به سختی ها بگو ایوب هستم
به دوری ها بگو یعقوب هستم
زرنگی کن میان گریه هایت
بگو الحمدلله خوب هستم...
#محمدامین_عبادی
سر از لبریزی نامت چنان مسرور می رقصد
که جشن گندم ست انگار و دارد مور می رقصد
چه کرده جذبه ی چشم تو با آغوش این غربت
که زائر قصد اینجا می کند، از دور می رقصد؟
تمام خاک اینجا بوی آهوی خُتن دارد
اگر عطّار، در بازار نیشابور می رقصد
چنان در دستگاه شوقت افتاد اختیار از کف
که با ساز همایونت کبوتر شور می رقصد
دوتا چشم پریشان بر ضریحت بستم و حالا
دوتا ماهیِ قرمز در پس این تور می رقصد
به شوق لمس دستان تو از بسیاری مستی
سه دانه دل میان سینه ی انگور می رقصد
شفا از سمت آن دست مسیحایی اگر باشد
فلج دَف میزند، کر می نوازد، کور می رقصد
#جواد_اسلامی
هدایت شده از / کوچه بن بست.../
در دفتر چاک زمان، سوز مدادم که...
شعری نمیگویم مرا اشعار میگویند
#شبگرد
#شاید_غزل_شد
مضمون هادست از سرم بردار میگویند
گلواژه های عشق منرا خوار میگویند
در دفتر چاک زمان سوز مدادم که
شعری نمیگویم مرا اشعار میگویند
فرهاد نویی آمد و شیرین نویی آه
این قصه را در کوچه و بازار میگویند
من آن کلاغم عاشق آواز مرغ عشق
به طعنه گنجشکان شهرم قار میگویند...
شب هاله نور آمده با بوی شب بوها!
این باغ گل را چادر گلدار میگویند؟
سروش وطن پور/ #شبگرد
1403/1/17
https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e
گل اشکم شبی وا می شد ای کاش
همه دردم مداوا می شد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی خدایا!
شهادت قسمت ما می شد ای کاش
#علیرضا_قزوه
این بوی ناب وصال است یا عطر گلهای سیب است
این نغمهٔ آشنایی بوی کدامین غریب است ؟
امشب از این کوی بن بست ، با پای سر می توان رست
روشن ، چراغ دل و دست ، با نور « امن یجیب» است
در سوگ گلهای پرپرگفتیم و بسیار گفتیم
امروز می بینم اما ، مضمون گلها غریب است
در مسجد سینه چندی است ، تا صبحدم نوحه خوانی است
بر منبر گونه شبها ، اینگونه اشکم خطیب است :
« از سنگهای بیابان ، اینگونه ماندن عجب نیست
ازما که همکیش موجیم ، اینگونه ماندن عجب نیست »
خشکید جوی ترانه ، بی گریه های شبانه
این نغمه عاشقانه ، سوز دلی بی شکیب است
با اشتیاق زیارت ، یاران همدل گذشتند
انگار تنها دل من ، از عاشقی بی نصیب است .
#علیرضا_قزوه
بیچاره ام در سوژه مضمون نویسان
شرح مرا در کاغذ پر خون نویسان
ما رونق اشعار عشق آبادی هستیم
در قصه های لیلی و مجنون نویسان
ما ملت عشقیم و قانونی نداریمممممم
ای تف به ریش یَک یَک قانون نویسان
در طالع ماها رسیدن نیست چون هست
شادی ماها دست این محزون نویسان
حتی اگر خورشید از مغرب بیاید
بیچاره ام در سوژه مضمون نویسان
#شبگرد
1403/1/20
دارد قیامتی به جهان میشود به پا
خیر العمل،نیاز جهان، زودتر بیا
خسته دلیم و خسته دلان را چه چاره است
غیر از دعا و ندبه ...که حی علی البکا...
شهریم و خسته از کلک باند قدرتیم...
آغاز توست فاتحه هرچه مافیا
اینجا گدای دغدغه ها و عدالتند
شخصی اگر به گریه تورا میزند صدا
خورشید مهدویت اگر بود پشت ابر
ماندن مرام ماست و تبیین جهاد ما
اول درون جمجمه ها میکنی ظهور
فرقی نمیکند چه دوشنبه چه جمعه ها...
میبنم آن دمی که تو کم کم رسیدی و
دارد قیامتی به جهان میشود به پا
ان شاالله
شاعر:سروش وطن پور/ #شبگرد
https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e