eitaa logo
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
355 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
62 فایل
💬مباحث مختلف برای رسیدن به راه درست زندگی همراه با...✅ ❣آرامش واقعی..😘😍💞 🔆با ما همراه باشیددد🤗❤ 👈کپی آزاد با ذکر یه صلوات...✔ 💚«هدف رضایت خدا و امام زمان»💚 ⏪نظرات 👇 @masire_zendegi_ziba 💥منتظر نظرات سازنده شما عزیزان هستیم..😉😊🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر ما نماز می خونیم و این نماز هر لحظه ما را از عُجب و تکبر دور میکنه و احساس نیاز ما به پروردگار عالم را بیشتر میکنه، این راه درسته . اما اگر این نماز ما را به خودمون مغرور کرده و منیّت ما را رشد داده ، وای بر ما !!! که چنین نمازی نه تنها ما رشد نخواهد داد ، بلکه ما را با مخ به زمین خواهد زد. نکنه یه وقت پیش خودمون بگیم ما نماز می خونیم فلانی نمی خونه ، که این بدجوری ما را زمین خواهد زد !
27.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️ اشاره رهبر انقلاب به آخرین و تنها گفتگوی رسانه‌ای حاج قاسم سلیمانی ➕ روایت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی از شهید حسین یوسف‌الهی؛ شهیدی که پیکر مطهر سردار در کنار او به خاک سپرده شد. @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20200610-WA0012.opus
617K
☀️فایل اول☀️ 🔱 چکارکنیم صبرمون زیاد بشه❓❓ ↩️همراه با خودخوری نباشه..همیشه با خودم درگیرم و از این همه مشکل دچار ناامیدی میشم ⁉️ @sokhananiziba https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
AUD-20200610-WA0013.opus
679K
🔺 فایل دوم 🔺 ♻️ در ادامه گفتن که اطرافیان رو نمیشه تحمل کرد از حرف و حدیث ها،تهمت ها و دروغ و... ‼️ @sokhananiziba https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5906849641512568351.opus
867.7K
✳️آیا کسانی که اهل تدین و ایمان باشند ولی بر اثر ناراحتی از شخصی گریه کنند هم بنا به حدیث زیر وارد دوزخ خواهندشد؟⁉️ ─┅─═ঊঈ🌼🌼ঊঈ═─┅─ 🦋قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ :  مَن بَكى عَلَى الجَنَّةِ دَخَلَ الجَنَّةَ ، ومَن بَكى عَلَى الدُّنيا دَخَلَ النّارَ ✳️رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم فرمود:هر كس براى رفتن به بهشت گريه كند،داخل بهشت مى‌شود،و هر كس براى امور دنيا گريه كند،داخل دوزخ مى‌گردد! ─┅─═ঊঈ🌼🌼ঊঈ═─┅─ @sokhananiziba https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از "خاک" بر آمدیم که "آدم" باشیم🍃 آنگاه به "حریم دوست "محرم" باشیم🍃 از "آب"و"گل" بهشتی "خلق" شدیم🍃 حیف است که هیزم "جهنم" باشیم...!!🍃 @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5913262233843926664.opus
964.3K
✴️رابطه جنسی وآمیزش زوجین درکنار پسردوساله خوابیده درکناروالدین چه اثراتی دارد❓❓ @sokhananiziba https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗞چرا در غرب تجاوز جنسی فراوان است؟ مگر آزادی جنسی نیست؟ 🔻‏وقتی به کودکان روابط جنسی یاد میدهید و دچار رشد زودرس غریزه جنسی میکنید و همزمان سن ازدواج را بالا میبرید، هدفتان جز وارد کردن کودکان به روابط آزاد جنسی چه میتواند باشد؟ آیا ازدواج ناپسند است و آزادی جنسی پسندیده؟ چرا در غرب تجاوز جنسی فراوان است؟ مگر آزادی جنسی نیست؟ ‎ 🔻‏بدون شک مشکل شما در جای دیگری است، شما میگویید آداب مذهبی را به کودک یاد ندهید، اما در عوض غریزه جنسی آنان را فعال می کنید. در واقع شما جلوی رشد فکری را میگیرید و رشد جنسی را تسریع میکنید، مگر حیوانات جز این هستند؟ 🔻هدفتان تخریب معنویات و رشد مادیات است. چرا؟‏چون جامعه ای مثل ایران را فقط از طریق متزلزل کردن معنویات میتوانید ویران کنید. دهها سال تلاش شما برای نابودی و تجزیه ایران شکست خورده و راهی جز تخریب ایمان مردم و رشد اشرافیگری و آزادی جنسی پیدا نکرده اید. انقلابیون اجازه نمیدهند. شما و کدخدا محکوم به شکست هستید!‏ 🔻بهانه شما این است که عدم آگاهی کودکان به مسائل جنسی، آنها را در معرض خطر تجاوز و آزار جنسی قرار میدهد. اما آمارها و تجارب نشان میدهد که در کشورهای غربی، تجاوز جنسی دهها برابر ایران است، یعنی آنچه شما میگویید یک دروغ آشکار است. تهدید بزرگ برای کودکان دقیقاً کاری است که شما میکنید! 💬 hamed sarrafpour 💝 @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5850698879762171657.opus
508.3K
✳️اگر یک دختر از نظر سن چند سال بزرگتر از مرد باشد برای ازدواج مشکلی وجوددارد❓❓ @sokhananiziba https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️هیچ غمی به بزرگیِ غمِ غروب حجت‌های خدا بر روی زمین نیست؛ با از دست دادن هر کدام، نعمتی از نعمت‌های خدا از بشر گرفته می‌شود. ▫️ای نهمین خورشید ولایت! غربت شما از غربت پدرتان هم دردناک‌تر است؛ اینکه مبارک‌ترین مولود باشی اما حتی در خانه خود هم غریب، اوج غربت است. ▪️تعجبی ندارد؛ غربت و مظلومیت ارثیه‌ی خاندانِ رسول‌الله است. حتی امروز هم غریب‌ترین و تنها‌ترین مرد این دنیا، یک امام است... 🔘 شهادت مظلومانه علیه السلام تسلیت باد @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درشب شهادت میوه ی دل امام رضا جان عرض تسلیت به محضر حضرت مهدی(عج)صلوات 🙏🖤 باشد که در این وانفسای روزگار دلمون فکرمون و راه مون رو روشن کنن به نور خودشان 🖤🖤🖤
بخشی از سیدجواد محمودی+ شرح آن 🌺 : یکی از مواردی که در اسلام به آن تاکید ویژه شده، انجام کار برای خدا و رعایت است؛ به طوریکه امام صادق(ع) می فرمایند: " اخلاص، کلید قبولیِ تمامی اعمال است." یا در روایت دیگری امام علی (ع) فرمودند: دو خصلت است که خداوندِ سبحان اعمال نیک را نمی پذیرد، مگر بخاطر داشتن آن دو خصلت: تقوا(پرهیز از گناه) و اخلاص(فقط برای خدا کار انجام دادن) 🌸از این دو روایت بر می‌آید که انسان اگر کاری را به قصد ریا یا خوشایندِ دیگران انجام دهد، آن عمل نزد خداوند پذیرفته نخواهد شد... 📌 اما از کجا بدانیم کارمان برای خداست یا خیر؟ ☘️استاد اخلاقی می‌فرمود: هر وقت خواستید کاری را انجام دهید، فکر کنید و ببینید اگر کسی آنجا نبود و شما را نمی دید، باز هم حاضر بودید با همان انرژی و شوق که برای کار جلوی دیگران دارید، در خلوت هم کار کنید یا خیر؟ 🍁بعنوان مثال: وارد مسجد می‌شوید و می‌بینید فرش کثیف شده است، در مسجد مردم هم هستند و شما را می بینند، اگر شوق داشتید جارو بردارید و مسجد را تمیز کنید، قبل از اینکار فکر کنید و ببینید اگر هیچ کس در مسجد نبود و شما را نمی دید، باز هم همین اشتیاق را برای نظافتِ فرش مسجد داشتید یا خیر؟! اگر دیدید در خلوت هم نظافت مسجد را مثل زمان حضور مردم انجام می دهید، بدانید کارتان خالصانه است... اما اگر در نبودن دیگران حال و حوصله ی کار نداشتید یا سختتان بود ، بدانید اخلاص در کارتان نیست ... 🌹این ملاک در انجام هر کار خیری کارگشا و معیار تشخیص اخلاص است @sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دوم 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او
✍️ 💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب می‌گفتم تا نجاتم دهد. با هر نفسی که با وحشت از سینه‌ام بیرون می‌آمد (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم و دیگر می‌خواستم جیغ بزنم که با دستان نجاتم داد! 💠 به‌خدا امداد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟» از طنین صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟» 💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!» حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! 💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!» ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟» 💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت می‌دیدم که انگار گردنش را می‌بُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بی‌غیرت! تو مهمونی یا دزد ؟؟؟» از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!» 💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم. مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. 💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد. 💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست. انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است. 💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از همچنان می‌سوخت. شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند... ✍️نویسنده: @sokhananiziba