eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 دلم میخواد ازدواج کنم ولی👇
راستش نمیدونم از کجا شروع کنم دارم دق میکنم حالم بده از دست خودم خونوادم همه آدمای اطرافم شاید بگید تو 15 سالته هنوز چیزی از دنیا ندیدی ولی خب من خیلی تنهام خیلی زود به بلوغ رسیدم دلم یه همدم میخواد ولی متاسفانه پدرم خیلی تعصب داره و نمیزاره تو این سن مزدوج بشم با اینکه هرجا میرم یکی منو برای پسرش خاستگاری میکنه تو خونه خیلی محدودم از طرف پدر و مادرم من حتی از خودم گوشی جدا ندارم با پدرم مشترک استفاده میکنیم مادرم هر دفه گوشی رو چک میکنه حتی پیام های زخیره شدم رو درسته من قبلا چند باری تو مجازی اشتباه کردم ولی یه چیزایی هست به اسم حریم خصوصی خیلی سخته بچه های هم سنم گوشی دارن ولی من ندارم گاهی اوقات خیلی جلوی جمع تحقیرم میکنن واقعا خسته شدم خیلی مشکل دارم بخوام همشو بگم یه رمانی میشه 🙂🚶🏿‍♀ فقط بگید چیکار کنم چه دعایی بخونم چه چله ای بگیرم دل پدرم نرم بشه تا بتونم ازدواج کنم دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
#درد_و_دل_اعضا 🌸🍃🌸 سلام من لیلا 35 ساله از روستا های استان گلستان هستم دو تا پسر و یه دختر دارم که
برای لیلا 🌸🍃🌸 سلام به همه دوستانم خو .اهرم وقتی قراره خرج شکم و بچه هاتو خودت بدی واین همه هم تحقیر بشوی طلاق بگیر با وکیل مشورت کن و اجرت المثل و مهریه بگیر برو زندگی مستقل ،کیف دنیا رو بیر به وکیل بگو بعداز گرفتن مهریه ، حق وکالت را می دی موفق باشید دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 یه آقایی دیشب مهمونمون بود داشت با پسرش تو کانادا حرف میزد از مسابقه ى تنیس پسرش اینجورى پرسید: _ بابا برنده شدى یا برندِگى رو گذاشتى واسه مسابقه ى بعد؟ فن بیانش رو خیلى دوست داشتم.. اینجورى حرف بزنید با بچه هاتون.. نیاز دارن بهش✨ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸 🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم ⚜نِعمَ الاَمیر⚜ 🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا 🌀کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⭕️با حضور: 🔅نوجوانان و نوگلان حسینی دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸 سلام آسمان جان من وقتی ک ۱۷ سالم بود زن عموم برای داداشش اومد خواستگاریم مادر و پدر منم گفتن شما تحقیق ما هستین هرچی ک هستو بگین دختر ما هم مثل دختر شما . عموی منم گفت خوانواده خوبین ماهم جواب بله دادیم بعداز چند ماه از عقد فهمیدیم داداش سربازی نرفته تازه یبارهم رفته بود کمپ برای ترک تو دوران عقد ماهم دوباره دچار اعتیاد شد خودم تو جیبش موادو پیدا کردم گفت میرم ترک خوب میشم دوباره رفت کمپ من اصلا ب خانوادم چیزی نگفتم رفت کمپ خوب شد خانواده منم اصلا ب روی عموم وزنعموم نیاوردن گفتن ک اشکال نداره حالا چیزیه ک شده البته من خودم بهشون چیزی نگفته بودم تا اینکه... زمان عروسیمون گفتم اره شوهرم هنوز سربازی نرفته حل ندارم گفتن الان دیگه کارت عروسی پخش شده میگی دیگه نمیشه کاریش کرد درمورد اعتیادشم اصلا ب زبون نیاوردم ولی بعد از عروسی پشیمون شدم گفتم کاش می گفتم الان بعداز چند سال با زن عموم بحثمون شد الان ب روش آوردیم اون خیلی هم بهش برخورده میگه چرا گفتین خیلی پرو هستش ب نظر شما من باید چ برخوردی باهاش داشته باشم تازه عموی منم ب شوهرم زنگ میزنه میگه میخوای چکارشکنی بزار بره جلو شو نگیر بره انگار سگ مرده باشه من الان ۲۶ سالمه تا الان هیچ حرفی بهشون نزدیم ک چرا این کارو کردین عموم برمیگرده ب داداشم میگه شما اون موقع مگه کور بودین مگه خانوادشو نمیشناختین میخواستین دخترتونو بهشون ندین خواهش میکنم ی نظری چیزی بدین الان نزدیک ۲هفته اصلا اعصاب ندارم باهاشون چکار کنم اگه میشه بزارید کانال تا نظر اعضا هم بدونم دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
#درد_و_دل_اعضا 🌸🍃🌸 سلام من لیلا 35 ساله از روستا های استان گلستان هستم دو تا پسر و یه دختر دارم که
سلام به همه در جواب خانم گلستانی که شوهرش ارتشیه واقعا حرفات رو شنیدم 🌸🍃🌸🍃 اعصابم خورد شد من موندم چرا این مردم دیواری کوتاه تر از اهل بیت علیهم السلام پیدا نکردن بگو فحش نده 😭😭😭 به ماه عزیز محرم قسم یک وقت خدا زندگیش رو بدجور از همه میپاشه و ممکن هست که شما هم آسیب ببینی خیلی ببخشید خیره سرش ارتشیه 😐😏 عزیزم اگه میخوای وقتی به اهل بیت فحش میده نشنوی 👌 طلاق بگیر به مولا بهترین راه عوضی رو ول کن بزار تو این آشغال بودنش بمیره خودت و بچه هات رو نجات بده به مولا اهل بیت علیهم السلام خیلی خیلی خیلی مظلومن من نمیدونم چرا بعضی از مردم فحش میدن فقط طلاق بگیر تو دادگاه بگو به خدا و پیغمبر فحش میده عزیزم چجوری تحمل کردی من 5 دقیقه فقط 5 دقیقه نمیتونم توهین به امامان معصوم رو تحمل کن طلاق بگیر یا علی مدد دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 دلم میخواد ازدواج کنم ولی👇
پاسخ به دخترخانمی که۱۵سالشه ومیخواد ازدواج کنه ولی خانوادش مخالفن 🌸🍃... ببین دخترم پدر ومادر شما دوستتون دارن وبهترینا رو برات میخوان شما به تناسب سنت کهدر دوران نوجوانی هستی تحت تاثیر احساسات قرارداری و خیلی ازواقعیاتو نمیتونی ببینی ولی پدرومادرت بعداز خدابزرگترین نعمتیه که شما داری اونا صلاح وخوشبختی تورومیخوان فراموش نکن که خانه ی پدری بهترین وامن ترین جا برای فرزندان در همه ی دوران عمر هست من دخترمو کلاس دوم دبیرستان بود جواب دادم با اینکه شوهرش خداروشکر از همه نظر عالیه بازم دخترم میگه کاش میذاشتین بزرگتر بشم بعد جواب میدادین شما هم اشتباه نکن به پدرومادرت اعتماد کن وبذار اونا برات تصمیم بگیرن دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 ملیحه
آسمان:(مدیر کانال) 🌸🍃 سلام به دوستان عزیزم... به دلیل اینکه یکی از آشنایان ملیحه در کانال بودند و باعث شناخته شدن ایشون شده بود ازمون خواستند که سرگذشتشون رو پاک کنیم... ما هم برحسب وظیفه ی انسانی مجبور به این کار شدیم...از شما پوزش میطلبم.... ولی خلاصه ای از روایت ایشون اینه که در آخر از آقاجاسم طلاق گرفتند و دوباره زمانیکه پسرعموشون از ایشون خواستگاری کرده بودند،جاسم برگشته و تعهد کتبی دادند که اخلاق گذشته شون رو‌تکرار نمیکنند به زندگی با جاسم ادامه دادند. و ازدواج مجدد کردند... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 من عاشق بچه مذهبی شدم
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 من عاشق بچه مذهبی شدم
سلام آسمان مهربان... برای خانمیکه که گفته بودن. آیا عاشق بچه مذهبی محله شدین یا نه؟؟؟ بله عزیزم من دختری بودم با اعتقادات کم‌که عاشق شدم،عاشق آقاحسین😊 وقتی محرم میشد و توی حسینه سینه میزد و‌نوحه میخوند دلم براش میرفت... به امام حسین گفتم اگر همچین عشقی نصیبم کنی از یه دختر قرتی میشم دختر چادری و مومن.... باورتون نمیشه بعد از ماه محرم بود که مادر حسین اومد خونمون و ازم خواستگاری کرد... الان عااااشق همیم و منم به قولم عمل کردم😊شدم خانوم محجبه و مذهبی که حتی یک رکعت نمازمم قضا نمیشه😊 عاشق کانالتونم آسمان خانم❤️ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 سلام من ماهور هستم دختر دوم یک خانواده پنج نفره....
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 سلام من ماهور هستم دختر دوم یک خانواده پنج نفره....
سلام من ماهور هستم دختره دوم یه خانواده پنج نفره یه خواهر دارم به اسم هما که دو سال از من بزرگتره یه خواهرم دارم به اسم هانیه که پنج سال از من کوچیکتره بابام راننده اتوبوس بود و چند ساعت در روز خونه بود کلا صبح ساعت ده از خونه میزد بیرون با اتوبوس مسافر میبرد تهران از تهران هم دوباره مسافر میاورد شهر خودمون و ساعت یک شب میرسید خونه ماشین مال یه نفر دیگه بود و بابای من به عنوان راننده براش کار میکرد و یه پولی میگرفت مامانمم خونه دار بود و چند کلاس بیشتر سواد نداشت درسته وضع مالی آنچنانی نداشتیم اما کنار هم خوشبخت بودیم فقط مامانم گاهی وقت ها خسته میشد و غر میزد میگفت چرا من باید با پدر شما ازدواج میکردم پول درست و حسابی که نداره هیچوقتم خونه نیست شب ها هم که میاد از خستگی بیهوش میشه واسه همین همیشه به منو خواهرهام میگفت فقط سعی کنید شوهر پولدار بکنید که خوشبخت بشید ازدواج عاقلانه کنید و از اینجور حرف ها بابامم چیزی بهش نمیگفت و همیشه میگفت اشکال نداره به ما هم میگفت مامانتون خسته شده هواش رو داشته باشین یه بار من گفتم بابا چرا چیزی به مامان نمیگی؟؟بابام گفت مامانت یه زنه و گاهی وقت ها کلافه میشه باید بهش حق داد کل بار زندگی رو دوش مامانته بابام بدجوری عاشق مامانم بود یه مدلی بود که انگار توی کل دنیا فقط همین یه دونه زن وجود داره اگه مامانم میگفت شب روشنه و روز تاریک بابام قطعا تاییدش میکرد خلاصه که حسابی عاشق مامانم بود مامانمم معلوم بود که حسابی عاشق بابامه اما به روش نمیاورد ولی همه میدونستیم نفس مامان و بابام به هم بنده اگه یه وقتایی هم مامانم غر میزد میذاشتیم به حساب دلتنگی و تنهایی چیزی نمیگفتیم مادربزرگ پدریم بعد از فوت پدربزرگم با ما زندگی میکرد چون بابام پسر بزرگتر بود مادربزرگم رو آورده بود پیش خودش من پنج تا عمو دارم که همه از بابام کوچیکتر هستن عموهام با مادربزرگم کاری نداشتن و فقط مدتی یه بار میومدن خونه ما به مادربزرگم سر میزدن مادربزرگمم زن خوبی بود و ما رو اذیت نمیکرد فقط گاهی وقت ها زبونش خیلی تلخ میشد و یه حرفی به مامانم میزد اما سریع بعدش میگفت منظوری ندارم مامانمم دیگه عادت کرده بود و کنار هم زندگی میکردیم.... مادربزرگم کنار ما بود و ما زندگی آرومی داشتیم درست مثل زندگی بقیه آدم ها گاهی دعوا داشتیم گاهی خنده تا اینکه من رفتم مدرسه و کلاس اولی شدم همون موقع با یه دختری دوست شدم اسمش بهار بود من تا اون موقع نمیدونستم بهار خونشون سر کوچه ما بود دیگه با هم میرفتیم مدرسه و برمیگشتیم من درسم خیلی خوب بود و علاقه زیادی به درس و مدرسه داشتم از همون اول همه نمره هام عالی بود و هما که دوسال از من بزرگتر بود همیشه نمره کم میاورد چون توی یه مدرسه بودیم معلم ها همیشه بهش میگفتن از خواهرت یاد بگیر خونه هم که میومدیم مامانم همیشه دعواش میکرد و میگفت تو هیچی نمیشی مگه تو و ماهور یه مدرسه نیستین؟؟مگه امکاناتتون یکی نیست چرا تو باید نمره هات همیشه کمتر باشه هما هیچی نمیگفت و همه رو میریخت تو خودش فکر میکنم از همون موقع حسادت های هما به من شروع شد درسته حرفی نمیزد اما مشخص بود داره همه رو جمع میکنه کلا با من خوب نبود هروقت باهاش حرف میزدم جوابمو نمیداد و میگفت تو عمدا درس میخونی که توجه بقیه رو به خودت جلب کنی داییم معلم بود بارها به مامانم میگفت چیزی به هما نگو شاید واقعا ذهنش نمیکشه نذار با ماهور لج بیوفته اما مامانم میگفت لج نمیوفته اینا رو میگم تا یه تکونی به خودش بده خلاصه من بی توجه به حرف های هما درسم رو میخوندم و از اینکه همیشه جز نفرات اول کلاس بودم حسابی خوشحال میشدم هدفم این بود که دراینده پزشک بشم منو بهار دوستای خیلی صمیمی شده بودیم چند سال گذشت و من رفتم کلاس سوم راهنمایی اون سال بهار و خانوادش برای همیشه از اون شهر رفتن و من حسابی تنها شدم اصلا دلم نمیخواست برم مدرسه منی که عاشق درس خوندن بودم و هر سال معدلم بیست بود اون سال معدلم شد هجده و همه معلم ها میدونستن چون از بهار جدا شدم اینجوری افت کردم خلاصه که اون سال هم تموم شد هما که دیگه دبیرستان نرفت هرچقدر مامانم دعواش کرد اما فایده نداشت کلا علاقه ای به درس نداشت بقول خودش همون راهنمایی هم خیلی هنر کرده خونده منم همون سال که رفتم اول دبیرستان دعا کردم یه دوست خوب پیدا کنم که جای بهار رو برام بگیره همون روز اول که وارد کلاس شدم یه دختره نشسته بود ردیف اول به نظرم دختر خوبی بود رفتم کنارش گفتم میشه اینجا بشینم گفت نه اینجا جای دوستمه بشین این طرف خودش نشست وسط دوستش کنارش منم این سمتش اسمش زهرا بود(این زهرا خودمم) باهاش دوست شدم کناریش هم مژگان بود زهرا و مژگان هم از ابتدایی باهم دوست بودن منم بازهرا دوست شدم و کم کم صمیمی شدیم...👇. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100