قسمت پنجاه و سوم: حمله چند جانبه
.
.
ماجرا بدجور بالا گرفته بود…
همه چیز به بدترین شکل ممکن دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه…
دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم…
اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن،
و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت…
نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن… .
.
دانشگاه و بیمارستان، هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم… .
هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم، فایده ای نداشت…
چند هفته توی این شرایط گیر افتادم…
شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت…
.
.
وقتی برمی گشتم خونه تازه جنگ دیگه ای شروع می شد…
مثل مرده ها روی تخت می افتادم…
حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم…
تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد
و بدتر از همه شیطان…
کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد…
در دو جبهه می جنگیدم…
درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد…
نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون سخت تر و وحشتناک بود…
یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت…
دنیا هم با تمام جلوه اش جلوی چشمم بالا و پایین می رفت…
می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم…
.
.
.
حدود ساعت نه، باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم… پشت در ایستادم…
چند لحظه چشم هام رو بستم…
بسم الله الرحمن الرحیم، خدایا به فضل و امید تو … .
.
در رو باز کردم و رفتم تو…
گوش تا گوش، کل سالن کنفرانس پر از آدم بود…
جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط…
رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت
قسمت پنجاه و چهارم: پله اول
.
.
پشت سر هم حرف می زدن، یکی تندتر … یکی نرم تر…
یکی فشار وارد می کرد…
یکی چراغ سبز نشون می داد…
همه شون با هم بهم حمله کرده بودن
و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود…
وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار، و هر لحظه شدیدتر از قبل…
.
پلیس خوب و بد شده بودن و همه با یه هدف…
یا باید از اینجا بری…
یا باید شرایط رو بپذیری…
.
.
.
من ساکت بودم ، اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم… به پشتی صندلی تکیه دادم… .
– زینب! این کربلای توئه… چی کار می کنی؟
کربلائی میشی یا تسلیم؟
.
چشم هام رو بستم، بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا…
.
– خدایا… به این بنده کوچیکت کمک کن…
نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه…
نزار حق در چشم من، باطل و باطل در نظرم حق جلوه کنه…
خدایا! راضیم به رضای تو…
.
.
با دیدن من توی اون حالت، با اون چشم های بسته و غرق فکر، همه شون ساکت شدن… سکوت کل سالن رو پر کرد…
.
خدایا، به امید تو… بسم الله الرحمن الرحیم…
و خیلی آروم و شمرده، شروع به صحبت کردم…
.
– این همه امکانات بهم دادید که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید…
حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم یا باید برم…
امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید…
فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟
چند روز بعد هم لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم… .
چشم هام رو باز کردم… – همیشه همه چیز با رفتن روی اون پله اول شروع میشه… .
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود …
هدایت شده از [بسیـجیانـ زهرایـیـم]
رفقا امشب مفحل داریم!
پیشنهاد میکنم همتون مفحل امشب رو شرکت کنید🌱
ساعت مفحل 21:00
#تلنگـــــر ⚠️
📱💻📲
خدایا...❣
♻️هر چندوقٺ یکباربہ من یادآورے ڪن
❌نامحرم، #نامحرم اسٺ....
🔥چہ در دنیاے حقیقے...
🔥چہ در دنیاے #مجازے...
✅یادمان بینداز فاطمه(س) را،
💫ڪہ از نابینا رو مےپوشاند....
☽︎
🌱@ipqtfgu
| #تلنگر💡|
بانو!🧕🏻
🍃چادرے ڪہ شدے
🔹مرامت هم چادرے باشد
🍃چادر ڪہ گذاشتے
#وظایفت بیشتر مے شود
گرچہ من مے گویم #عشق است
و خبرے از #وظیفہ نیست
چشم هایت بانو!!
حواست باشد..
صدایت بانو!!
حواست باشد
قدم هایت...
مبادا رفتارت چادرے نباشد
آخر همیشہ مے گویم چادر ڪہ سر ڪردے
یڪ چادرظاهرے بر سرت هست
و یڪ #چادر باطنے بر دلت..
حواست باشد #بانو🧕🏻
✨اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ❤️
🌱@ipqtfgu
سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان🌸☺️
*چند وقتیه کلماتی با #غلطهایاملایی مُد شده😔🤒*
خب گاهی انسان اشتباه تایپی میکنه و مثلاً "فوق العاده" رو مینویسه "فقولاده"
خب این از ندونم کاریه!🤷🏻♀
ولی... این فرق داره با عمدن غلط نوشتن!
مثلا بعضی ها "سلام" رو که یک کلمه مشهوره رو برای مثلا شیک بودن😏😏 مینویسن: "صلام"😟 یا مثلا "صلم"
یا مثلا سین رو مینویسن صین😤
+خب.. اینا چیش مگه بده؟ مگه چیزی میشه؟؟😪
-#بله!!! الان براتون عادیه... روزی در سال های بعد چشم باز میکنید و می بینید یادتون رفته سلام که خیلی سادست با کدوم س هست🤭
دیگه کسی یادش نمیاد سین درسته یا صین؟؟
دیگه کسی متوجه نمیشه چی درسته چی غلط.
نسل بعدی که تازه وارده گیج میشه!!!
😰
اقاجان بله واقعا این اتفاقات اگر رعایت نکنیم می افته...
اگر بچه شیعه هستی و میخوای از کشورت دفاع کنی😌😉..
یکی از مهم ترین کار ها اینه که نزاری زبان اصلی و رسمی کشور، یعنی فارسی منقرض بشه😢
این هدف دشمنای کشوره🤥
حتما نشر بدین در گروه ها و کانال ها تا اونا هم به خودشون بیان
#اگهاینابوخاکبراتمهمهرو_زبانتکارکن.
#نه_به_غلط_املایی_های_عمدی😠
#امرِنشرِشباتکتکِشما👀🌼
🌱@ipqtfgu
#رسم_شهیدایـے🌹
هیچگاهمستقیمبهنامحرمنگاه
نمےکرد
وبهشدتمقیدوچشمپاکبود😌!
اوقاتےکهدرمهمانےهاۍخانوادگےبود؛
اگربانوانحضورداشتند،حریم
شرعےرا
رعایتمےکرد.اگرجمعبابت
موضوعے
مےخندیدندسرشراپایین
مےانداخت ومی خندید🌱
🌱@ipqtfgu