eitaa logo
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
347 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4هزار ویدیو
64 فایل
💬مباحث مختلف برای رسیدن به راه درست زندگی همراه با...✅ ❣آرامش واقعی..😘😍💞 🔆با ما همراه باشیددد🤗❤ 👈کپی آزاد با ذکر یه صلوات...✔ 💚«هدف رضایت خدا و امام زمان»💚 ⏪نظرات 👇 @masire_zendegi_ziba 💥منتظر نظرات سازنده شما عزیزان هستیم..😉😊🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
() 🌷نام : روح الله 🌷نام خانوادگی : صحرایی 🌷تاریخ تولد : ۶۲/۱۰/۲۴ 🌷محل تولد : روستای پلک سفلی شهرستان آمل 🌷تاریخ شهادت : ۹۴/۹/۱۶ 🌷محل شهادت : صحرای حمص حلب 🌷نحوه شهادت : اصابت گلوله 🌷محل مزار شهید : گلزار شهدای آستان مقدس امام‌زاده ابراهیم (ع) روستای پلک سفلی 🌷فرازی از وصیت نامه شهید: 🖊 توصیه من این است که دست از ولایت فقیه بر ندارید و نماز و حجاب خود را حفظ کنید و در راه رضای خداوند قدم بردارید و خود را به آرامش برسانید. 🌷ظهور حضرت نزدیک است ان شاالله که زمینه ساز ظهور باشید، یاد و خاطره ی همه شما در ذهن من هست و می ماند. 🌷به یاد این شهید بزرگوار صلوات بفرستیم. 💐💐💐💐💐 @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_سوم 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در
✍️ 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟» پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.» 💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟» در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :« نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.» 💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!» اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!» 💠 و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد :«ان‌شاءالله می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد. 💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون بیارن!» نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.» 💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط و پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :« با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!» 💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!» 💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟» من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای به شهر باز شد...» 💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.» با دست‌هایی که از تصور داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. 💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد :«ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...» دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت. 💠 او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما دارید؟»... ✍ نویسنده : فاطمه_ولی_نژاد 🌟 @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ میگن ابلیس هم عاشورا گریه کرد...! 👤پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند: عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان، به سر و صورت می زند و می گرید. گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟ گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند. گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟ گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین علیه السلام جای می دهد و از شفاعت او بهرمند می گردد. 📚داستانهای روح افزا صفحه ۱۲۷ 🖤@sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزاداری هاتون قبول حق. خوبین ان شاءالله؟ سلامتین؟ بریم با‌ ادامه مبحث زیبای معجزه ی ادب..☺️👇
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
#معجزه_ی_ادب 10 🔹همونطور که گذشت نباید ادب رو خیلی فراگیر ببینید؛ ادب هم دربرگیرندۀ رفتارهای شخصی
11 ✨بسم‌الله الرحمن‌الرحیم✨ ♻️‏وقتی «ادب» رو بر «محبت» ترجیح میدیم، و اون رو به لحاظ مقدمه بودن، بر دین هم تقدم می‌دیم، معلومه که ادب بر قانون هم ترجیح داره. 🚦معلومه که اگه مردم روی حساب ادب، چراغ قرمز رو رد نکنند، خیلی بهتر از اینه که بخوان روی حساب قانون، چراغ قرمز رو رد نکنن. ✔️ در معاملات و امور دیگر هم ادب بر قانون ترجیح داره. مردم باید روی حساب ادب، معامله کنند نه روی حساب «ترس از قانون  قوّۀ قضائیه». 🚫اگه مردم روی حساب قانون زندگی کنند، قطعاً در مواردی قوانین رو زیر پا خواهند گذاشت یا قانون رو دور خواهند زد و آمار بی‌قانونی افزایش پیدا می‌کنه. 😇در یک جامعۀ ایمانی و یک جامعۀ انسانی برجسته بین آدم‌های فهیم، هیچ‌وقت بر اساس حداقل‌های عدل و انصاف و قانون با هم رفتار نمی‌کنند. ❌هر چند ممکنه گاهی از اوقات طرح مسئله قانون در جامعه به دلیل وجود قانون شکنان یک ضرورت به حساب بیاد، ولی در کل نمی تونه به عنوان یک مسیر برای سعادت جامعه محسوب بشه. 🔹یه وقتایی برخی از سیاسیون بودن که مدام از قانون دم می‌زدن، در حالی که این‌ کار بسیار مضرّه و می‌تونه موجب نابودی جامعه بشه. 💕@sokhananiziba
✅درسته که قانون امر لازم و ارزشمندی هست و اساساً برای حیات جامعه بسیار ضروریه، ولی با تأکید بر قانون نمیشه قانونمند شد، اتفاقاً دم زدن از قانون، اغلب اوقات برعکس نتیجه میده. اثر تربیتی قانون‌مداری و محور قرار دادن قانون به عنوان شعار تربیتی، خودش بی‌قانونیه. البته خود قانون‌مداری شعار خوبیه ولی «این زنگوله رو چه کسی به گردن گربه می‌ندازه؟!»🤔 ⁉️چرا اثر تربیتیِ شعار قانون‌مداری، بی‌قانونی است؟ 👈چون قانون شما رو به حداقل دعوت می‌کنه، ولی ادب شما رو به حداکثر دعوت می‌کنه. قانون شما رو به واسطۀ مجازات قانونی و به واسطۀ نهادهای قانونی کنترل می‌کنه، و این‌کار در واقع موتور محرک رفتار خوب رو از قلب شما خارج می‌کنه و به دست قوۀ قضائیه میده. ولی قوۀ محرکۀ ادب در قلب خودِ انسانه! ⚜کسی که باادب باشه، قانون رو هم رعایت می‌کنه. وقتی ادب اومد، آدم حتی پیش خودش هم غیرقانونی رفتار نمی‌کنه. 🚸شنیدید میگن: «به مرگ بگیر که به تب راضی بشه!» شما هم به ادب بگیرید، تا لااقل به رعایت قانون راضی بشه. 🔰ولی اگه به قانون بگیرید، به رعایت قانون راضی نخواهد شد. اگه ادب رو مبنای تربیت قرار بدید، وقتی انسان رفتار مؤدبانه انجام میده یا وقتی قانون رو رعایت می‌کنه، خودش هم لذت می‌بره، 🏃‍♂اما کسی که با قانون تربیت شده باشه، اثر وضعیش اینه که از بی‌قانونی کردن لذت می‌بره. مثلاً وقتی چراغ قرمز رو رد می‌کنه، میگه: «چه خوب شد که افسر منو ندید!». 😞اما کسی که بر مبنای ادب، تربیت شده باشه، وقتی بی‌قانونی کنه، پیش وجدان خودش ناراحت میشه که چرا بی‌ادبی کرده؟ 💕@sokhananiziba
🔺این‌ مطالبی که عرض می کنیم حرف ما نیست بلکه مدل تربیتی امیرالمؤمنین(ع) هست که می‌فرماید: ✍با مؤمنین به ایثار رفتار و با سایر مردم به انصاف رفتار کن عَامِلْ سَائِرَ النَّاسِ بِالْإِنْصَافِ وَ عَامِلِ الْمُؤْمِنِینَ بِالْإِیثَار 📚غررالحکم/9109 📝قانون ،به تعبیری، آیین‌نامۀ انصافه. در حالی که ما مقوله‌هایی داریم که بالاتر از انصاف هستن از جمله «ایثار» و «ادب». ما باید بین خودمون با ایثار و ادب رفتار کنیم. 💠اگه به کسی مستقیماً بگید: «خلاف قانون رفتار نکن» اثرش کمه. ضابط قانون، قوۀ قضائیه است، در حالی که ضابط ادب وجدان آدما و فرهنگ آدماست. و تأثیرگذاری این ضابط‌ها بر انسان خیلی با هم فرق می‌کنه. 📌سعی کنید با آدمِ باادب معامله کنید، چون اون نه‌تنها قانون رو زیر پا نمیذاره، بلکه نامردی هم نمی‌کنه. گاهی اوقات ممکنه قانون به شما اجازه بده یک جایی نامردی هم بکنید، اما کسی که واقعاً باادب باشه، نامردی نمی‌کنه؛ حتی اگه به لحاظ قانونی هم بتونه این کارو انجام بده. 📌از خانوادۀ باادب همسر انتخاب کنید و دخترتون رو هم به یک آدم باادب شوهر بدید. اول ببینید آیا در خانوادۀ اونها ادب هست یا نه. 🌸ادب خیلی زیباست، حتی در معنای لغوی ادب هم زیبایی هست. لغتِ ادب به معنای «دعوت زیبا» است، مثلاً اینکه به زیبایی بگید: «خواهش می‌کنم بفرمایید...» 🌼الان هم در ادبیات فارسی به یُمن زحمت‌های ادیبان بزرگ پارس‌زبان، ادب زیبایی خودش رو حفظ کرده و در فرهنگ ما هم زیبایی اون حفظ شده. 💐 اُدبای بزرگ و مشاهیر ادبیات و عرفان ما، کلمۀ ادب رو به فرهنگ و زبان ما وارد کردن و اون رو با همون هیبت و زیبایی خودش به ما منتقل کردند. 💕@sokhananiziba