eitaa logo
شعله ای زیر خاکسترهای ۲
2 دنبال‌کننده
233 عکس
34 ویدیو
2 فایل
اشعار محمود بهرامی کمیل
مشاهده در ایتا
دانلود
این دلم غرق گناه است، چه کارش بکنم کربلا راه نجات است، مرا هم ببرید کربلا رفتنی نیست، بردنی هست و مرا نبردند.
Audio_215553.m4a
8.45M
طوفان_الاحرار دل نوشته ای تقدیم به همه ی مادران فلسطین
حیدری و به خدا عالم دیگر داری چه شود بار گناهم زِکَرَم برداری
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش بهاریست که من ذکر خدا می گیرم عیدی از حضرت حق کرب و بلا می گیرم ذکر لبها علی و ذکر دل من حسن است عاقبت در حرم خون خدا می میرم محمود بهرامی
به مادرت زهرا قسم، که این دلم سیاه شده دوای درد اون فقط، سفر به کربلا شده
جگر شیر تو داری به مثال پدرت دشمنان یکسره حیرانِ تو و دربه درت شعر : محمود بهرامی
هر چه داریم، همه از کرم عباس است. غیرت و مردی وایثار و امانت داری شعر : محمود بهرامی
قدس در شادی زِخِیل شعله ی انوارها وحشت افتاده درون خیمه ی زُنارها چه نِکو سالی بود این را بهارش مژده داد شیرها سر زنده از نالیدن کفتارها
موسی ابن جعفر، نعمتش را کرده اتمام سه دسته گل، بهر شفاعت داده انعام احمد، رضا، معصومه گلهای بهشتی در این دهه شیرین شده هر شیعه را کام خوشحال و مست و نغمه خوان چون مرغ صحرا هر عاشقی لب را نشانده بر لب جام فارغ زِخود گردیده و با یاد ساقی اندر سماع افتاده با صورت در این دام دامی که موسی بر زمین افکنده نور است نوری که آتش می زند بر جلوه ی خام نوری که هر سه پرتو اش نور الهی ست نوری که مردان خدا را کرده اطعام نور محبت، نور رأفت، نور قرآن نوری زِ مشهد، نوری از قم، نور اکرام نوری که از شمس و قمر تابیده آری نوری که از طوس آمده تا پهنه ی بام نوری که هر کس جلوه ی آن را ندیده حقا که او را می توان نامید ناکام
موسی ابن جعفر، نعمتش را کرده اتمام سه دسته گل، بهر شفاعت داده انعام احمد، رضا، معصومه گلهای بهشتی در این دهه شیرین شده هر شیعه را کام خوشحال و مست و نغمه خوان چون مرغ صحرا هر عاشقی لب را نشانده بر لب جام فارغ زِخود گردیده و با یاد ساقی اندر سماع افتاده با صورت در این دام دامی که موسی بر زمین افکنده نور است نوری که آتش می زند بر جلوه ی خام نوری که هر سه پرتو اش نور الهی ست نوری که مردان خدا را کرده اطعام نور محبت، نور رأفت، نور قرآن نوری زِ مشهد، نوری از قم، نور اکرام نوری که از شمس و قمر تابیده آری نوری که از طوس آمده تا پهنه ی بام نوری که هر کس جلوه ی آن را ندیده حقا که او را می توان نامید ناکام
قدس در شادی زِخِیل شعله ی انوارها وحشت افتاده درون خیمه ی کفارها چه نِکو سالی بود این را بهارش مژده داد شیرها سر زنده از نالیدن کفتارها
نورباران گشته قدس از برکت پهبادها زیر آتش دشمن از سجیل ها، صیادها گفته ی پیر خمین اینگونه باشد مسلمین سطل آبی بَر کَنَد بنیاد این شیادها