكاران را جز ملالت نمى بينم».
زهير بن قين برخاست و عرض كرد: اى فرزند رسول اللَّه، خدا ما را در راه هدايت و در التزام خدمتت استوار بدارد، فرموده ات را شنيديم، اگر ما هميشه به صورت پاينده در دنيا باقى مى مانديم، ما قيام در ركابت را، بر دنيا و آن زندگى بر مى گزيديم.
هلال بن نافع بجلى «3» از جا بجست و به عرض رسانيد: به خدا ما ملاقات پروردگارمان را ناروا نمى بينيم، و ما همواره بر نيّات و بينشهاى خود استوار، با دوستت دوست و با دشمنت دشمنيم.
برير بن حصين «4»- خضير- برخاست و معروض، داشت: اى پسر رسول اللَّه، به خدا سوگند خدا بر ما منّت نهاد تا توفيق يابيم همراه تو- در راه هدفت- بجنگيم تا آن جا كه اعضاى ما تكّه تكّه گرديده، و آنگاه در قيامت، جدّ تو شفيع ما باشد.
سپس حسين عليه السّلام برخاست و برنشست، حركت كرد و حرّ و لشكرش گاهى مانع از حركت شده، و گاهى نيز با وى حركت مى كردند تا امام به كربلاء رسيد و اين روزدوم محرّم بود، پرسيد: «اين زمين را چه نام است».
گفته شد: كربلاء.
امام فرمود:
(انزلوا، هاهنا و اللَّه محطّ ركابنا و سفك دمائنا، هاهنا و اللَّه مخطّ قبورنا، و هاهنا و اللَّه سبى حريمنا، بهذا حدّثنى جدّى)
، «فرود آييد، به خدا كه اين جا جاى فرود آمدن و ريختن خونهاى ماست، و اينجا جايگاه قبور ماست، به خدا كه اين جا جاى به اسارت رفتن حرم ماست و اين خبر را جدّم به من داده است».
همگان فرود آمدند، و حرّ با لشكرش نيز در كنارى فرود آمدند…
در روز عاشورا ساعتى چند حمله همگانى صورت گرفت كه جمعى از اصحاب امام شهيد شدند. اين گاه بود كه امام حسين عليه السّلام دست مبارك را بر محاسن شريفش نهاده فرمود:- «غضب خدا بر يهوديان آنگاه شدت گرفت كه براى خدا پسر قرار دادند، و بر نصارى آن زمان كه خداى را سه گانه دانستند و بر مجوس وقتى كه شمس و قمر را پرستش كردند، خشم خدا بر امّتى سخت شد كه براى كشتن پسر دختر پيامبر خود همداستان شدند».
«نه به خدا هرگز تسليم خواسته شان نشوم تا خداى را با بدن خون آلود ملاقات كنم».
امام صادق عليه السّلام فرمود: از پدرم شنيدم كه مى فرمود: چون امام حسين عليه السّلام با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا كه بر سر حسين عليه السّلام سايه گسترد، و آنگاه امام مخيّر شد بين پيروزى بر دشمنانش و بين ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزيد.
راوى گويد: آنگاه حسين عليه السّلام فرياد بر آورد: «آيا فريادرسى هست كه براى خدا به دادمان برسد، آيا مدافعى هست كه از حرم رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله دفاع كند؟»
توبه حر بن يزيد رياحى]
اين زمان بود كه حرّ بن يزيد رياحى رو به عمر بن سعد كرد و گفت: آيا با اين مرد مى جنگى؟
گفت: آرى به خدا جنگى كه آسانترين شكل آن پراندن سر و قطع دستهاست.
حرّ رفت و در جايگاهش بين همگنان ايستاد و او را رعده و لرزه اى افتاد كه چونان لرزه اى كه بر بيد مى افتد.
مهاجر بن اوس «5» بدو گفت: به خدا كه كارت عجيب و شبهه بر انگيز است، اگرپرسيده مى شد: اشجع كوفيان كيست، از تو چشم نمى پوشيدم، اين چه وضعى است كه در تو مى بينم؟ حرّ گفت: به خدا خود را در گزينش بهشت و دوزخ مخيّر مى بينم، به خدا قسم كه جز بهشت را بر نگزينم گر چه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
سپس اسب خود را به سوى حسين عليه السّلام رانده و دستها بر سر نهاده مى گفت:
خداوندا به سويت باز گشته و توبه نمودم، توبه ام را بپذير، چه من دلهاى دوستانت و فرزندان رسول اللَّه را به وحشت و اضطراب افكندم.
او به حسين عليه السّلام عرض كرد: فدايت گردم، من همانم كه تو را از بازگشت به مدينه باز داشته و كار را بر تو سخت گرفتم، به خدا گمانم اين نبود، كه اين مردم با تو چنين كنند، من نزد خدا تائبم، آيا مى بينى كه توبه ام پذيرفته گردد؟
حسين عليه السّلام فرمود: «آرى خدا توبهات را مى پذيرد، فرود آى».
عرض كرد: در خدمت تو سواره بهتر مى توانم عرض خدمت كنم تا پياده، و فرود آمدن آخر كار من «شهادت» است.
حال كه من اوّل كسى هستم كه بر تو خروج كردم، پس اجازت فرماى كه اوّل شهيد در پيشگاه تو باشم، باشد كه در فرداى قيامت از آنان باشم كه با جدّت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله مصافحه كرده باشم.
جامع كتاب گويد: منظور حرّ از اوّل شهيد از آن لحظه به بعد باشد، زيرا جماعتى پيش ازو طبق روايات به شهادت رسيده بودند.
امام اجازتش فرمود، حرّ به جنگ پرداخته و جنگى زيبا نمود و جمعى از شجاعان و ابطال دشمن را به خاك هلاكت افكند و بعد شهيد گرديد، پيكر پاكش را نزد حسين عليه السّلام آوردند و امام خاك از چهره اش پاك مى كرد و مى فرمود: «تو حرّى آن گونه كه مادرت حرّت نام نهاد، تو حرّى- آزاد مردى- در دنيا و آخرت».
پی نوشت ها:
(1) حرّ بن يزيد بن ناجية بن سعيد از بنى رياح بن يربوع، از شخصيتهاى بارز كوفه، پيشوايى از اشراف تميم، يكى از فرماندهان اموىّ در كربلاء بود، و او قيادت قبيله تميم و همدان را داشت، با حسين در پاى كوه ذى حسم برخورد، در عاشورا قبل از شعله ور شدن نائره جنگ بين امام و سپاه كفر توبه كرده و همراه امام جنگ سختى نمود تا آنكه شهيد شد.
تاريخ طبرى 5/ 422 و 400 و 427، تسمية من قتل مع الحسين: 153، رجال الشيخ: 73، البداية و النهاية 8/ 172، الكامل في التاريخ 4/ 19، انصار الحسين: 84- 85 و الأعلام 2/ 172.
(2)- عذيب الهجانات نزديك عذيب القوادس و عذيب القوادس آبى است ميان قادسيه و مغيثه.
فاصله ميان آن با قادسيه چهار ميل است. جز اين نيز گفته شده. معجم البلدان 4/ 92.
(3)- ظاهرا او بايد نافع بن هلال بن نافع بن جمل بن سعد العشيرة بن مذحج مذحجى باشد نه بجلى، او سيّدى شريف و شجاع و قارى و امين بر حديث بوده، و از اصحاب امير المؤمنين، و حاضر در حروب ثلاثه آن حضرت بود و در كربلا مر او را داستانهاى زيادى است كه در مقاتل آمده است.
ابصار العين 86- 89، طبرى 6/ 253، ابن اثير 4/ 29، البداية 4/ 184.
(4)- در بعضى از مصادر بدير بن حفير آمده و ظاهرا بايد برير بن خضير باشد و اين اولى است. او سيّد قاريان، شيخى تابعى و عابد و قارى قرآن و از شيوخ قرائت در مسجد كوفه بود، او را نزد همدانيان مظهر شرف و توانايى است، در جامعه كوفه از اشتهار و احترام برخوردار بوده، و او همدانى از كهلان است. وطنش كوفه بود، تلاش كرد تا عمر بن سعد را از پذيرش ولايت در حكومت بنى اميه بر كنار دارد.
طبرى 5/ 421، معجم 3/ 289، المناقب 4/ 100 و بحار 45/ 15.
(5)- در كتاب تسمية من قتل مع الامام: 155 مهاجرين اوس از بجيله را در زمره شهدا مى شمارد و من نمى دانم آيا دو مهاجر بن اوس در آنجا حضور داشته اند يا يكى بيش نبوده كه در آغاز در اردوگاه ابن سعد حضور داشته و سپس به اردوگاه امام پيوسته است و با امام به شهادت رسيده است.
منبع: لهوف،علی بن موسی ابن طاووس، ترجمه میر ابوطالبی، دلیل ما، قم،1380،صص119-122؛142-
راوى گويد: حسين عليه السّلام كوچيد تا به دو منزلى كوفه، كه با حرّ بن يزيد «1» به همراه هزار سوار برخورد نمود.
حسين عليه السّلام: آيا از ماييد يا عليه ما؟
حرّ: بلكه اى ابا عبد اللَّه، عليه شما.
حسين عليه السّلام: «لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم».
سخنان بسيارى ميان آنان گفته شد و آخر الامر حسين عليه السّلام فرمود: «حال كه بر خلاف نوشته ها و فرستاده هايتان نظر داريد، من از آن جا كه آمده ام بدان جا بازمى گردم».
حرّ و لشكرش با اين پيشنهاد مخالفت كرده مانع شدند. حرّ گفت: اى فرزند رسول اللَّه! راهى را در پيش گير كه به كوفه يا مدينه منتهى نگردد تا من نزد ابن زياد اعتذار جسته به اين كه شما با ما در راه مخالفت ورزيديد.
امام عليه السّلام از سوى چپ راه بحركت ادامه داد تا به عذيب الهجانات «2» رسيد.
گويد: در اين جا بود كه نامه ابن زياد به حرّ رسيد كه او را در مداراى با حسين عليه السّلام توبيخ و او را امر به تضييق و تنگ كردن عرصه بر امام كرده بود.
حرّ با لشكر متعرّض امام شده و مانع از ادامه سير او شدند.
حسين عليه السّلام فرمود: «مگر دستورت عدول از راه نبود»؟
حرّ گفت: چرا، و ليكن نامه امير است كه رسيده و فرمانم داده كه عرصه را بر تو تنگ كرده و بر من جاسوسى گمارده تا خواسته هاى امير را به اجرا در آورم.
راوى گويد: حسين عليه السّلام در ميان ياران خود برخاست و به ايراد خطبه پرداخت و بعد از حمد خداوندى يادى از جدّش فرموده و بر وى درود فرستاد و فرمود: «كار بر ما چنان شده كه مى بينيد، دنيا متغيّر گرديده، چهره نازيباى خود را به ما نشان مى دهد و خوبي هايش پشت كرده و بريده و نارسا استمرار دارد، و از آن چيزى جز ته جرعه بازمانده در ظرف به جاى نمانده، و زندگى پست و ناچيزى چون چراگاه ناگوار به چشم نمى خورد، مگر نمى نگريد كه به حقّ عمل نشده و از باطل رادع و مانعى نيست، چه زيبا است كه مؤمن «در راه خدا» راغب لقاء پروردگارش (با شهادتش) گردد، چه من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمكاران را جز ملالت نمى بينم».
زهير بن قين برخاست و عرض كرد: اى فرزند رسول اللَّه، خدا ما را در راه هدايت و در التزام خدمتت استوار بدارد، فرموده ات را شنيديم، اگر ما هميشه به صورت پاينده در دنيا باقى مى مانديم، ما قيام در ركابت را، بر دنيا و آن زندگى بر مى گزيديم.
هلال بن نافع بجلى «3» از جا بجست و به عرض رسانيد: به خدا ما ملاقات پروردگارمان را ناروا نمى بينيم، و ما همواره بر نيّات و بينشهاى خود استوار، با دوستت دوست و با دشمنت دشمنيم.
برير بن حصين «4»- خضير- برخاست و معروض، داشت: اى پسر رسول اللَّه، به خدا سوگند خدا بر ما منّت نهاد تا توفيق يابيم همراه تو- در راه هدفت- بجنگيم تا آن جا كه اعضاى ما تكّه تكّه گرديده، و آنگاه در قيامت، جدّ تو شفيع ما باشد.
سپس حسين عليه السّلام برخاست و برنشست، حركت كرد و حرّ و لشكرش گاهى مانع از حركت شده، و گاهى نيز با وى حركت مى كردند تا امام به كربلاء رسيد و اين روزدوم محرّم بود، پرسيد: «اين زمين را چه نام است».
گفته شد: كربلاء.
امام فرمود:
(انزلوا، هاهنا و اللَّه محطّ ركابنا و سفك دمائنا، هاهنا و اللَّه مخطّ قبورنا، و هاهنا و اللَّه سبى حريمنا، بهذا حدّثنى جدّى)
، «فرود آييد، به خدا كه اين جا جاى فرود آمدن و ريختن خونهاى ماست، و اينجا جايگاه قبور ماست، به خدا كه اين جا جاى به اسارت رفتن حرم ماست و اين خبر را جدّم به من داده است».
همگان فرود آمدند، و حرّ با لشكرش نيز در كنارى فرود آمدند…
در روز عاشورا ساعتى چند حمله همگانى صورت گرفت كه جمعى از اصحاب امام شهيد شدند. اين گاه بود كه امام حسين عليه السّلام دست مبارك را بر محاسن شريفش نهاده فرمود:- «غضب خدا بر يهوديان آنگاه شدت گرفت كه براى خدا پسر قرار دادند، و بر نصارى آن زمان كه خداى را سه گانه دانستند و بر مجوس وقتى كه شمس و قمر را پرستش كردند، خشم خدا بر امّتى سخت شد كه براى كشتن پسر دختر پيامبر خود همداستان شدند».
«نه به خدا هرگز تسليم خواسته شان نشوم تا خداى را با بدن خون آلود ملاقات كنم».
امام صادق عليه السّلام فرمود: از پدرم شنيدم كه مى فرمود: چون امام حسين عليه السّلام با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا كه بر سر حسين عليه السّلام سايه گسترد، و آنگاه امام مخيّر شد بين پيروزى بر دشمنانش و بين ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزيد.
راوى گويد: آنگاه حسين عليه السّلام فرياد بر آورد: «آيا فريادرسى هست كه براى خدا به دادمان برسد، آيا مدافعى هست كه از حرم رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله دفاع كند؟»
توبه حر بن يزيد رياحى
اين زمان بود كه حرّ بن يزيد رياحى رو به عمر بن سعد كرد و گفت: آيا با اين مرد مى جنگى؟
گفت: آرى به خدا جنگى كه آسانترين شكل آن پراندن سر و قطع دستهاست.
حرّ رفت و در جايگاهش بين همگنان ايستاد و او را رعده و لرزه اى افتاد كه چونان لرزه اى كه بر بيد مى افتد.
مهاجر بن اوس «5» بدو گفت: به خدا كه كارت عجيب و شبهه بر انگيز است، اگرپرسيده مى شد: اشجع كوفيان كيست، از تو چشم نمى پوشيدم، اين چه وضعى است كه در تو مى بينم؟ حرّ گفت: به خدا خود را در گزينش بهشت و دوزخ مخيّر مى بينم، به خدا قسم كه جز بهشت را بر نگزينم گر چه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
سپس اسب خود را به سوى حسين عليه السّلام رانده و دستها بر سر نهاده مى گفت:
خداوندا به سويت باز گشته و توبه نمودم، توبه ام را بپذير، چه من دلهاى دوستانت و فرزندان رسول اللَّه را به وحشت و اضطراب افكندم.
او به حسين عليه السّلام عرض كرد: فدايت گردم، من همانم كه تو را از بازگشت به مدينه باز داشته و كار را بر تو سخت گرفتم، به خدا گمانم اين نبود، كه اين مردم با تو چنين كنند، من نزد خدا تائبم، آيا مى بينى كه توبه ام پذيرفته گردد؟
حسين عليه السّلام فرمود: «آرى خدا توبهات را مى پذيرد، فرود آى».
عرض كرد: در خدمت تو سواره بهتر مى توانم عرض خدمت كنم تا پياده، و فرود آمدن آخر كار من «شهادت» است.
حال كه من اوّل كسى هستم كه بر تو خروج كردم، پس اجازت فرماى كه اوّل شهيد در پيشگاه تو باشم، باشد كه در فرداى قيامت از آنان باشم كه با جدّت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله مصافحه كرده باشم.
جامع كتاب گويد: منظور حرّ از اوّل شهيد از آن لحظه به بعد باشد، زيرا جماعتى پيش ازو طبق روايات به شهادت رسيده بودند.
امام اجازتش فرمود، حرّ به جنگ پرداخته و جنگى زيبا نمود و جمعى از شجاعان و ابطال دشمن را به خاك هلاكت افكند و بعد شهيد گرديد، پيكر پاكش را نزد حسين عليه السّلام آوردند و امام خاك از چهره اش پاك مى كرد و مى فرمود: «تو حرّى آن گونه كه مادرت حرّت نام نهاد، تو حرّى- آزاد مردى- در دنيا و آخرت».
پی نوشت ها:
(1) حرّ بن يزيد بن ناجية بن سعيد از بنى رياح بن يربوع، از شخصيتهاى بارز كوفه، پيشوايى از اشراف تميم، يكى از فرماندهان اموىّ در كربلاء بود، و او قيادت قبيله تميم و همدان را داشت، با حسين در پاى كوه ذى حسم برخورد، در عاشورا قبل از شعله ور شدن نائره جنگ بين امام و سپاه كفر توبه كرده و همراه امام جنگ سختى نمود تا آنكه شهيد شد.
تاريخ طبرى 5/ 422 و 400 و 427، تسمية من قتل مع الحسين: 153، رجال الشيخ: 73، البداية و النهاية 8/ 172، الكامل في التاريخ 4/ 19، انصار الحسين: 84- 85 و الأعلام 2/ 172.
(2)- عذيب الهجانات نزديك عذيب القوادس و عذيب القوادس آبى است ميان قادسيه و مغيثه.
فاصله ميان آن با قادسيه چهار ميل است. جز اين نيز گفته شده. معجم البلدان 4/ 92.
(3)- ظاهرا او بايد نافع بن هلال بن نافع بن جمل بن سعد العشيرة بن مذحج مذحجى باشد نه بجلى، او سيّدى شريف و شجاع و قارى و امين بر حديث بوده، و از اصحاب امير المؤمنين، و حاضر در حروب ثلاثه آن حضرت بود و در كربلا مر او را داستانهاى زيادى است كه در مقاتل آمده است.
ابصار العين 86- 89، طبرى 6/ 253، ابن اثير 4/ 29، البداية 4/ 184.
(4)- در بعضى از مصادر بدير بن حفير آمده و ظاهرا بايد برير بن خضير باشد و اين اولى است. او سيّد قاريان، شيخى تابعى و عابد و قارى قرآن و از شيوخ قرائت در مسجد كوفه بود، او را نزد همدانيان مظهر شرف و توانايى است، در جامعه كوفه از اشتهار و احترام برخوردار بوده، و او همدانى از كهلان است. وطنش كوفه بود، تلاش كرد تا عمر بن سعد را از پذيرش ولايت در حكومت بنى اميه بر كنار دارد.
طبرى 5/ 421، معجم 3/ 289، المناقب 4/ 100 و بحار 45/ 15.
(5)- در كتاب تسمية من قتل مع الامام: 155 مهاجرين اوس از بجيله را در زمره شهدا مى شمارد و من نمى دانم آيا دو مهاجر بن اوس در آنجا حضور داشته اند يا يكى بيش نبوده كه در آغاز در اردوگاه ابن سعد حضور داشته و سپس به اردوگاه امام پيوسته است و با امام به شهادت رسيده است.
منبع: لهوف،علی بن موسی ابن طاووس، ترجمه میر ابوطالبی، دلیل ما، قم،1380،صص119-122؛142-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پزشکیان مطلوب رهبری! دیدار ظریف و آیتالله خامنهای
مسلمان تی وی
از میان خیمه تا گودال… با سر آمده
این برادرزاده که جای برادر آمده
کیست این آزاده که پرواز دارد می کند؟!
کیست این آزاده، انگار از قفس درآمده
هر طریقی بوده از عمه جدا گردیده و
از پس چشمان خیس خواهرت برآمده
با نوای "لا افارق" با نگاهی اشک بار
تا میان معرکه با حال مضطر آمده
خون ابراهیم در رگ هاش جاری گشته است
مثل اسماعیل اگر تا زیر خنجر آمده
مثل سقای حرم، با بوسه ی شمشیرها
دستش آویزان شده… از جای خود درآمده
آه… خنجر پشت خنجر… در میان قتلگاه
تا که تیری آمده، یک تیر دیگر آمده
او به روی سینه ی معشوق مأوا کرده و
صبر تیر حرمله انگار که سر آمده
حق الطاف عمو را خوب جبران کرده است
این برادرزاده که جای برادر آمده …
مجتبی حاذق
هدایت شده از ریحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | نقشه حجاب ممنوع، فکر استعماری، سرنیزه رضاخانی
📝 رهبر انقلاب: شخصیتهای فرهنگی معروف زمان رضا شاه، مثلاً علی اصغر حکمت -اینها چهرهها هستند دیگر- در قضیهی کشف حجاب نقش ایفا کردند، نقش استعماری ایفا کردند، یعنی آن پشت جبههی حقیقی رضا شاه اینها بودند. رضا شاه تفنگ دستش بوده و اینها کسانی بودهاند که فکر میساختند و به رضا شاه جهتگیری میدادند که او تفنگ را کجا به کار ببرد. به نظر من این شخصیتهای فرهنگی خیلی مؤثرند، چهرههای اینها شناخته بشود.
📝 رضاخان فقط یک سفر خارجی رفت و آن هم به ترکیه بود در زمان آتاترک. آنجا زنهای بیحجاب را آوردند به او نشان دادند. ایدهی بیحجابی را به او تزریق کردند و بعد این دُور و بریهایش گفتند راه تمدن و اینها همین کاری است که آتاترک کرده و از آن وقت او به فکر فرو رفت و مقدماتش را شروع کرد. بعد ۱۳۱۴ دیگر اجباری شد اما قبلاً چیزهای دیگری بود. ۱۳۹۶/۱/۸
🗓 ۲۱ تیر، سالگرد فاجعهی جنایتبار مسجد گوهرشاد در حرم مطهر رضوی
🖥 @khamenei_reyhaneh
هدایت شده از ریحانه
236265216_1506290281.pdf
1.07M
❤️ هدیهی ویژه به مناسبت #هفته_عفاف_و_حجاب
📝 دانلود PDF كتاب عفاف و حجاب در سبک زندگی ایرانی-اسلامی از منظر رهبر انقلاب
🖥 @khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 #ریل | تو رفتی با شهدا
📹 در ایام ماه محرم، گلچینی از مداحی مداحان اهل بیت(ع) در حسینیه امام خمینی(ره) در حضور رهبر انقلاب منتشر خواهد شد.
🏴 #بعثت_خون
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 #ریل | تویی تو قاسم بن الحسن، حسین مرام
که شد شهادت احلی من العسل نوشَت
📹 در ایام ماه محرم، گلچینی از شعرخوانی عاشورایی شاعران آئینی در حسینیه امام خمینی(ره) در حضور رهبر انقلاب منتشر خواهد شد.
🏴 #بعثت_خون
💻 Farsi.Khamenei.ir
🖼 لوح | از قلم حکمت تا تفنگ رضاخان
📝 رهبر انقلاب: شخصیتهای فرهنگی معروف زمان رضاشاه- مثلاً علی اصغر حکمت- در قضیه کشف حجاب نقش استعماری ایفا کردند، رضاشاه تفنگ دستش بوده و اینها فکرمیساختند و به او جهتگیری میدادند که تفنگ را کجا به کار ببرد. ۹۶/۱/۸
🗓 ۲۱ تیر، سالگرد فاجعهی جنایتبار مسجد گوهرشاد در حرم مطهر رضوی
🖥 @khamenei_reyhaneh