eitaa logo
سخن بزرگان
267هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
11.3هزار ویدیو
4 فایل
💗لذت بردن شما هدف ماست💗 . . . . . . . . تبلیغات پربازده مجموعه یاقوت👈 https://eitaa.com/joinchat/1630011521C1e73ba237d . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
@sokhan_iw « قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت » این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود قرار بود مثلاً دلخوریِ مان تا ابد کِش بیاید اما با یک «ببخشید» سر و تهِ قضیه هم می آمد و دوباره مشغولِ بازی می شدیم انگار هم نه انگار ، که قهر کرده بودیم ! بچگی ها ، در همین سادگی اش قشنگ بود . امان از این بزرگ شدن ... امان از این قهر هایِ بی صدایِ طولانی ! حالا قهرِ مان را جار نمی زنیم ، خیرِ سرِمان مثلاً متمدن شده ایم ... خیلی بی صدا می رویم اما برای همیشه ... اما بدونِ بازگشت ‌‌... دلمان هم خوش است که بزرگ شده ایم !
@sokhan_iw آدم واقعی... آدم واقعی را باید پیدا کرد. آدمی که سوادش به مدرکش نباشد، زیباییش به چشم و ابرویش نباشد، دلبریش به قد و قامتش نباشد. آدمی که زخم‌هایش را پنهان نکند. آدمی که وقتی روبه‌رویت نشست، جوری چشمهایش را ریز کند انگار دارد به مهمترین جملات زندگیش گوش می‌دهد. آدمی که وقتی به حرف زدن می‌افتد، یا چشمهایش پر از اشک بشود، یا بزند زیر خنده. آدمی که مهربانیش در قفس کلماتش گرفتار نباشد، آدمی که دلخوریهایش از راه دور معلوم باشد. آدمی که موقع دروغ گفتن لکنت زبان بگیرد. آدمی که نگاه ناپاک نداشته باشد. آدمی که حرف مردم را نشنود، تکرار نکند، برایش مهم نباشد. آدمی که از رسوایی نترسد، رسوایی را نفهمد، رسوایی برایش مهم نباشد. آدمی که نقاب را نشناسد، آدمی که نقاب نداشته باشد. آدمی که دلش شیشه‌ای باشد. آدمی که واقعی باشد..
@sokhan_iw 🔆خیلی قشنگه 🔰 كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ، ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد : "موجودى كافى نميباشد ! " امكان نداشت ، خودم ميدونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم، با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد: "رمز نامعتبر است" اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت: آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟....فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد "پول نقد همراهتون هست"؟....... خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادتهايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و .. نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ، وما متعجبانه بگوييم : مگر ميشود ؟؟؟؟ اين همه اعمالى كه فكر ميكرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟ و بگويند اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت ... كنار بخل .....كنار حسد .....، كنار ريا ....، كنار بى اعتمادى به خدا... ، كنار دنيا دوستى و ..... نكند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟؟؟؟ و ما كيسه مان تهى باشد ، دستمان خالى ..
@sokhan_iw یاد قدیم بخیر؛ پدر حرمت داشت، کسی جلوش پاشو دراز نمی‌کرد... مادر حرمت داشت، کسی براش صداشو بلند نمی کرد... همه به پای بزرگترها بلند می‌شدند. پول هم کم بود، ولی برکت داشت...
@sokhan_iw کاش می شد خنده را تدریس کرد کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد کاش می شد عشق را تعلیم داد نا امیدان را امید و بیم داد شاد بود و شادمانی را ستود با نشاط دیگران ، دلشاد بود کاش می شد دشمنی را سر برید دوستی را مثل شربت سر کشید دشمن بی رحمی و اجحاف بود دوستدار نیکی و انصاف بود کاش می شد پشت پا زد بر غرور دور شد از خود پسندی، دور دور با صفا و یکدل و آزاده بود مثل شبنم بی ریا و ساده بود از دو رنگی و ریا پرهیز کرد کینه را در سینه حلق آویز کرد کاش می شد ساده و آزاد زیست در جهانی خرم و آباد زیست🍃🍃 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌
@sokhan_iw داستان کوتاه شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد. وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید.... در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند: پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم. یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است. .
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@sokhan_iw کاش میشد عمر خود را هدیه میدادم به او زندگی را دوست دارم مادرم را بیشتر❤️ بعضی وقتا دروغ خوبه! به مادر کم طاقت باید دروغ گفت: باید بهش بگی حالم خوبه غذا خوبه هوا خوبه دلمون خوشه وقتی مادر خوب باشه یعنی همه چیز خوبه👌
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@sokhan_iw اگه رفیق اینجوری داری بفرست واسش❤️ در رفاقت رسم ما جان دادن است هر قدم را صد قدم پس دادن است هرکه بر ما تب کند جان می دهیم ناز او را هرچه باشد می خریم 💐❤️
@sokhan_iw ۝ ما به انسان توصیه ڪردیم ڪه: به پدر و مادرش نیڪی ڪند، مادرش او را با ناراحتی حمل می‌ڪند و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد... و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است تا زمانی ڪه به ڪمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می‌گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا نعمتی را ڪه به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم ..... احقاف/، ۱۵.
@sokhan_iw 🍃ارزش یک خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد. 🍃ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند. 🍃ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس. 🍃ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است. 🍃ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است. 🍃ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس. 🍃ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به هواپیما و ... نرسیده است. 🍃ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است. 🍃ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است. 🍃زمان برای هیچکس صبر نمی کند. قدر هر لحظه خود را بدانید. قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید✨ .
@sokhan_iw 📝 کره خری از مادرش پرسید: این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟! گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد... خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین... بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند... گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود... خر به فرزندش گفت: کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند! هرکسی حاصل دسترنج دیگران را مفت میخورد باید نگران عواقبش هم باشد...
@sokhan_iw شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزد، در حالی که ما برای چیدن توت های کال، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم ... "این است حکایت ندیدن بهترین ها" برای صدقه دادن، توي جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم .. آنوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم چه ناچیز می بخشیم وچه بزرگ تمنا میکنیم ...