#اذکار_معجزه_آسای_طلایی 🍃🌺بی درمان ترین دردهایم را همین یک کلمه درمان میکند : خدااااااا.....🌺🍃 #اجابت_تمام_حاجات 🌺🍃از رسول گرامی اسلام نقل شده که فرمودند: «ابلیس گفت: هفت اسم را می دانم که هر وقت بخوانم به درجه خودم می رسم. اما چون می خواهد بخواند، خداوند از یاد او می برد.... بعد حضرت فرمود: بله هرکس این کلمات را بگوید هر چه از خدا طلب کند خداوند به او عطا فرماید: 💫«بِسمِ الله الرّحمن الرحیم💫 یا اِلهَ البَشَرِ وَیاعَظیمَ الخَطَرِ وَیامَعروفَ الاَثَر ویا سَریع الظّفَر ویا عَزیزَ المَنّ ویا واسِعَ المغفرهِ ویا مالِکَ یَومِ الدّین ایّاکََ نَعبُدُ وَایّاکَ نَستَعینُ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.» 📖مفاتیح الجنان،ص257 #ذڪر_درمانے #امام_زمان عج #اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️

آیت الله بهاءالدینی رحمت الله علیه: از این كه شیطان همراه ماست ، كسى خیلى ناراحت نشود. شیطان همراه ماست ، ولى آن را مى توان ترك كرد، مى توان دور كرد؛ دست خود شماست . با اطاعت از فرمان خدا، شیطان دنبال كار خودش مى رود. مادامى كه تابع هوى و هوس هستى ، خودت شیطان را میهمانى مى كنى و از شیطان جدایى ندارى . وقتى هوى و هوس را رها كردى ، آن وقت بنده خدا هستى . ✍️برگرفته از کتاب نردبان آسمان.

🟡امام صادق عليه السلام هر كس بخواهد سفر كند روز شنبه بمسافرت برود كه اگر روز شنبه سنگي از سنگي كنده شود خداوند آن را بجاي اولي خود باز ميگرداند و هر كس كه نيازمنديهايش با مشكلاتي برخورد كند روز سه شنبه بدنبال حاجتش رود زيرا روز سه شنبه همان روزي است كه خداوند آهن را براي داود نرم كرد 📚الخصال، ج 3، ص 386

🎙 نماهنگ محرم راز کاری جدید از بچه های گروه سرود عین الحیات❤️ رویامی همه دنیامی😍 آقایی به خدا آقامی گاهی وقتا به یادت نیستم اما تو همه جا باهامی♥️🌿 #محرم_راز @haal_khob👈💯

سر شد به شوق وصل تو فصل جوانیم هرگز نمیشود که از این در برانیم یابن الحسن برای تو بیدار میشوم صبحت بخیر ای همه ی زندگانیم

بالاخره یِ مرد از شهر قم صداش درومد، دمت گرم سید مهدی ❤️

🎬نامهٔ عاشقانه از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🎙️حجت‌الاسلام استادکاشانی

پست اول: 📍 امتحانِ بندگی در کوه‌های لبنان، عابدی شب و روز به عبادت مشغول بود. هر شب خداوند روزی‌اش را می‌رساند. اما یک شب نان نرسید... ⏳ یک ساعت، دو ساعت... خبری نشد! گرسنگی بی‌تابش کرد. از کوه پایین آمد و به در خانه یک گبر پناه برد. 🔥 نانی گرفت، اما چیزی که در مسیر بازگشت برایش اتفاق افتاد، زندگی‌اش را متحول کرد! 🔜 ادامه در پست بعدی... .

پست دوم: 🚪 در خانه غیر عابد گرسنه در خانه‌ای را زد. پیرمرد گبری دو قرص نان به او داد. عابد خوشحال شد و به سمت عبادتگاهش بازگشت. اما ناگهان...! 🐕 سگی که نگهبان خانه بود، به دنبال او دوید، پارس کرد و گوشه لباسش را گرفت! عابد یکی از نان‌ها را به سگ داد، اما سگ رهایش نکرد! دومین نان را هم داد، باز هم سگ تعقیبش کرد... 😳 🔜 این قصه برای ما هم تکرار می‌شود... .

پست سوم: 🍞 بی‌تابیِ ما عابد با تعجب گفت: «تا به حال سگی به این بی‌حیایی ندیده بودم! دو نان به تو دادم، چرا هنوز دنبالم می‌آیی؟» 🧐 ناگهان، سگ به اذن خدا سخن گفت: 🐶 "سال‌هاست که نگهبان این خانه‌ام. اگر چیزی بدهند، شاکرم؛ اگر ندهند، صبر می‌کنم. اما تو، فقط یک شب نانت نرسید، از خانه پروردگارت روی گرداندی و به درِ غیر رفتی! حالا بگو، من بی‌حیا هستم یا تو؟" 🔜 به خودمان بیاییم... .