عطر چای روضه و طعم قند متبرک و اشک و گلدانهای لب حوض و استکانهای کوچک و دعای فرج، زیر سقفی که روزی نفسهای قدسی مردی بزرگ در زیر آن با خدا نجوای عاشقانه و عارفانه داشته و مردمی که این خانه را ملجأ خود می دانند و حاجتها گرفتهاند و هنوز هم در روزهای محرم، حاجات و اشکهای خود را به این درگاه تقدیم می کنند.
اینجا خانه آیت الله بروجردی است و
روزمان را با رزق این سفره شروع کردهایم...
نبشته های دم صبح🌹
https://eitaa.com/sobhnebesht
یک زمانی هم بود که فکر می کردیم نمیشود آدمی در زمین باشد که سر آدم دیگری را ببرد...
اما داعش آمد تا بگوید میشود....
#من_الغریب
نبشته های دم صبح🌹
https://eitaa.com/sobhnebesht
📌یا سالباً قمَرَ السَّماءِ جَمالَهُ!
ای بُرده به تاراج جمالِ ماه را!
#من_الغریب
نبشته های دم صبح🌹
https://eitaa.com/sobhnebesht
حسین عمود خیمه ای را کشید. خیمه فرو ریخت،
قلبهای کوچک بسیاری هم با آن خیمه فرو ریخت...
#من_الغریب
#کاشف_الکرب_عن_وجه_الحسین
نبشته های دم صبح🌹
https://eitaa.com/sobhnebesht
داستان تشرف یکی از علمای اصفهان
حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است. ایشان جوان بوده و سوار الاغ می شده و اطراف اصفهان تبلیغ می رفته و روضه می خوانده است. دهه اول محرم بوده، به یکی از روستاهای اطراف می رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگینی می آمده است. وقتی این روضه تمام می شود باید به يك روستای دیگر با فاصله مثلا يك فرسخ برود. سوار الاغ که می شود برود، یکی از اهالی این آبادی می آید و می گوید: «آقا سید تو راه گرگ و حیوانات درنده هستند می خواهید یکی، دو نفر همراهتان بفرستیم؟ ایشان می گوید: می روم مشکلی نداره» و قبول نمی کند همراهی بیاید. نقل می کند عبای زمستانیم را به سر کشیدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگینی می آمد. برف سنگینی هم به زمین نشسته بود. می گوید مقداری که آمدم احساس کردم، گویا یك سوار دیگر از پشت سر من، دارد می آید . منتهی از بس برف سنگین بود، حوصله نکردم سرم را بیرون بیاورم و ببینم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا که پشت سر من می آمد گفت: «آسید مصطفی سلام علیکم».
گفتم: «سلام علیکم».
گفت: «مسئله» (یعنی سوالی داشتم؟ گفتم: «بفرمایید».
گفت: «آیا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سیدالشهداء اسب تاخت؟
گفتم: «بله، من در تاریخ خوانده ام که چنین کاری کرده اند»
آن آقا گفتند: «و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
گفتم: «بله در تاریخ هست که اسب ها هم بر بدن رفتند» مدتی گذشت و يك خورده جلوتر آمدیم.
باز آن آقا گفتند: «آسید مصطفی! آیا متوکل عباسی خواست قبر حضرت سیدالشهداء عليه السلام را، منهدم کند؟»
گفتم: «بله سعی کرد که از بین ببرد»
گفت: «گاوها را فرستاد که قبر را شخم بزنند و مساوی کنند؟»
گفتم: «من در تاریخ خوانده ام که فرستادند اما گاوها نرفتند»
گفت: «چطور اسب که حیوان نجیب و خوش فهمی است و در عالم خودش بیش از گاو متوجه می شود، بر جسد و بدن مبارك حضرت سید الشهداء عليه السلام رفت، ولی آن گاوها حتی بر قبر مطهرهم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بین نبرند؟!» آقا سید میگوید من به فکر رفتم که عجب سوالی شد! این از محدوده توانائی فکری این آبادی و این منطقه بیرون است؟ داشتم به جوابش هم فکر می کردم. گویا حس کردم از همان پشت سر نوری به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
گفتم: «البته این قضیه يك جوابی دارد» گفتند: «چی هست؟»
گفتم: « روز عاشورا حضرت سید الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند که هر چه دارند را برای خدا بدهند حتی این يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند که اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هرچه داشتند را در راه خدا داده باشند. اما در جریان متوكل، اینها می خواستند آثار حضرت را از بین ببرند. نظر امام حسین علیه السلام بر از بین رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت می خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به این وسیله بهره ببرند و مقرب به خدا شوند»
آن آقا که پشت سر بود، فرمود: «درست است»
آقا سید مصطفی میگوید: بعد پشت سرم را نگاه کردم دیدم هیچ کسی نیست حتی جای پائی غیر از همین مسیری که من آمده ام، نیست.
افتخار به جنایات پدران در کربلا
🔺حجت الاسلام راجی :
اینکه تصور کنیم مردم در سال۶۱هجری و بعد از واقعه عاشورا به سمت اهلبیت آمده و آنان را از غربت نجات دادند، صد در صد باطل است، آنان نه تنها خود، بلکه نسلشان به جنایات در کربلا افتخار میکردند.
علامه کراجکی در کتابی با عنوان
«التعجب» به نمونههایی حیرتآور از افتخار مردم به جنایت عاشورا میپردازد.
🔻"خانواده هایی در شام، پس از حادثه کربلا با عناوین تازهای مشهور شدند. مانند بنوالسراویل و بنوالسرج و بنواسنان و بنوالمکبری و بنوالطشتی و بنوالقضیبی و بنواادرجا.
🔹بنوالسراویل، فرزندان کسانی بودند که لباس امام حسین را ربودند.
🔹بنوالسرج، فرزندان آنانی بودند که بر پیکر امام حسین اسب تاختند. برخی از آن تازندگان اسب، نعل اسب خود را به بهای بسیاری به مردم فروختند و مردم نعل اسبان را بر سردر خانه خود می زدند و بدان افتخار می کردند.
🔸بنو اسنان، فرزندان کسی بودند که نیزهای را که سر امام حسین بر آن بود را حمل میکرد...
🔸بنوالمکبری، فرزندان کسی بودند که پشت سر نیزهداری که سر امام حسین را حرکت میداد تکبیر میگفت!
💡حال اهمیت آن ۷۲ یار باوفا بیشتر درک میشود.
حال کار بزرگ زینبکبری بیشتر به چشم میآید که چگونه و در چه شرایطی و در جمع چه مردمانی عَلَمِ #جهاد_تبیین را به دست گرفت.
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
📝سوال امتحان: دو ورزشی که پیامبر اکرم انجام آن را به مسلمانان توصیه کرده است......... و ......... می باشد.
دانش آموز اول: بشینپاشو و درازنشست😐
دانش آموز دوم: بسکتبال و فوتبال😐
دانش آموز سوم: یوگا و ورزشهای رزمی😐
✍در نگاه اول این پاسخها خندهدار است. اما در عمق خود غمبار است . از روی مسخرهبازی هم نیست. خیلی جدی این جوابها را به سوال دادهاند و توقع نمره هم دارند.
متأسفانه دانش آموز پایه نهم هنوز رسم تفکر را در سیستم آموزش ما یاد نگرفته. و گرنه با یک اندیشه سطحی می تواند بفهمد که در زمان پیامبر فوتبال و بسکتبال و یوگا بوده یا خیر.
و این وضعی است که سیستم فعلی آموزش ما و کمکاری خانواده ها در هدایت فکری بچه ها رقم زده. خانواده ها فکر میکنند همینکه نیازهای مادی بچه ها را تأمین کردند کافی است و دیگر وظیفهای ندارند و از هیچ فرصتی برای جهت دادن به افکار فرزندان خود و آگاهی بخشی به آنها استفاده نمی کنند.
امیدوارم نسل جدید معلمین، این مشکلات را جبران کنند و پدرها و مادرها هم به جای گوشی و تبلت دادن به دست بچهها کمی روی قوه عقل و اندیشه بچهها کار کنند.
با نسلی مواجهیم که اصلا معلوم نیست در ذهنشان چه میگذرد.
نبشته های دم صبح🌹
https://eitaa.com/sobhnebesht
🔻دیوانگی در برابر گذار تاریخی:
تعجیل اسرائیل برای جنگ نهایی
🖊مهدی جمشیدی
۱. شواهد نشان میدهد که تاریخ، در حال نزدیکشدن به قطعههای پایانیاش است و وضع متفاوت، رقم خورده است. ما در آستانهی چرخش تاریخی هستیم و میرود که عهد و فصل جدیدی آغاز شود. از جمله تکههای مهم از این اتفاق تاریخی، برچیدهشدن اسرائیل است؛ جهان فردا، جهان بدون صهیونیسم است و اسرائیل نیز چنین درک و فهمی از موقعیت کنونی یافته است. اسرائیل میداند که در میان مرگ و زندگی، دستوپا میزند و نفسهایش به شماره افتاده است. هیچ بعید نیست که در لحظههای پیش رو، شاهد زوال اسرائیل باشیم؛ فروپاشی، بسیار به او نزدیک شده و جبههی مقاومت، بیش از همیشه، سطح نزاع با اسرائیل را افزایش داده است. درگیری و کشمکش، در عالیترین لایه قرار گرفته و گویا هیچ چشماندازی جز یک جنگ تمامعیار وجود ندارد. انقلاب، در انتظار همین لحظه بوده و نهفقط بیمی از نبرد مستقیم و تاریخی ندارد، بلکه میداند اسرائیل را باید تنها از طریق جنگ و مقاومت برچید. ما ناگزیریم از منازعهی سخت. این ما، فقط انقلاب ایران نیست و همهی جبههی مقاومت را شامل میشود. زبان صهیونیسم، زبان مذاکره و سیاست و وعده و توافق نیست.
۲. اسرائیل، در چالش دشواری گرفتار شده که راه پیش و پس بر او بسته شده است و دریافته که گذشته، دیگر باز نخواهد گشت. بیشفعال و پرتحرک شده است؛ چون حس مرگ، سراسر وجودش را تسخیر کرده و میداند اگر امروز، دستی برنیاورد و تهاجم و تعدی نکند، فردا را نخواهد دید. از طرف دیگر، این واقعیت را نیز فهمیده که رفتارهای وحشیانه و واکنشهای خشنش، پیامدهای نامطلوبی را نیز به دنبال دارد، اما شاید احساس نکرده که دیوانهگیهایش، فقط زمینهساز تسریع زوالش است. اسرائیل، هرچه آتش را شعلهورتر کند، مسیر را برای جنگ نهایی، هموارتر کرده است.
۳. تردیدی وجود ندارد که در یک سوی این منازعهی تاریخی، ایران ایستاده است، بلکه باید گفت ایران، هستهی مرکزی جبههی مقاومت است. اسرائیل، برای بار دوم به خاک ایران تعرض کرده و پای ایران را به وسط معرکه کشیده است. مواجهات، در حال جدیتر و چالشیتر شدن هستند و در این میان، ایران دیگر در پشتصحنه نیست، بلکه به نیروی پیشران و آشکار تبدیل شده است. انقلاب ایران، خواهناخواه، راه تاریخ جدید را خواهد گشود و این گشودگی، از معبر فروپاشی اسرائیل در قالب یک مواجههی سخت و خونین رقم خواهد خورد. در دفتر شهادت، واژهی هراس نیست و ما میدانیم که زوال اسرائیل، مقدمهی نظم جدید است. صفحههای تاریخ ملکوتی، با چه شتاب عجیبی در حال ورقخوردن هستند. این برهه، فشرده و متراکم است؛ بهراستی، زنجیرهی حادثههای تاریخی، از راه رسیدهاند.
۴. نهفقط اتاق فرماندهی جبههی مقاومت، بلکه اندرونی زندگی همهی ما در محاصره و احاطهی شبکههای اجتماعی صهیونیستی است. ما سالهاست که تصرف و رصد شدهایم و ضربههای نامحسوس خوردهایم، اما فریاد برنیاوردیم. فضای مجازی غربی، همهی تاریخ و جغرافیا و هویت و انگیزهی ما را اشغال کرده و قادر به نقطهزنی است. در جبههی مقاومت فرهنگی، رخنه ایجاد شده و ما دشمن را به خانهی خویش راه دادهایم و از او زخم خوردهایم اما چون احساس نکردهایم، انتقام نگرفتهایم. اینبار نیز گویا عملیات هوشمندانه و موذیانه، ریشه در استفادهی پیشینی از فضای مجازی غربی دارد. فضای مجازی کنونی، از تجلیات تکنیکی نظام سرمایهداری-صهیونیستی است که بهظاهر، بیطرف و بیجهت و خنثی است، اما در باطن، جهان را بلعیده و امنیت را حتی در عمق خانهامان - حریم جمهوری اسلامی - مخدوش کرده است. باید ریشهها را بخشکانیم؛ یکبار برای همیشه. شبهای پیش رو برای صهیونیستها، شبهای سرشار از کابوس وحشتناک حملهی ایران خواهد بود. در هر لحظه، بر خویش بلرزند و از دلهرهی شبیخون، طعم جرعههای تشویش و اضطراب را بچشند.
به قلم استاد مهدی جمشیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام سجاد علیه السلام در دعای پانزدهم صحیفه سجادیه که به وقت بیماری و اندوه خوانده میشود، مناجاتی عجیب آرامشبخش با خدا دارد.
ابتدا خدا را بابت سلامتی که همیشه از آن برخوردار بوده شکر می کند و سپس او را بابت مرضی که جدیدا بر او حادث شده سپاس می گوید.
سپس متحیرانه درمیماند که کدام یک از این دو احوال( سلامتی و بیماری) استحقاق بیشتری برای شکر دارد!
باید برای سلامتی، خداوند را بیشتر سپاس گوید که در آن از نعمتهای پاک و لذیذ خداوند استفاده می کند و برای عبادت خداوند توفیق دارد؟ یا برای مرض و بیماری، خدا را سپاس گوید که باعث شده است که بار گناهان او تخفیف یابد و فرصت توبه و انابه و نزدیکی بیشتر به خداوند برای او مهیا شده ؟! و در این مدت بیماری، دو فرشته کاتب، اعمال پاکی را برای او ثبت کردهاند که نه قلبی برای آنها اندیشه کرده و نه زبانی حرکت کرده و نه عضوی به زحمت افتاده است.
سپس از خداوند می خواهد که شیرینی و حلاوت و خنکای سلامتی را دوباره به او بچشاند و خروجش از بیماری را با عفو و گذشتش از گناهان همراه کند .
این همه دنیا و حوادث آن را زیبا دیدن، فقط در افق وسیع امام معصوم میگنجد که حتی زمینگیری را نعمتی غیرقابل شکر از سوی خدا میداند و بیشتر به فرصتها و لذتهای آن میاندیشد تا نقاط سیاه و تاریک آن.
فقط مریضی که مدتهاست با بیماری دست و پنجه نرم میکند در حالیکه هیچ پزشک پرمدعایی نمی تواند مرض او را تشخیص دهد، مزه این نوع مناجات عارفانه به درگاه طبیب راستین انسانها را می تواند بچشد.
چه گنجهایی در صحیفه سجادیه داریم و از آنها غافلیم!
نبشته های دم صبح🌹
https://eitaa.com/sobhnebesht
هدایت شده از شمیم ملکوت
#هدیه_یکی_از_طلاب_به_مقاومت
ممکن بود بالاخره یک روز قبل شستن ظرف از انگشتم در بیاورم و بعدش هر چقدر بگردم پیدایت نکنم.
یا موقع خرید خانه و ماشین پول کم بیاوریم و در نهایت تو را آب کنم بفروشم. یا یک شب دزد بیاید خانهی ما و قفل کشو را بشکند و تو را به جیب بزند. یا نه اصلا، تو بمانی و من با حضرت عزرائیل بروم.
در هر صورت به زیر پارچه سفید کفن نمیتوانستم تو را در مشتم پنهان کنم.
عوضش حالا امید دارم که بشوی یک قطره از سوخت موشکهای حزب الله!
#تقدیم_با_عشق
#لبنان
#بر_همه_مسلمانان_فرض_است