eitaa logo
/ کوچه بن بست.../
349 دنبال‌کننده
493 عکس
132 ویدیو
0 فایل
شبها چقدر قدم زدن میچسبد... آدمی بعد از مرگ در عالم اعمال خود زندگی میکند #شهید_آووینی کانال اشعار سروش وطن پور👤 انتقادی بیشنهادی👇 @s_shab22
مشاهده در ایتا
دانلود
Saghie-Sarmast.mp3
5.58M
اینهمه یار داده ام از دست... کمرم با شهادت تو شکست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحیای حاج مهدی رسولی سراسر فلسفه و زیبایی... چقدر قشنگ داره نظام سلطه رو تو این مداحی میکوبه پیشنهاد میکنم کاملش رو گوش بدید زمین پایان من نیست دلم آغاز میخواد...
سخنان عارف... __(@sheraminophen)_________ با شعر و کمی خط ، انرژی بگیر 🤍
گفتار دوم: پایگاه رفیع امام حسن«علیه السلام»در مسیر ۲۵۰ساله امامت. مردی که کشته شدن او و مرگ او حیات‌بخش نباشد، برای بقای مکتب مفید نباشد، دشمن را جری تر نکند،میدان را برای او بلا منازع و بلا معارض بگذارد، در اسلام چنین کشته شدنی شهادت نیست. شهادت یعنی مرگ زندگی بخش؛یعنی جان دادن و جانی به اجتماع دمیدن؛ نه اینکه انسان برود در میدانی کشته بشود و بعد حتی یک حلقوم باقی نماند که فکر اورا و پیام اورا به جهانیان برساند. و امام حسن وضعش اینجوری بود اگر«صلح نمیکرد و» کشته میشد،معاویه میماند و ترک‌تازی های بی دریغش و حتی دشمنیش با پیغمبر...
محمدزمانی نوشته است: روز ولادت حضرت زهرا (س) از حضرت آقا پرسیدم: قبل‌ها غزلی با ردیف برخاستم سروده بودید؟   فرمودند: قدیم، بله. روز عزای امام هادی (ع) بود. مجلس روضه در حضور رهبر انقلاب که به پایان رسید، با یادآوری آن سوال روز ولادت، فرمودند: آن غزل با ردیف «برخاستم» را پیدا کردم. اگر هستید بگویم به شما بدهند. گفتم: بله آقا در خدمتم.. ده دقیقه بعد غزل به دستم رسید؛ و حالا این همان غزل قدیمی است: از سر ره - تا غبار افشاند جان - برخاستم. چون الف در وصل جانان از میان برخاستم غرق خون هر چند جام روزی‌ام، چون لاله بود از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود همچو شبنم چهره، چون دادی نشان برخاستم در لگدکوب حوادث جان دیگر یافتم. چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم همچو بلبل با گران‌جانان ندارم الفتی طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم
با دیده تر به خواب اصلا نرویم... خوشحالی ما خواب و خیالی عالیست
مست عشق است خاک من از خلقت افتادی و ریختی قدح بر خاکم
امشب «رهی» از میکده بیرون ننهم پای آزرده دردم دوسه پیمانه بسم نیست...
من ریشه مرده درخت تاکم بدنامم و آلوده ز عشقی پاکم مستِ، عشق است خاک من از خلقت افتادی و ریختی قدح بر خاکم... من وصله ناجور توام میدانم تو یقه خلقتی و من صد چاکم با اینهمه کوشش نرسیدن سخت است وقتی نزدی آنهمه دست و پا کم دلتنگم و مهر تو زیاد است زیاد... به سینه من مهر تو دارد جا... کم منظور همیشه گم همیشه مفقود در زشتی خطِ نگه نمناکم نه کار به آدمی نه دنیا دارم مظلومیت سری درون لاکم... سروش وطن پور/ 1402/10/30 https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e
315.3K
بدنامم و آلوده ز عشقی پاکم...