eitaa logo
سلطان نصیر
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
422 ویدیو
245 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { پاسخ به سوالات 135} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 13} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 9} ادامه ...👇 پیش از آنکه به رع در نقش داوری مردگان بپردازیم ابتدا توضیحاتی در باره اُزیریس نواده فرومایه وی می پردازیم و سپس تغییر و تحول اسطوره مصری را در باب آئین مردگان بررسی می نماییم و در انتها شرح کلی در باب نقش شمس خواهیم داد . حال توضیحاتی در باب ایزد اُزیریس : 👇 { اُزیریس : ایزد مردگان اُزیریس شکل یونانی شدهٔ ایزد مصری اوزیر است که با چند خدای یونانی نیز یکی گرفته می شد ، اما عمدتاً او را با دیونزوس و هادس یکی می پنداشتند . نخست اُزیریس خدای طبیعت به شمار می رفت ، روح گیاهان را در برداشت و به نگام درو می مرد و به هنگام جوانه زدن غلات زنده می شد . آنگاه در سراسر مصر ، به عنوان « » پرستیده شد و در این مقام بود که وارد مجموعهٔ ایزدان مصری گردید و شایستگی یافت . نوشته های تصویر نگار به زندگی و اعمال اُزیریس در طول اقامت ناپایدار او بر زمین بارها اشاره کرده اند ، اما افسانهٔ زندگی او را به تمام و کمال مدیون پلوتارک هستیم . اُزیریس فرزند نخست جب و بود و در شهر تب در مصر علیا زاده شد . به هنگام تولدش ندایی اسرار آمیز ، آمدن « خداوندگاران جهانی » را نوید داد ، فریاد شادمانی برخاست که به زودی به اشک و سوگواری مبدل گردید . زیرا دریافتند که او سرنوشتی بدفرجام خواهد داشت . به رغم نفرینی که بر نوت روا داشته بود ، با شنیدن خبر تولد اُزیریس شاد شد و چون نوزاد را نزد وی بردند ،نوهٔ بزرگش را که جانشین تاج و تختش بود ، باز شناخت . اُزیریس چهره ای زیبا و پوستی تیره داشت و بلند قامت تر از همهٔ مردان بود . چون پدرش جب ، کناره گیری کرد و به آسمان ها رفت ، اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و ایزیس _ خواهرش _ را شهبانوی خویش کرد . نخستین اقدام شهریار جدید ، از میان بردن آدمخواری بود . آنگاه اعمال نیمه وحشیانهٔ انسان را به هنر کشاورزی و پرورش نباتات مبدل ساخت . به انسان آموخت که چگونه برای خوراک خویش ، غله و انگور تولید کند ، نان بپزد ، آب جو و می(شراب) تهیه کند. هنوز آیین ایزدان به وجود نیامده بود . اُزیریس آیین ها پرداخته کرد و نخستین پرستشگاه را هم او ساخت که مزیّن به نگاره های ایزدان گشت . مراسم دینی را جزو قوانین کشور کرد و حتی دو نوع نی لبک ساخت که با ترانه و موسیقی جشن ها هم آوا می شد . پس از این ، شهرها بساخت و قوانین دادگرانه برای مردم وضع کرد . بدین گونه بود که عنوان انوفریس (باشنده متعال ) را بدو بخشیدند و همچون چهارمین فرعون ایزدی ، آوازه یافت . او که از مصر متمدن شده چندان خشنود نبود ، آرزو داشت که مرزهای فرمانروایی خویش را در سراسر جهان بگستراند . پس نیابت سلطنت را به ایزیس ( همسر و خواهرش ) واگذارد و عزم فتح آسیا کرد . بزرگ خویش👈 توث( ایزد عطارد و ماه ) و سرهنگان برجسته اش ، آنوبیس و اوپوآوت را نیز با خویش برد . اُزیریس دشمن خشونت بود و تنها به واسطهٔ نرم خویی بر کشورها فرمان می راند و پیروز مندانه اهالی را به ترانه خوانی و نواختن آلات موسیقی وامی داشت . پس از آنکه به همهٔ نقاط جهان سفر کرد و تمدن را در همه جا گستراند ، به مصر بازگشت . در باز گشت به میهن ، قلمرو شهریاری او راه کمال پویید ، چه ایزیس در غیاب او خردمندانه کشور را اداره کرده بود . اما چند ماهی نگذشت که اُزیریس آماج توطئهٔ سازمان یافتهٔ برادرش ، ست که به پیروزی برادرش رشک می برد ، قرار گرفت . بعدها جزئیات ماجرا را خواهیم آورد . در اینجا تنها می گوییم که در هفدهمین آثیر یعنی در بیست و هشتمین سال شهریاری اُزیریس ، این «باشندهٔ متعال » ( فرومایه از نظر ما ) در پی دسیسه های توطئه گران سقوط کرد و همسر وفادار او جسدش را یافت و به بازگرداند . فعلاً کافی است بگوییم که ، با بهره گیری از قدرت افسونگری و به یاری ، و موفق شد که کالبد مردهٔ همسرش را به حیات مجدد بازگرداند . به زودی به اتهامات پاسخ گفت و در برابر نشست ایزدان به رهبری ، از حقّانیت خویش دفاع کرد . اُزیریس که از آن جهان بازگشته ، از تهدید مرگ در امان بود و می توانست تاج و تخت خویش را از نو باز یابد و به فرمانروایی خویش بر زندگان ادامه دهد . اما ترجیح داد از این حیات خاکی دست شوید . پس کناره گرفت و به کشتی الیسی رخت بربست و در آنجا ارواح دادگران را به گرمی پذیرا شد و بر مردگان فرمانروا گشت . چنین است افسانه اُزیریس . می توان خاستگاه واقعی او را چنین بر شمرد که وی بت یک طایفهٓ پیروز بود که برای نخستین بار در «بوزیریس » ، واقع در مصر سفلی نصب شده بود . } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🌝🌛🌟⭐️💫🌙🌏🌚
@soltannasir { پاسخ به سوالات 136} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 14} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 10 } ادامه ...👇 { در آنجا او جای آنجتی خداوندگار پیشین شهر را گرفت و شکل او را یافت . نیز شاید بعدها در عبیدوس ، واقع در علیا ، آوازه یافت ، یعنی زمانی که با خنتی آمنتی (گرگ _ایزد ) یکی شده ، ایزد بزرگ مردگان گردید و خنتی آمنتی نام یافت . یعنی « خداوندگار باختریان » ، همانند مردگان که در باختر _جایگاه به خاموشی گراییدن خورشید _مأوا می گزینند . در اینجا تنها می توانیم چکیده ای از همه تفسیرهای کیهان شناختی را که دربارهٔ اسطورهٔ اُزیریس پرداخته اند ، بیاوریم . اُزیریس همچون روح نباتی که می میرد و بی وقفه باز زاده می شود ، نمودگار ذرت ، تاک و درختان است . او همچنین رود نیل به شمار می رود که هر سال فراز و فرود دارد. نور که هنگام غروب در سایه ها معدوم می شود ، از نو در سپیده دم ، درخشان تر از پیش پرتو افکن می شود . مبارزهٔ میان دو برادر در جنگ با تعارض میان بیابان و خاک حاصلخیز ، میان بادهای خشک و سرسبزی ، میان خشکی و نمناکی و تاریکی و نور برابر است . اُزیریس در مقام ایزد مردگان ، از بیشترین محبوبیت برخوردار بود ، چون به پیروان خویش ، حیات جاودانی و شادی بخش در جهانی دیگر را وعده می داد که شهریاری دادگر و نیکو بر آن فرمان می راند. او را در سراسر مصر ، کنار همسرش ، و فرزند بعدی اش ، ، که با هم تثلیثی را تشکیل می دادند ، می پرستیدند . به ویژه در عبیدوس او را بس بزرگ می پنداشتند ، در همین جا بود که کاهنان مقبره اُزیریس را به زائران بی شماری که از آن بازدید می کردند ، نشان می دادند . شیفتگان درگاهش آرزو می کردند که روزی در زیر سایه محراب پر عظمت او دفن شوند .شخصی که سنگ نبشته ای بر گور خویش در نزدیکی محراب اُزیریس داشت و نامش بر آن حک شده بود ، بس شادمان و مطمئن بود که در زندگی پسین از موهبت اُزیریس بهره مند خواهد شد . اُزیریس را گاه به شکل ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به سپید بلندی است به نام «آتف» با دو پر شتر مرغ که تاج مصر علیا به شمار می آید . دور گردنش نوعی گردن بند به چشم می خورد . دست هایش را که پیچ نشده ، زیر سینه گرفته و تازیانه و عصای چنگک گونه اش را که نماد قدرت متعالی است ، در دست دارد . نام ها و عناوین اُزیریس بی شمار است . در کتاب مردگان ، به حدود صد نام و عنوان بر می خوریم . او مانند بسیاری از ایزدان دیگر ، از قدرت تجسّد و به پیکر دیگری در آمدن ، برخوردار بود و به اشکال گوناگون حیوانی مثل ورزای آنوبیس ، مقدس مندس و پرندهٔ بنو در می آمد .از این گذشته گاه شکل «جد» را می یافت که بت ساده ای بود که به شکلی بدوی مربوط به روزگاری که پیروان ماقبل تاریخی اش را به نبرد وا می داشت . «جد» در اصل تنهٔ کاج یا نوعی سرو بود ، اما در اعصار دیرن ، نوعی ستون به شمار می رفت که چهار سر ستون داشت . در برخی نوشته ها آمده که این همان ستون فقرات اُزیریس است که در محراب مشهور بوزیریس بر جای مانده است . شرح جشن های مربوط به اُزیریس در تاریخ های مشخص را در افسانهٔ منسوب به او نمی یابیم . اما می دانیم که این جشن ها به طور عمومی برگزار می شد و از « اسرار نهفته » بر می آید که کاهنان و کاهن بانوان ، مرگ و رستاخیز این ایزد را به گونه ای نمایش اجرا می کردند . } (کتاب جهان اسطوره ها صفحات 383 الی 386) نکته 1: را از آن جهت با خدای هادس یونانی یکی می دانند که هادس نیز ایزد دنیای زیرین می باشد . در ادامه دروس نظر خویش را در این باب بیان خواهیم نمود . نکته 2: در متون مصری آمده که اوزیریس نواده رع بوده و شهریار انسان ها در زمین بوده است . و انسان ها را از آدم خواری نجات داده و به آنان کشاورزی و ... را آموخته است . به فرض پذیرفتن این روایت اسطوره ای ، سوال پیش می آید که اوزیریس کدام انسان را از آدم خواری نجات داده است ? هرگاه این روایت اسطوره ای درست باشد باید گفت که احتمالاً وی بشر پیش از خلقت حضرت آدم صفی الله را از آدم خواری نجات داده است . و شهریار آن بشر بوده است . نکته 3: در این روایت نیز توث ایزد ماه و عطارد وزیر اوزیریس نیز بوده است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌈🌜🌛🌞🌝🌚🌏🌍
@soltannasir { پاسخ به سوالات 137} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 15} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 11} ادامه ...👇 نکته4: در باب اسطوره اوزیریس باید دقت نمود که این اسطوره تا حدودی به اسطوره ایزد اینانای سومری و معشوقه وی یعنی دموزی شباهت دارد . منتهی در اساطیر سومری برخلاف اساطیر مصری دموزی برادر دوقولوی اینانا نمی باشد . اینانا با کوکب زهره در ارتباط است و ایسیس نیز همچنین . اوزیریس با حاصلخیزی در ارتباط است و نیز همچنین . اوزیریس کشته می شود . و دموزی نیز همچنین . با این تفاوت که اوزیریس در اینجا زنده می شود و سپس به جهان زیرین می رود و نقش داور مردگان را بازی می نماید . اما در اسطوره سومری ، به دنبال معشوقه خویش دموزی به جهان زیرین سفر می نماید که داستان آن در الواح میان رودانی آمده است . اکنون نقش اوزیریس را به عنوان ایزد مردگان و حاصلخیزی بررسی می نماییم و در این قسمت می بینیم که داوری مردگان ابتدا از آن رع بود و سپس به اوزیریس رسید و حورس پسر اوزیریس که وی نیز ایزد خورشید است در این داوری وی را همراهی می نماید . { « اوزیریس در نقش شهریار مردگان » در کهن ترین دورهٔ تاریخی تحول کیش اوزیریس نقشی که بدو واگذار شد فرمانروای مردگان بود . در این دوره با آن که اوزیریس را به هیأت شهریاری ترسیم می کردند ، اما این شهریار همیشه شاهی مرده و انسانی مومیائی شده و دارای پوشاک و نشان های سلطنتی بود . اوزیریس در مصر علیا با خدای تدفین « ابیدوس خنتی امینیو» (Khenti_Amentiu) که به هیأت گرگی ترسیم می شد یگانه و کیش او به سرعت گسترش یافت . در این دوره این شهریار مرده «اوزیریس خنتی امینتو » (شهریار ساکنان غرب ) نام داشت ، و غرب برای مصریان مأوای مردگان و جای غروب خورشید و ساکنان غرب مردگان بودند . با آن که مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس واقع در دلتا قرار داشت مرکز مهم تر این کیش در ابیدوس واقع در علیا و در جائی قرار داشت که آرامگاه شهریار سلسلهٔ اول ، چر Djer ، بنا شد ، شهریاری که گاه به غلط او را «خنت» (khent) نامیده اند . با گذشت زمان مردم این مقبره را آرامگاه اوزیریس پنداشتند . در روایت های افسانه ای اوزیریس بیشتر با ابیدوس پیوند دارد ، چرا که در این روایت ابیدوس جائی است که سر همسر مردهٔ خویش را در آن جا یافت . در یادمان های یافته شده در ابیدوس سرواره ئی آراسته به گیس مصنوعی ، پر و شاخ را می بینیم که بربلندای تیری نصب شده بود . ابیدوس در گذر زمان به آرامگاه و گورستانی بدل شد که مصریان استل یا سنگ قبرهائی عمودی به یاد مردگان خود در آن بر پا می کردند . در گذر زمان اوزیریس با خدایانی چون خنتی _آمینتو و عنچتی و سوکر ، خدای ممفیت نکروپولیس در جیزه یگانه شد . در آغاز هدف این یگانگی و تلفیق نه تخطی به قلمرو این خدایان که فرآیندی بود که از طریق تطبیق فراعنه با وظیفه آفرینش و نظم دادن به جهان در کیش خورشید_خدا پیوند داشت . در گسترش کیش اوزیریس تفویض مقام خدای تدفین به او از جانب کاهنان هلیوپولیس مورد مخالفت جدی قرار نگرفت . در این دگرگونی رع خدای برتر باقی ماند و اوزیریس ، ایزیس و حورس فرزند آنان در شمار خانواده رع و خدایان خورشیدی قرار گرفتند . در آغاز قلمرو اوزیریس به دنیائی دیگر محدود می شد و در این قلمرو او خدائی کوچک بود . اوزیریس حتی در آغاز خدای برتر جهان زیرین نبود چرا که 👈خدای برتر جهان زیرین همانا 👈رع بود که در هیأت اوف Auf ، خورشید مرده ، هر شب از دوازده دروازه جهان زیرین می گذشت و با ارواح مردگان سخن می گفت : ارواح خبیث را اندرز می داد و راه ارواح نیکو را روشن می کرد و آنان را شجاعت می بخشید و دردهای آنان را تسکین می داد و منخرین آنان را در قلمروی که هوائی نبود برای دم کشیدن می گشود . بدان سان که بر زمین انسان های خوب و بد فراوانند در جهان زیرین نیز چنین بود ، و خدایان مردگان نیز خدایانی بودند نیک سرشت و بدسرشت . رع یا که اوف باید در برابر ارواح خبیث جهان زیرین پاسداری می شد و این خدایان خبیث خدایانی بودند که اغلب به هیأت اژدرماران غول آسا در می آمدند [ و راه را سد می کردند ] .همیشه اما رع در این نبرد پیروز می شد و هر روز از جهان زیرین سر بر می آورد [ و با نور افشانی او روز آغاز می شد ] . در آغاز یکی از ارواح جهان زیرین و از ارواحی بود که را پاسداری می کردند . بدان سان که گزارش شد فرعون در دین خورشیدی تجسم حورس اکبر پسر رع یا پسر حورس بود و بدین سان تصور می شد که نیز همانند خورشید دیگر بار از جهان زیرین سر بر می آورد و زنده می شود و یکی از نقش های فرعون همانا آرام کردن خبیث در جهان زیرین بود . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌎🌍🌏🌜🌛🌝🌚⭐️💫🌙
@soltannasir { پاسخ به سوالات 139} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 17} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 13} ادامه ...👇 { ...در چهل و دو داور به هیأت مومیائی ها هر یک با سر انسان و پر حقیقت بر سر و با کاردی تیز در دست حضور داشتند . این داوران نماد چهل و دو ولایت یا استان علیا و سفلی و هر یک جنبه هائی از رفتار مرده را داوری می کردند ، مزید بر این چهل و دو داور انئاد بزرگ و انئاد کوچک نیز حضور داشتند . این خدایان هر یک بر تختی نشسته بود و برخی از آنان عبارت بودند از رع_حرختی نشسته بر خویش که هیأت دیگر او در پشت سر او قرار داشت و خدایان دیگر انئاد هلیوپولیس عبارت بودند از «» ، «» ، «» ، « » ، «» ، «» و «» و خدای نهمی در این میان نه اوزیریس که بود . این خدایان ملازم «= کلام توانمند ،» و « = هوش» ، بودند ملازمانی که همیشه در زورق خورشیدی نیز حضور داشتند . انئاد کوچک یا خدایان نه گانه خرد خدایانی ریشدار و با مراسم تدفین پیوند داشتند . به هنگام و به یمن طلسم و تعویذهائی که مردهٔ شده به همراه داشت و به ویژه به یمن کلمهٔ عبور نوشته شده در کتاب مرده ، فرد در گذشته به سلامت از سرزمین وحشتناک واقع در حد سرزمین زندگان و قلمرو مردگان می گذشت و با عبور از این مدخل توسط یا حورس یا به تالار داوری راه می یافت . مرده پس از بوسیدن آستانهٔ داخل می شد و نام دیگر تالار حقیقت تالار مضاعف بود ، شاید بدان دلیل که تندیس ماعت در مدخل و مخرج آن قرار داشت . تخت داوری بین بخش پنجم و ششم دوت Duat یا جهان زیرین قرار گرفته بود . داوری با آن چه « اعترافا منفی » نام داشت آغاز می شد : مرده در برابر هر یک از داوران نام او را بر زبان می راند تا ثابت می کرد که گناهی از او سر نزده و با انجام چنین ترفندی سعی می کرد هر یک از داوران را بفریبد . تعویذهائی که مرده با خود داشت او را پاسداری و چنین تعویذهائی دل مرده را از بیان حقیقت و ذکر گناهان خویش در برابر خدایان باز می داشت . در کیش اوزیریس پرهیزکاری مرده در زمان زنده بودن او باید ثابت شود و هم بدین دلیل مزید بر اعترافات و گزارش مرده گزارش دیگری که به «داوری سماعی » مشهور بود نیز ضرورت داشت ، [ و داوری سماعی عبارت از گرارش دیگرانی بود که در مورد درستی و نادرستی گفتار مرده شهادت می دادند ] دومین بخش این بررسی را ، خدای خرد ، سرپرستی می کرد و او خدائی بود که در دادگاه خدایان برای برای اثبات بی گناهی حورس نقشی اساسی داشت . در «تالار حقیقت » ترازوی بزرگی قرار داشت که بر فراز آن بابونی که نماد تحوت بود نشسته بود . ماعت ، نماد دادگری و انتظام جهان ، در کنار ترازو قرار می گرفت و انوبیس توزین رفتار مرده را بر عهده داشت تا دل مرده نتواند نیرنگی به کار بندد . بابون نماد تحوت نیز با قرار گرفتن بر فراز ترازو این توازن را نظارت می کرد و ارواح دیگرانی که مرده را از نزدیک می شناختند نیز در کنار ترازو می ایستادند . روح مرده به هیأت 👈شاهینی با سر انسان نمایان می شد و دیگر خدایانی که در کنار ترازو قرار داشتند عبارت بودند از «مسخنت =خدا بانوی زایش» ، «شای=تقدیر و سرنوشت فرد در گذشته » رننونت و [ارنونت ] ، خدابانوی پرستار . همهٔ این خدایان دربارهٔ شخصیت مرده نظر می دادند و تحوت در کنار ترازو حاصل کار را بر تخته شستی که در دست داشت ثبت می کرد . رأی هیئت منصفه بدون اتکای به «اعترافات منفی » و انگارهای فرد مرده اعلام می شد . در توزین اعمال مرده انوبیس یا حورس در یک کفه ترازو دل مرده را که جایگاه هوش و بصیرت بود قرار می دادند و در کفه دیگر ترازو هیروگلیف ماعت یا نماد حقیقت که یک پر شتر مرغ بود قرار می گرفت . این را که دل گناهکار سبک تر یا سنگین تر از پر نماد حقیقت بود نمیدانیم ، اگر دل و پر هم وزن بودند مرده بی گناه بود و حاصل این توزین را تحوت بر تخته شستی هود ثبت می کرد و گزارش تحوت توسط انئاد مورد تأیید و عاموت که غولی ترکیبی از شیر ، اسب آبی و تمساح بود و کنار ترازو به انتظار دریدن دل گناهکاران کوژ کرده بود از دل مردهٔ نیکوکار دور می شد . پس از انجام داوری و اثبات بی گناهی مرده ماعت تن مرده را همانند اوزیریس با پر که نماد پرهیزگاری بود می پوشانید و مرده را برای اعلام نتیجه داوری توسط به پیشگاه اوزیریس می فرستاد . در پیشگاه اوزیریس به نشان بی گناه بودن مرده را نان و آبجو می دادند و با این کار مرده زندگی جاوید می یافت . مرده در پیشگاه اوزیریس نیز بی گناهی خود را گزارش و اوزیریس با شنیدن این گزارش به مرده اجازه می داد که ساکن قلمرو اوزیریس شود . } ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️☀️🌞🌝🌛🌜🌚🌔🌏🌍
@soltannasir { پاسخ به سوالات 146 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 24} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 20 } ادامه ...👇 عزیزان توجه داشته باشید اینکه گفته شد که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . نظر فعلی فقیر است و داده مسلّم و قطعی نیست و نیاز به بررسی بیشتر دارد . اما اکنون به تحلیل اساطیر مصری می پردازیم . گفته شد که شمس در برج میزان در هبوط خویش قرار دارد . و در جایگاه عدالت است . و علت اینکه ایزدان خورشیدی نظیر مهر و شمش و رع و حورس ایزدان عدالت می باشند این مسئله است . در نجوم احکامی می گویند شمس در برج میزان که برج هبوط وی است جایگاهش مناسب نیست . اما شما می بینید که جایگاه وی جایگاهی است که با ویژگی عدالت جویانه شمس تطابق کامل دارد . و شمس در این جایگاه نقش پررنگی در نظام هستی دارد . می دانیم که برج میزان از بروج بادی است . و در جایگاه برج میزان به حساب ارواح در اساطیر و به حساب مردگان پس از حشر در دین رسیدگی می شود . و روح مرده پاسخ گوی اعمال خویش می باشد . بنابراین در دادگاه روح نیاز به سخنوری دارد ? سخن گفتن چه طبیعتی داشت ? بادی هر چند که باد صفت کوکب مشتری اما خدای سخنور کدام است ? عطارد در اساطیر مصری ایزد عطارد کدام است ? تحوت یا توث که در دادگاه مردگان حضور داشت . روح مرده به چه صورت در دادگاه حضور داشت ? پرنده چگونه موجودی است ? در حکمت کهن پرنده موجودی است که در هوا پرواز می نماید و در ضمن سخنور نیز می باشد . بنابراین با عنصر باد مرتبط است که عنصر برج میزان است . و از منظر سخنوری نیز با کوکب عطارد در ارتباط است . و همانگونه که گفته شد سخنوری با باد نیز مرتبط است . از سویی دیگر در دادگاه مرده در ترازو با پر که نماد عدالت بود . مورد ارزیابی قرار می گرفت . قلب چه بود ? گرم و تر و و با کوکب مشتری در ارتباط بود . بنابراین قلب که بادی است در برج میزان که بادی است در ترازو (میزان)و با پر که خود نماد موجود بادی (پرنده) است . مورد ارزیابی قرار می گرفت . اما می دانیم که در علم تنجیم ، زهره ، کوکب برج میزان است . بنابراین زهره در برج میزان با عدالت و رسیدگی به اعمال مرتبط است . در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر پیشه ها آمده : 👇 { کارهای پاکیزه و شگفت و دوستی بازارها و تجارت اندر آن و پیمودن به 👈ترازو و ارش و پیمانه و....} ( التفهیم صفحه 391) بسیار محتمل است که ایزد بانوی ( ایزد عدالت و حقیقت ) ، در اساطیر مصری ایزد مربوط به کوکب زهره در برج میزان باشد . نکته : در اساطیر مصری ملاحظه نمودید که و و آتوم همگی ایزدان خورشیدی می باشند . بنابراین ایزدان زهره نیز ممکن است بیش از یکی باشند . یعنی ایزد زهره است که با باروری و تولید مثل مرتبط است . و چنانچه پیشتر در دروس اشاره شد در برج نشسته است که با تولید مثل مرتبط است . زیرا برج عقرب بر اندام های جنسی دلالت داشت . و ایزد ماعت ، ایزد زهره است که در برج با و داوری ارتباط دارد . اما ایزد حورس در تالار حقیقت در اساطیر مصری ایزد خورشید است و می دانیم که چرا در آن جایگاه قرار دارد . بنابراین ارتباط و و باد و را با برج میزان فهمیدیم . اما زحل چه ? می دانیم در برج میزان در شرف خویش است . بنابراین علی القاعده باید در تالار حقیقت در اساطیر مصری نقش پررنگی داشته باشد . مهمترین و پررنگ ترین نقش در متعلق به کدام ایزد است ? اوزیریس در اسطوره آمده بود که ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به سپید بلندی است به نام «آتف» با دو👈 پر 👉 که تاج مصر علیا به شمار می آید . در کتاب التفهیم صفحه 377در باب دلالت کوکب زحل بر چهارپایان آمده : 👇 {جانوران سیاه و آنچه سوراخ اندر زمین دارند . و او راست گاو و بُز و اسپ سیاه و 👈 اشتر مرغ 👉 و سنجاب و سمور و و دله و گربه و موشان و موش دو پای و ماران بزرگ و سیاه و کژدم و کیک و خبزدوک } ملاحظه می نمایید که پر 👈شتر مرغ جز منسوبات کوکب 👈زحل است . اوزیریس خدای حاصلخیزی و کشاورزی بود . و با طغیان سالانه👈 نیل در ارتباط بود در کتاب التفهیم صفحه 391 در باب دلالت کوکب زحل بر پیشه ها آمده :👇 { بناها و بقعات و 👈کشاورزی 👉 و آبادکردن 👈زمین ها و 👈چشمه و 👈آب و بخشیدنش و کارهاء تر و پیراستن و تقدیر کردن چیزها و میراثها و 👈گور کندن و فروختن هر چه از آهن کنند وز اسرب استخوان و موی و 👈نخّاسی (برده داری ) بندگان سیاه وز علمها آنچه به بدی رساند وز عمل سلطان آنچه به شر بود و قهر و غضب کردن و 👈بستن و 👈بندکردن و 👈شکنجه کردن } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌚
@soltannasir {پاسخ به سوالات 149} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 27} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 23} ادامه ...👇 بسیاری از افراد دو ایزد آنوبیس و اوپوات را با یکدیگر اشتباه می نمایند . به همین خاطر شرحی از هر دو ایزد در ادامه برای شما عزیزان آورده می شود . تا این دو موجود فرومایه را با یکدیگر اشتباه نگیرید . { خدائی بود که به هیأت یا که تصور می شد و چنین می نماید که کیش او از thanis ( نام یونانی شهر باستانی جانت «Djanet» در شمال خاوری دلتای نیل در  ) در نزدیک abydos ( شهری تاریخی و مهم در در نزدیکی رود نیل که به معنای تپه یادگاران است و اشاره به یادگارانی دارد که در این شهر برای سر اوزیریس وجود داشت ) برخاسته و در اکثر نقاط مصر گسترش یافته است . شغال در مصر حیوان صحاری است و مصریان انوبیس را با صحرای غربی یا دیار مردگان پیوند می دادند . انوبیس در نقش خدای مراسم تدفین «خنتی _امینتوkhenti_amintiu » نخستین مقیم غرب ، نام دارد و این نامی است که اوزیریس نیز بدین نام نامیده می شد . چنین می نماید که آنوبیس در نخستین جلوه های خود خدای مرگ و با پیوند داشت. در مراسم آئینی و کهن فرعون در بیست و هشتمین سال فرمانروائی خود با سم در معرض مرگ قرار میگرفت و در این مراسم انوبیس یا کاهنی که نماد او بود ، به همراه یک افعی شرکت می جست . با آن که این مراسم مهجور و دگرگون شد آنوبیس پیام آور باقی ماند و بعدها در چنین نقشی جنگجوئی بود که چندین خنجر و یک افعی یا 👈مار کبری چنبره زده را به همراه داشت، و گفتنی است که اوزیریس نیز در بیست و هشتمین سال فرمانروائی خود [ به دست برادرش ] کشته شد . از آن جا که آنوبیس از سرنوشت مردگان خبر می داد از این طریق با جادو و تفأل پیوند داشت . در پایه بسیاری از جام های تفأل کهن نقش آنوبیس را میتوان دید که خدایان را از رازهای آینده آگاه می سازد . وقتی آنوبیس با کیش و دنیای بعد از مرگ پیوند یافت او را فرزند اوزیریس و نامیدند. پیش از این خواندید که نفتیس با فریب دادن اوزیریس و در آمدن به هیأت از او باردار و آنوبیس از وی زاده شد و بعدها همین شغال یا سگ بود که ایزیس را بعد از مرگ اوزیریس به سوی شوهرش هدایت کرد. ایزیس بعد از زاده شدن آنوبیس وی را به فرزندی پذیرفت و آنوبیس بعد از بزرگ شدن پاسدار او شد. پس از یافته شدن تن اوزیریس ، آنوبیس در نقش شناساننده و به مردم مرهم و داروهائی فراهم ساخت که با آن ها ایزیس و نفتیس را در کردن اوزیریس یاری کرد. بدین سان آنوبیس مراسم تدفین اوزیریس را ترتیب داد و این نخستین مراسم تدفینی بود که الگوی مراسم تدفین های آتی شد ، و در روایتی دیگر سرپرستی مراسم تدفین اوزیریس را آنوبیس و هر دو بر عهده داشتند . با گذشت زمان آنوبیس سه نقش مهم را بر عهده گرفت : آنوبیس در این نقش ها ناظر تن مردگان و بازدارنده تن مومیائی از فاسد شدن ، دریافت کننده مرده مومیائی شده در آرامگاه و انجام دهنده مراسم و راهنمایی روح مرده برای دادن فدایای آسمانی است ، و در چنین نقشی است که در حالی که دست خود را بر تابوت مرده نهاده و از او پاسداری می کند ترسیم می شود . مهم تر از همه ناظر توزین [ ثواب و گناه ] روح مرده است و بدین دلیل است که در تصاویر او را غالباً در کنار ترازوی توزین نیک و بد و در حال گزارش حاصل توزین به تحوت و اوزیریس دیده می شود . در بسیاری از تصاویر آنوبیس به هیأت انسانی با سر شغال یا سگ که ایزیس را همراهی می کند ترسیم می شود و در برخی تصاویر به هیأت شغال یا سگی دیده می شود که بر پایه یکی از ستون های آرامگاه در کمین نشسته است . نماد آنوبیس گاهی پوست گاوی سیاه و سفید است با لکه هائی خون که از تیری آویخته است اما همیشه چنین نیست و نمیتوان این نماد را قطعی دانست . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🐕⚰