هدایت شده از خبر فوری
طارمی محبوبتر از رئیس جمهور پرتغال
🔹دیروز در شهر پورتو غوغایی برپا بود. بعد از تساوی ۲-۲ تیم فوتبال پورتو مقابل اسپورتینگ لیسبون، مردم شهر پورتو به خیابانها ریختند و در مرکز شهر مهدی طارمی، ملیپوش فوتبال کشورمان را یکصدا فریاد میزدند.
🔹مربی لژیونر والیبال کشورمان که به عنوان مربی تیم والیبال زنان پورتو فعالیت میکند، درخصوص مشاهدات خود گفت: «مردم پورتو، طارمی را حتی از رئیس جمهورشان هم بیشتر دوست دارند؛ این جمله را یکی دو بار مدیر تیم والیبال زنان پورتو که خودش پرتغالی است، به من گفته است./روزنامه ایران
@AkhbareFori
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 وقت طواف دور حرم فکر میکنم .. این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
#معجزه ولادت #امام_علی (ع) : شکاف همیشگی #رکن_یمانی.. محل ورود فاطمه بنت اسد برای #تولد حضرت #علی (ع)
با وجود تلاشهای گسترده #وهابیون برای ترمیم شکاف..
🌸 میلاد مولای متقیان امیرالمومنین علیه السلام و روز پدر و عیدتون مبارک 🌸
#امام_علی (ع) #حضرت_علی #روز_پدر #روز_مرد #پدر #مرد #شیعه #اسلام #قرآن #اهلسنت #جشن #کعبه #عید #امیرالمومنین #Muslim #kaaba #ali #ilia #Kaaba #islam #shia
👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 وقت طواف دور حرم فکر میکنم .. این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
#معجزه ولادت #امام_علی (ع) : شکاف همیشگی #رکن_یمانی.. محل ورود فاطمه بنت اسد برای #تولد حضرت #علی (ع)
با وجود تلاشهای گسترده #وهابیون برای ترمیم شکاف..
🌸 میلاد مولای متقیان امیرالمومنین علیه السلام و روز پدر و عیدتون مبارک 🌸
#امام_علی (ع) #حضرت_علی #روز_پدر #روز_مرد #پدر #مرد #شیعه #اسلام #قرآن #اهلسنت #جشن #کعبه #عید #امیرالمومنین #Muslim #kaaba #ali #ilia #Kaaba #islam #shia
👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از عطر شهدا
خیلی قشنگه حتما بخونید😓
امشب شب پدرِ....
خیلیا دارن خودشونو آماده میکنن که برا پدراشون جشن بگیرن، بهشون هدیه بدن.....
بعضیا هم که پدرشونو از دست دادن میرن مزار اونجا برا پدراشون جشن میگیرن و قرآن میخونن براشون😊
حتی میشه فهمید تو دلِ پدرا هم چی میگذره....
وقتی میبینه بچه هاش دورش جمع میشن و بهش تبریک میگن، دستشو میبوسن چقدر ذوق میکنه تو دلش و خوشحال میشه☺️
اینارو نگفتم که بخوام روز پدرو اینجوری توصیف کنم
میدونم همه اینارو خودتون میدونید...
اینارو گفتم که به یه چیزی برسیم....👇🏻
یه پدر هست تو این دنیا،،،،
که خیلی تنهاس،،،،،،،،،،
اونم خیلی وقته داره انتظار میکشه....
خیلی وقته آوارس.....
خیلی وقته طرد شدس....
خیلی وقته تنهاس....
خیلی وقته.....
اونم پدرِ دیگه
پدرایی که بچه هاشون ولشون کردن رفتن پیِ کارو زندگیشون الان حرفامو خیلی خوب میفهمن....
ولی این پدری که دارم ازش میگم خیلی خیلی تنهاس.
با کلِ پدرای جان فرق میکنه
بچه هاش خیلی وقته به حال خودش رهاش کردن!!!!
خیلی وقته که دیگه به فکرش نیستن.
و اما....
پدر قصه ما....
اون مثله بچه هاش اینقدر نامرد نیست😓
برعکس بچه هاش که به فکرش نیستن، خیلی به فکر بچه هاشه،
دعاشون میکنه،
از خدا میخواد مشکلاتشونو حل کنه،
هواشونو داره،
اما....
تنهاس😓
چشم انتظارِ😓
یه عمریه پشت میله های زندان دنیا نگاهش به بچه هاشه....😓
ولی مثله اینکه
بچه هاش دوسش ندارن💔
خیلی دردناکه🥺
پس تکلیف اون چی میشه.
تکلیف قلب شکسته و چشمای به اشک نشستش چی میشه؟
بچه هاش چجوری اون دنیا جوابشو میخوان بدن؟
جواب خودش که هیچ... جواب خداشو چی میخوان بدن....
صاحب هذا الامر
الشرید، الطرید، الفرید، الوحید
فهمیدی کیو دارم میگم🤔
پدر جان یا صاحب الزمان
شرمنده ایم آقا 😓
شرمنده ایم.......
تورو قسم به جدت علی بن ابی طالب ما رو حلال کن😭
خودمونم خسته ایم...
از این همه گناه....
از این همه سرگردونی....
از این دنیا....
ببخش که به فکرت نیستیم....
میدونم
خیلی بی معرفتیم....
ما هم خسته ایم
ببخش🙏🏻😭
اباصالح التماس دعا
هرکجا رفتی یاد ماهم باش
روزت مبارک تنهاترین پدر🥺💔
بیاین امشب راس ساعت ۹ باهم زیارت آل یاسین رو به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان بخونیم و هدیه کنیم به تنها پدر عالم🌹
اجرکم عندالله
#روز_پدر_مبارک
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#عطر_شهدا
@shahidane13
✨
✨✨
*🌸به جای یه توپ دارم قلقلیه*
*🍃این شعر را به بچه ها یاد بدید*
یه دل دارم حیدریه
عاشقه مولا علیه
من این دل ونداشتم
از تو بهشت برداشتم
خدا بهم عیدی داد.
عشق مولا علی داد.
علی وجود و هستیه
دشمن ظلم و پستیه.
علی ندای بینواس
علی تجلی خداس
علی قرآن ناطقه
جد امام صادقه
علی که شمشیر خداس
دست علی همراه ماس.
رو دلامون نوشته
مولا علیو عشقه
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
هدایت شده از انیمیشن و داستان امامان
از دعاهای ماه رجب غفلت نشود
بله در این ماه، اجتماعات وجود ندارد و آنچه هر سال برای مردم در اجتماعاتِ عبادی و حال و ذکر و توجّه میسّر بود، امسال نیست لکن در خانهها از دعاهای رجب غفلت نشود؛ دعاهای بسیار خوبی است، و این تعطیلی موقّتِ اجتماعات نبایستی موجب بشود که ما از برکات این ماه و از عبادت و دعا و توسّل به درگاه الهی غافل بشویم.
بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی
۱۳۹۹/۱۱/۲۹
مقام معظم رهبری
#ماه_رجب
@RajabTaRamazan #علماء
هدایت شده از انیمیشن و داستان امامان
برو زندگی او را ببین!
راوی می گوید رفتم دیدم امام حسن و امام حسین نشسته اند و دارند غذا می خورند.
غذای آنها عبارت بود از نان و سرکه و سبزی.
گفتم آقازاده ها! شما امیر هستید؛ شما خانوادة حکومتید؛ پسر امیرالمؤمنین هستید؛ در بازار هم این همه آذوقه هست. «وَ فى الرَّحبةِ ما فيها»؛ در رحبه نزدیکی کوفه این همه جنس ریخته اند و مردم دارند استفاده می کنند؛ شما آقازاده ها غذایتان این است؟
رو به او کردند و گفتند:
«ما اغَفَلكَ عَن اميرالمُؤمنين» تو از امیرالمؤمنین غافلی؛ برو زندگی او را ببین! آن حضرت با خانواده ی خودش هم این طوری بود.
مقاممعطم رهبری
کتاب انسان ۲۵۰ ساله
#ماه_رجب
@RajabTaRamazan #علماء
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
🆔 @Shobhe_ShenaSi
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
حکایتی از استاد انصاریان:
طلبهای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین (ع) اعتراض داشت
📚 @DasTanaK_ir
یکى از طلبههاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیرقابل تحملى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه مىدارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیلهاى بىبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب مىبیند که آن حضرت به او مىفرماید: اگر مىخواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مىخواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحبخانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مىشود و عرضه مىدارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مىدهید؟! بار دیگر حضرت را خواب مىبیند که مىفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مىتوانى استقامتورزى اقامت کن، اگر نمىتوانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مىرساند و اهل خیر هم با او مساعدت مىکنند تا خود را به هندوستان مىرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مىگیرد. مردم از اینکه طلبهاى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مىکنند.
وقتى به در خانه آن راجه مىرسد در مىزند، چون در را باز مىکنند، مىبیند شخصى از پلههاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مىشود، مىگوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند. فوراً راجه پیشخدمتهایش را صدا مىزند و مىگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگىاش وى را به حمام ببرید و او را با لباسهاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتى نیکو انجام مىگیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مىشود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف، چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد. همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
او نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مىشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مىدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است؛ یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مىبندم و شما اى عالمان دین، هماکنون صیغه عقد را جارى کنید.
چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم. مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود. به شعراى ایران مراجعه کردم. مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمىزد. پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است؛ لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایىام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او درآورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید. دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: به ذره، گر نظر لطف، بوتراب کند، طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b