•┄☆••✨﷽✨••☆┄•
✍ حکایت ۵۹
«مساوات پیامبر صلوات الله علیه»
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله با عده ای از اصحاب خود به سفر رفته بودند.
حضرت در بین راه دستور داد گوسفندی را ذبح کنند و غذایی تهیه نمایند.
مردی گفت: کشتن گوسفند با من باشد، دیگری گفت: پوست کندن آن با من باشد سومی گفت: پختن آن را من به عهده می گیرم.
پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: من هم هیزم آن را آماده می کنم.
اصحاب گفتند: یا رسول اللّه! پدران و مادران ما فدای شما باد، خود را به زحمت نیندازید، ما خود هیزم را جمع آوری خواهیم کرد.
حضرت فرمود: می دانم که شما این کار را برای من انجام می دهید،
اما خدای عز و جل نمی پسندد که بنده اش خود را از اصحابش ممتاز کند.
آنگاه برخاست و برای آنها هیزم جمع آوری کرد.
┄┅ ✿❀✨🌙✨❀✿ ┅┄
#پندانه
@sokhanane_naab
1_1883534616.mp3
9.89M
#تکنیک_های_مهربانی 💞 ۳۳
چرا محبتِ بعضی از انسانها،
اصلاً به دل نمی نشیند؟
و چرا بعضی از انسانها توانایی جذب دیگران را ندارند؟
#استاد_شجاعی 🎙
@sokhanane_naab
3420789839.mp3
8.17M
#تکنیک_های_مهربانی 💗 ۳۴
چه کسانی، محبتشان، به دل مینشیند؟
چرا بعضیها، اینقدر شیریناند و
در جذب دیگران موفقاند؟
#استاد_شجاعی 🎙
@sokhanane_naab
•┄☆••✨﷽✨••☆┄•
✍ حکایت ۶۰
«جوان و پیرمرد»
در ماه رمضان چند جوان،پیرمردی را دیدند کـه دور از چشم مردم غذا میخورد.
بـه او گفتند:اي پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت:چرا روزه ام،فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند:واقعا؟
پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمیگویم، بـه کسی بد نگاه نمیکنم،کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم چشم بـه مال کسی ندارم و…
ولی چون بیماری خاصی دارم متاسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد بـه جوانان گفت: آیا شـما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالیکه سرش را از خجالت پایین انداخته بود بـه آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم!!
┄┅ ✿❀✨🌙✨❀✿ ┅┄
#پندانه
@sokhanane_naab