eitaa logo
سهیل سلیمی
1.7هزار دنبال‌کننده
513 عکس
385 ویدیو
3 فایل
نویسنده و فیلم‌ساز متخصص مطالعات استراتژیک مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران 🎭کانال آپارات www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI 🌐وبلاگ رسمی سهیل سلیمی www.soheilsalimi.blogsky.com 📩ارتباط: eitaa.com/SOHEILSALIMI1 کانال 👇
مشاهده در ایتا
دانلود
سهیل سلیمی فیلم‌ساز و متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی وبلاگ : soheilsalimi.blogsky.com
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک/ سهیل سلیمی بخش اول، اقتصاد بدهکار توازن جمعیتی یا تعادل جمعیتی شاید مهمترین مئلفه در برآوردهای اقتصادی باشد. اقتصاد کلان رابطه مستقیمی با جمعیت دارد. توان اقتصادی یک کشور در رابطه مستقیمی با جمعیت آن دارد. جمعیت بالای تلاشگر و کارآفرین و مولد، اقتصادی پویا و قدرتمند را ایجاد می کند، اقتصاد وابسته به چنین جمعیتی هم ناگزیر باید تولیدکننده و مولد باشد. در چنین شرایطی درآمد خالص و ناخالص بالاست و رفاه نسبی برای تمام آحاد مردم وجود دارد. اما این مدل در فرض قابل اجراست. زیرا مردم به دلایل گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و روانشناختی هرگز آنگونه که باید، با برنامه های اقتصادی کلان همراه نمی شوند و از طرف دیگر برنامه های اقتصادی هم که بر مبنای علم اقتصاد، که به گفته ی ژوزف استیگلیتس سقوط آزاد کرده و عملا شکست خورده است، کارایی لازم برای ایجاد تحول پایدار اقتصادی را ندارند. شکست های پی در پی اقتصاد در تمدن غرب، اروپا و آمریکا، فقط در بیست سال اخیر، تریلیون ها دلار به اقتصاد جهان ضربه زده است و میلیون انسان بی گناه را در اروپا و آمریکا بی خانمان کرده است. تمدن غرب هم با توجه به دکترین استعماری اش برای جبران این حجم از زیان، دست به جنگ افروزی و اشغال کشورهایی می زند که دارای منابع ارزشمند طبیعی هستند و با غارت و دزدی دارایی های کشورهای دیگر خود را حفظ می کند. اما توازن جمعیتی نسبت به توان اقتصاد، همچنان مهمترین معضل کشورهای توسعه یافته است. باراک اوباما می گفت ایالات متحده بیش از پنجاه میلیون نفر بی خانمان دارد،... @soheilsalimi @soheilsalimi
ادامه... این حرف را برای دلسوزی آنها نمی گفت. این حرف یعنی پنجاه میلیون نفر که دولت رسما توان رسیدگی به آنها را ندارد. آمار سازمان های مردم نهاد می گوید که از هر سه آمریکایی یکی در فقر به سر می برد. یعنی چیزی حدود صدوبیست میلیون نفر. یا فرانسه که با جمعیت بالای بیکار بیش از یک سال مردم هر شنبه در پاریس تظاهرات می کردند و اخراج های گسترده در ایرباس و سیتروئن هم نه تنها کمکی به توازن اقتصاد فرانسه نکرد بلکه آن کشور را گام به گام به یک اقتصاد فرو پاشیده نزدیک تر کرد. این یعنی توازن توان اقتصاد به نسبت جمعیت از بین رفته است. حتی دولت رفاه ژاپن هم، با بدهی چند تریلیون ین ی و جمعیت به شدت پیر به همین معضل گرفتار است. ادامه دارد... اقتصاد بدهی چاپ پول بورس بانک جنگ بیولوژیک توازن جمعیت دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @soheilsalimi
پشت صحنه: جدال در عمق سی متری @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
وبلاگ رسمی سهیل سلیمی: soheilsalimi.blogsky.com 🎬 🎬 🎬 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
همچنان به دنبال برادرم می گردم فیلم سینمایی " نهصد و هفده" اثر " مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند. ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. سفری است به درون ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ. اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " " ساخته " " می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم و ایستادگی و مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: . به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها شکل می گیرند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست می گیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهودتر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد،...
همچنان به دنبال برادرم می گردم فیلم سینمایی " نهصد و هفده" اثر " مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند. ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. سفری است به درون ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ. اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " " ساخته " " می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم و ایستادگی و مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: . به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها آغاز می‌شوند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست می‌گیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهوده تر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد،... اما مخاطب آنقدر در غفلت جذابیت‌های بصری فیلم است که بعید به نظر می‌رسد در آن لحظه متوجه عمق این دیالوگ و شوخی بعد از آن که می گوید؛ "فقط یه تیکه حلبی نیست، یه روبان قرمز هم بهش وصله". بشود. فیلم قصد آنرا ندارد تا به اثری تبدیل شود، اما بدلیل همین فقدان ایدئولوژی ناگزیر ضد جنگ می شود. و پایان خوش فیلم حاصلِ عدم وقوع یه حمله دیگر است. در این فیلم هم همان نگاهِ سیاهِ موج می‌زند ؛ "بکش تا زنده بمانی". کسی که در جنگ مرده، مرده دیگر اندوه و زاری برایش سودی ندارد و تبدیل خواهد شد به غذای موشها و... پس باید زنده ماند، زنده بودن یعنی معنا داشتن. هیچ آینده و جهانِ پس از مرگی برای فیلمساز مطرح نبوده و فقط و بی وقفه رفتن، برای به مقصد رسیدن، مهم بوده است. اما آنچه که در بطن فیلم از لحاظ تکنیکی پنهان است و فیلم تمام قد به آن مدیون است، ی این فیلم است که شاهکاری ست بس قابل تامل و توجه. صحنه ها مانند یک پازل عظیم بهم گره خورده اند و یک شکل بی بدیل را نمایان ساخته اند. هرچه فیلم پیش می رود بزرگی این کار بیشتر به چشم می آید. البته که همه می دانیم که درصد زیادی از این فضاسازی ها جلوه های ویژه ی رایانه ای است. اما این از ارزش کار و فکری که برای ایجاد چنین صحنه هایی بوجود آمده چیزی کم نمی کند. 1917فیلم بسیار خوبی است که تا مدت ها نُقل محافل سینمایی خواهد بود. سهیل سلیمی هفتم بهمن 1398 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
بازی جنگ، در یک جنگ بیولوژیک. سینمای استراتژیک و استراتژی در سینما در جهانِ استراتژی و استراتژیست ها، نبردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، نظامی، فرهنگی و بیولوژیک ، همگی با یک پیش درآمد و مقدمه همراه هستند به نام؛ . بازی جنگ سنجش دقت یک طرح استراتژیک برای یک نبرد موفق است. در عرصه نظامی معروف ترین بازی های جنگ، در واقع همین مانورهای نظامی است که گاهی در خبرها می بینید و می شنوید. قبلا در مورد بازی جنگ اقصادی، کتاب نوشته را به دوستان معرفی کردم. تقریبا هیچ استثنایی وجود ندارد، طرح استراتژیک باید یکبار بازی بشود. اما وقتی استراتژی برای طراحی میشود، از بین ده ها گزینه ی موجود برای نحوه اجرای آن، بهترین روش ساختن یک فیلم سینمایی است، نویسنده و کارگردان توسط مشاوران متخصص در جنگ های بیولوژیک توجیح میشوند و بعد جهانی را بازی میکنند که برایش توجیح شده اند. فیلم دقیقا برای یک نبرد بیولوژیک علیه ساخته شد و طبق همان سناریو، یا در چین شیوع پیدا کرد. بی تردید، عدم توان مقابله نظامی و اقتصادی با چین، آمریکایی ها را به این نتیجه رسانده تا از طریق جنگ تمرین شده در فیلم "شیوع" اقتصاد چین را نابود کنند. کرونا یک است. سهیل سلیمی 13بهمن1398 🔴 سهیل سلیمی *نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون *متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی *مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI 🎭
"درخت گردو" فیلمِ بدی نیست، بلکه فیلمِ بسیار بدی است. شاید فرض ثابت این است که با یک مقدمه طولانی و بعد از بیان نکاتی از جلوه های مثبت یک فیلم به نقد و بررسی آن پرداخته شود. اما من می خواهم بی مقدمه و در همین ابتدای امر بنویسم که؛ "درخت گردو" فیلمِ بدی نیست، بلکه فیلمِ بسیار بدی است. فیلمی که در آن غایبِ بزرگی به نام کارگردان وجود دارد. این غیبت نه فقط از حیث تکنیکی بی داد می کند، که خارج از فرم، در معنا هم متجلی و بسیار بارز است. فیلمساز در یک خلاء ایدئولوژیک، صرفا یک مصیبت نامه بی هدف ساخته است. "درخت گردو" قرار است سندی باشد بر مظلومیت مردم کُرد که در "سردشت" توسط رژیم بعث عراق، بمباران شیمیایی شدند. بعثی هایی که کاملا ایدئولوژیک با ما سرِ جنگ داشتند، و در این تقابل ایدئولوژیک با همراهی تمدن غرب از هیچ جنایتی کوتاهی نکردند. درخت گردو رنج نامه ای است که در آن قاتل و مقتول بی گناه تصویر می شوند. بی سوادی سیاسی فیلم آنقدر عمیق است که نمی تواند بین مهاجم و مدافع فرق قائل شود، پس هر دو را منفعل و بی اختیار تصویر می کند تا به خیال خودش توپ را بیاندازد در زمین سیاست. اما فیلم از گفتنِ همین حرف هم عاجز است. لذا دست به دامان تصویرِ کوله برانی می شود که در ابتدا و انتهای فیلم ظاهر می شوند تا بگویند این رنج از ماست که بر ماست. یعنی ما اگر دفاع نمی کردیم بمباران شیمیایی نمی شدیم و اگر دفاع نمی کردیم تحریم نمی شدیم که جوانان بی کارمان کوله بر بشوند. تمام تلاش فیلم، تصمیم سازی برای مخاطب است که بپذیرد که راهی جز تسلیم وجود ندارد. "درخت گردو" پیامِ گل درشت و بد هیبتی ست از تسلیم. لذا فیلمساز مرثیه ای ساخته از شکنجه کودکان تا بتواند با تحریک احساسات مخاطب، تفکر تسلیم را در او نهادینه کند. فیلمساز حتی از بیان اینکه ما در جنگ با چه کشوری هستیم، اینکه بمب های شیمیایی از کجا تامین شده بود و از اینکه چرا باید مردم سرزمین اش برای خواسته های بر حق شان مورد تحریم واقع بشوند، سر باز می زند، آن هم با وجود نریشن بی خاصیتی که می توانست خاصیتش بیان همین چیزها باشد. نمی گویم فیلم را اگر مخاطب خارجی ببیند اصلا نمی فهمد که این بمب ها و این همه مرگ و میر از کجا نشئت می گیرد، که حتی همین بچه های دهه هشتادی و دهه ی نودی خودمان هم سر در نمی آورند که موضوع از چه قرار است. در نماد شناسی درخت گردو، نماد مال و داشته های یک آدم خسیس است، و وقتی یک خانواده که نماد یک ملت هستند زیر آن دفن می شوند، یعنی صاحب درخت، مِلَتش را مُرده می خواهد و از دادن گردو به آنها "به معنای ثروت ملی یک جامعه" سر باز می زند. درخت گردو، فیلمی ضد وضعیت و مهاجم به سرزمین خودی است، نه یک فیلم منتقد به شرایط اقتصادی و اجتماعیِ موجود که همه ما به آن معترضیم. فیلم بجای عدالت خواهی به کینه ورزی و بغض، روی می آورد. به جای محکوم کردن ظالم، مظلوم را تحمیق می کند و بجای ارائه نسخه ی درمانی برای رنج های مردم سرزمینش، نمک روی زخم های آنها می پاشد. "درخت گردو" فیلمِ بدی نیست، بلکه فیلمِ بسیار بدی است. 7 اسفند 1398
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک / سهیل سلیمی بخش دوم، دستور عمل کشتار این که علم اقتصاد، ناکارآمد است، فقط به کشورهای توسعه یافته ختم نمی شود، کشورهای در حال توسعه و فقیر هم، اسیر همین مبانی نظری غلط هستند و چه بسا آسیب پذیرتر. خلق پول و بدهی سنگین، رکوداقتصادی و فساد مالی، ارمغان همین علم غلط بل مبانی فاسد است. برای مثال بنیان گذاران بانکداری نوین، نزول خورهای یهودی هستند و بنیان گذاران بورس قمار باز هلندی، جان لو. و همین مبانی فاسد است که علم اقتصاد را که در واقع در جهت تضمین منافع همین افراد و افکار طراحی شده، برای جوامع ناکارامد ساخته است. اما مشکل اصلی و جدی از جایی آغاز می شود که برای نجات اقتصادهای ورشکسته، راه کارهای به مراتب بدتر، اتخاذ می شود. کشتار جمعیت مزاحم، برای ایجاد توازن اقتصادی در جهان. دلار آمریکا مبنای اقتصاد جهان بود. بعد از بحران سال دوهزاروهشت میلادی جهان تصمیم گرفت که دلار را کنار بگذارد اما با فشارهای سیاسی و نظامی و اقتصادی آمریکا بسیاری از کشورها نتوانستد این کار را بکنند. اما جریان حذف دلار از اقتصاد جهان شروع شد. حالا آمریکا وارد بحران توازن جمعیت از حیث جمعیت مصرف کننده دلار شده و به طور طبیعی کشتار انسان ها تبدیل به دستور عمل. طبق سند دکترین دفاعی ایالات متحده که توسط وزارت دفاع ایالات متحده منتشر شده و به دستور عمل اقدام تبدیل شده است. یکی از راه کارهای کم کردن جمعیت جهان حمله بیولوژیک است. آمریکا به لحاظ عدم توازن جمعیت هم در داخل کشور مشکل دارد و هم در کل جهان. پس باید کشتار جهانی به راه بیاندازد. ادامه👇🏼
جهت یادآوری باید بنویسم که ایالات متحده در پروژه های زیادی دست به کشتار مردم سرزمین خودش زده، از جمله در پروژه حمله به برج های مرکز تجارت جهانی در یازده ستامبر، یا پروژه ام_کی_اولترا که هزاران نفر مرده و یا دیوانه شدند. ادامه دارد... دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi