6_144231738306019847.mp3
11.11M
🏴 #مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
🎤•| #حاج_سیدمهدی_حسینی |•
عشق تو را چون جارچی ها جار باید زد
دل را گره بر دامن دلدار باید زد
سی شب کنار قتلگاهت اشک باید ریخت
سی شب کنار قتلگاهت زار باید زد
هر شب به یک بهونه دلمو به قتلگاه میبرم
هر شب به یک بهونه به امام حسین پناه میبرم
پناه حرم کجا داری میری حسین برادرم
بدرقه راهته اشک چشم ترم
آهسته تر برو داداش ببین مظطرم
وقت سحر از روی ماهت حرف باید زد
از پیچش زلف سیاهت حرف باید زد
از روضه های زینب تو لال باید مرد
از روضه های قتلگاهت حرف باید زد
هر شب بین مناجات روضه های تو جلو چشم منه
هر شب بین مناجات خواهش زینب خواهش منه
خواهش میکنم برید کنار که من خودم خاکش میکنم
منت میکشم خاکش کنم نفس راهت میکشم
ای کاش میدیدم شبی در خواب رویت را
با خود میان خاک بردم آرزویت را
هر وقت سنگ قتلگاهت را که میبوسم
انگار بوسه میزنم زخم گلویت را
من رو حلال کردی کم برا تو غصه خوردم حسین
من رو حلال کردی واسه غربتت نمردم حسین
نمردم آخر سر تو رو رو نیزه دیدم
پی تو روی خار دویدم
چیا ز حرمله شنیدم
تو اون شلوغی چطور لباس تو در اومد
دیدم که شمر با خنجر اومد
رگاتو دیدم یه عده نابلد بریدن
دیدم سرت رو بد بریدن
📲 @southosein
6_144232837820133507.mp3
6.36M
خوبی نوکر به وفاشه که اسم ارباب رو لباشه
نمیخواهم دنیا رو اگه کربلا نباشه
از نون شبم میزنم تا خرج روضه هات کنم
وقتی دلم آروم میشه که جونمو فدات کنم
داری به من علاقه دارم به تو علاقه
بازار نوکری تون ارباب همیشه داغه
#کربلایی_حسین_طاهری
📲 @southosein
6_144231738297548813.mp3
14.45M
🏴 #امام_زمان_عج
🎤•| #کربلایی_نریمان_پناهی|•
#شور
(صبح و مسا گریه می کنی با ، مصیبتای ، جد غریبت
برا ظهورت دعا می کنم ، تو روضه های ، جد غریبت
کار مادرت گریه و آهه
جد غریبت دیده به راهه)
گریونی دائم فقط برای
اون بدنی که تو قتلگاهه
آجرک الله امام زمان
بقیه الله امام زمان
با مدد از مادر تو زهرا ، پیرهن سیامو ، بازم می پوشم
خدا می دونه غمت رو آقا ، به هر دو عالم ، نمی فُروشم
زندگی من نذر روضه هاست
آرزوی من شهر کربلاست
خوشا بحال مُجاورینِت
زائر حسین زائر خداست
یابن الزّهرا یاثارالله
تا نفس آخرم به پای ، پرچمای تو ، می مونم آقا
درد و بلاهای نوکراتو ، میخرم آخر ، بجونم آقا
از همین حالا غرق جنونم
واسه کربلام دلنگرونم
جان مادرت کاری کن واسم
که جا نمونم دردت بجونم
یابن الزّهرا یاثارالله
شاعر:بهمن_عظیمی
📲 @southosein
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
#مریم_سقلاطونی
📲 @southosein
6_144232837829880012.mp3
3.54M
بدون عشق حسین عشق به من نمیاد
وقتی نفس میکشم میشنوم اینو زیاد
صدای قلب منه امام حسینو میخواهد
#جدید_۱۴۰۳
#کربلایی_سید_علی_مومنی
📲 @southosein
اول صبح به سمت حرمت رو کردم
دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب
سر صبحی شده و باز دلم دلتنگ است
السلام ای سبب سینه تنگم ارباب...
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#صبحتون_حسینی
📲 @southosein
6_144232837829881811.mp3
4.96M
به سرم غیر شما نیست هوایی ابدا
غیر درگاه شما دست گرایی ابدا
سینه میکوبم و دم میزنم غیر حسین
نبود بر لب من هیچ نوایی ابدا
#حاج_مهدی_رسولی
📲 @southosein
6_144232837829882693.mp3
7.76M
تسبیح تربتمو میبوسم جای ضریح
با مهر کرببلا میافتم پای ضریح
دستامو حلقه زدم دور دستای ضریح
روبروی چشامه عکس زیبای ضریح
#کربلایی_وحید_شکری
📲 @southosein
#امام_حسین_ع
از هر چه هست غیرِ خدا، دل گسسته بود
ترکیب خون و خاک به چشمش نشسته بود
سنگینیِ عطش قدِ غم را نمود خم
چشم خدای بین، تَهِ گودال، بسته بود
از بینِ آسمان و زمین، ناله شد بلند
آری صدای مادرِ پهلو شکسته بود
هنگامهی وصالِ دل و دلبر آمده
به به عجب زمانِ عُروجش خجسته بود
صبر و توانِ شمر به حدّ اَقل رسید
قبل از غروب بود و سَنان نیز خسته بود
چشمانِ منتظر به قِتالِ امامِ عشق
اطراف قتلگاهِ بلا، دسته دسته بود
مشتاق وصل بود حسین و رسید شمر
سر را پِیِ رضای اِلٰهی بُرید شمر
#امیر_عباسی
📲 @southosein
6_144231738318546483.mp3
6.15M
🏴 #مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
🎤•| #حاج_حسین_طاهری|•
بی قرار کربلا
اونه که پناهی جز خودت نداره کربلا
دوست داره پاشو تو خاک تو بذاره کربلا
دوست داره همه رفیقاشو بیاره کربلا
عشقه حسین جونه حسین
محور رفاقتامونه حسین
چه تا الآن چه از قدیم
ما تو هیئتا با هم رفیق شدیم
قرار ما از اون قدیمه کربلا
زندگیمونو کرده بیمه کربلا
حرف سفر وقتی که میشه میدونی
من انتخاب اولیمه کربلا
کربلا کربلا کربلا
این دل تنگم غصه ها دارد
گوییا میل کربلا دارد
کربلا کربلا کربلا
بی قرار کربلا
اونه که مثل ابر بهار بباره کربلا
به همین زودی زود میاد دوباره کربلا
دوست داره همه عزیزاشو بیاره کربلا
با پدرم با مادرم کربلا میام قربونت برم
دخترم و با پسرم میگیرم تو بغلم میام حرم
عجب دل انگیزه نسیم کربلا
مست میشم من از شمیم کربلا
اگر که زنده باشم امسال اربعین
قرار خونوادگیمه کربلا
کربلا کربلا کربلا
📲 @southosein
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#دیر_راهب
نوشتم اول خط: بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق»
که پُر شدهست جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر، ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد
همان سریست که بُرده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبودهست بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شدهست و سر از نیزهها درآوردهست
جدا شدهست و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر
::
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سیدحمیدرضا_برقعی
📲 @southosein
هدایت شده از سفیران زینب علیهاسلام
hossein.sotoode-dele.majnoon(128).mp3
3.39M
🍃روی جنازهام بریزید تربت کربلا...
💔حسین جانم
هدایت شده از سفیران زینب علیهاسلام
Hossein Sotoudeh - Hossein Too Ghalbam Dare Rishe.mp3
2.39M
🍃وقتی ازم میپرسن؛
تا کِی میخوای از حسیــــــن دم بزنی؟!
بعداز مرگم عاشقتم!
من حتی زیر لحدم!
هرچی گفتن میگم حسین...
آدابِ عشقو بلدم...
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#اسارت
🩸«بَعلَبک» و مصائب وارده از این شهر بر اسرای آل الله... | شهادت سیّده «خوله»، دختر سیدالشهداء علیهالسلام
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که کاروان اسرا در نزدیکی دمشق به شهر بعلبك رسيدند،قاسم بن ربيع كه والى آن جا بود گفت تا شهر را آزین بستند و با چند هزار دف و نى و چنگ و طبل سر امام حسين عليهالسّلام به شهر بردند.
📋 فأمر بالجواري و بأيديهم الدّفوف و نشرت الأعلام، و ضربت البوقات و أخذوا بالفرح و السّرور و مزيّنين و ملطّخين في رؤوسهم بالزّعفران،
▪️کنیزکان و غلامان ، دف ها را به دست گرفتند و پرچم ها بلند کرده و شروع به نواختن در بوق ها کردند. شادی و سرور از خود نشان می دادند و بر روی سرشان زعفران می مالیدند
📋 و استقبلوا القوم ستّة أميال، و سقوهم الماء، و الفقاع، و السّويق، و السّكّر، و هم يرقصون و يغنون و يصفقون
▪️هنوز دو فرسخ مانده بود به بعلبک، آنان به استقبال کاروان اسرا رفتند. آب و آب جو و شراب و شربت میخوردند و می رقصدیدند و دست میزدند.
🥀 حضرت ام كلثوم سلاماللهعلیها وقتی که این صحنه را مشاهده نمودند، پرسیدند: نام این شهر چیست: گفتند :بعلبک. حضرت فرمودند:
📋 أَبَادَ اللَّهُ کَثْرَتَکُمْ وَ سَلَّطَ عَلَیْکُمْ مَنْ یَقْتُلُکُمْ
▪️«خدا كثرت شما را براندازد و بر شما مسلط گرداند كسى را كه شما را به قتل برساند.»
📋 فعند ذلك بكى عليّ بن الحسين علیهماالسلام و هو يقول:
▪️ در این هنگام، حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیهما السّلام گریان شد و این اشعار را خواند:
📋 وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ / مِنَ الْکِرَامِ وَ مَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ
▪️عجایب و غرایب روزگار فانی نخواهند شد، و دست از مردمان بزرگوار بر نخواهند داشت و به پایان نخواهند رسید
📋 فَلَیْتَ شَعْرِی إِلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا / فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ
▪️ای کاش میدانستم که مصائب روزگار، ما را تا چه موقع جذب خواهد کرد، و تو میبینی که ما آن مصائب را جذب نمی کنیم
📋 یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ//وَ سَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ
▪️ما را بر فراز شتران بی جهاز میگردانند و راننده شتران، از شتری که غایب میشود بی خبر است
📋 کَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ / کَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ
▪️گویا ما از اسیران روم هستیم که در میان ایشان میباشیم؛ گویا آن توصیههایی که احمد مختار صلّی اللَّه علیه و آله درباره ما کرده، دروغ باشد
📋 کَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَیْحَکُمْ / فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ
▪️وای بر شما که به رسول خدا کافر شدید! شما نظیر کسی هستید که گمراه شده باشد.
🔖 برخی از مقاتل نوشته اند:
🥀 در همین جا یک دختر از امام حسین علیهالسلام ، به نام "خوله" از شدت غم غصه به شهادت رسیدند.
🥀 امام سجاد علیهالسلام آن بانوی مظلومه را در همین سرزمین به خاک سپردند و یک درخت در بالای قبر آن بانو، کاشتند تا علامتی برای آن قبر باشد.
🖇 هنوز که هنوز است آن درخت، در جای خود باقی است و اهالی آن منطقه قبر شریف آن بانوی مظلومه را زیارت میکنند و از آن درخت، تبرک می جویند و در همین سال های اخیر نیز، مشاهده شده که در روز عاشورا از شاخه های آن درخت، خون جاری شده است.
برگرفته از:
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۳
📚ينابيع المودّة، ج۳ ص۸۹
📚منتهى الآمال،ص۴۹۷
📚ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسّلام،ص۱۱۰
📚جلاء العيون، ص۷۲۶
✍ پس از حسین کز او خوبتر تراب ندیده
چها گذشت به زنهای آفتاب ندیده ...
#اسارت #حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸وقتیکه نازدانهٔ سیدالشهداء علیهالسلام از قافله جا میماند و صدیقه کبری سلاماللهعلیها، سر او را به دامن میگیرد...
در نقلها آمده است:
🥀 شبی از شبهایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلاماللهعلیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلاماللهعلیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد.
🥀 شتربان او وقتی که دید گریهاش تمامی ندارد، گفت:
📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ
▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریهات آزار میدهی!
🥀 اما آن نازدانه، گریهاش تمام نشد، بلکه چنان نالهای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر!
🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم میخوانند!؟
📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها.
▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی مینشست و گاهی بلند میشد و گاهی پدر و گاهی عمهاش را صدا میزد. ساعتی از شب را همینگونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد.
🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزهای که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند.
🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.
🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچهها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد.
🥀 خبر به زینب کبری سلاماللّهعلیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید.
📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ!
▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!! … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟!
📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي
▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او میرفت و آن حضرت ناله سر میداد و سکینه خاتون را صدا میزد.
🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه میکند.
🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند:
📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي!
▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶
✍ قافله رفته بود و من بیهوش
روی شن زارهای تفتیده
ماه با هر ستاره ای میگفت:
بی صدا باش ! تازه خوابیده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدك
سیب سرخی برای من چیده
قافله رفته بود و من بی جان
پشت یك بوته خار خشكیده
بر وجودم سیاهی صحرا
بذر ترس و هراس پاشیده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب ، ناتوان ز فریادی
ماه گفت : ای رقیه چیزی نیست
خواب بودی ز ناقه افتادی
قافله رفته بود و دلتنگی
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه دیدم گفت :
طفلكی باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعی در دویدنم بودند
خستگی ، تشنگی ، تب بالا
سد راه رسیدنم بودند
قافله رفته بود و می دیدم
می رسد یك غریبه از آن دور
دیدمش –سایهای هلالی شكل–
چهره اش محو هاله ای از نور
از نفس های تند و بی وقفه
وحشت و اضطراب حاكی بود
دیدم او را زنی كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكی بود
بغض راه گلوی من را بست
گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرایم
ما نوکریم و می گذرد روزگارمان
برکت گرفت ازغمتان کارو بارمان!
روزی که هیچچیز بدردی نمی خورد..
این صبحواین سلام می آید بکارمان
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#سلام_ارباب_خوبم ✋
#صبحتون_حسینی💚
📲 @southosein
6_144232837832364704.mp3
7.98M
من گرفتارم جز تو کیو دارم
تو اگه بار منو برنداری میمونه زمین بارم
من یه بیچاره ام افتاده به تو کارم
گرهمو وا کنی یا وا نکنی خیلی دوست دارم
#جدید_۱۴۰۳
#کربلایی_امیر_برومند
📲 @southosein
6_144232837832365879.mp3
3.25M
سینه زن امواج غمت دریا
زنجیر زن دسته تو باران
دمام دم حسینیه باد است
در هروله جنون تو طوفان
#جدید_۱۴۰۳
#کربلایی_حنیف_طاهری
📲 @southosein