eitaa logo
حسین سوزنچی
2.7هزار دنبال‌کننده
158 عکس
52 ویدیو
92 فایل
این کانال شخصی حسین سوزنچی است. کانال دیگری با نام یک آیه در روز دارم که تدبرهای روزانه‌ام را در آن می‌گذارم، به آدرس: @yekaye آدرس سایت souzanchi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 7️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ...» در این آیه نهی شده است که مومنان کافران را دشمن ایشان هستند ولیّ خود بگیرند، و در تدبر ۶ هم اشاره شد که طبق آیه ۱۳۹ سوره نساء این اقدام از جنس اقدامات منافقان است و اگرچه لزوما کسی که این کار را کرده منافق نیست اما حتما کار ناروایی انجام داده است. آیا می‌توان نتیجه گرفت که این عمل از هرکس سر بزند حتما قابل مواخذه است؟ اگر این آیات را کنار آیه «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً» (آل عمران/28) بگذاریم به نظر می‌رسد که پاسخ منفی است؛ یعنی ممکن است کسی در موقعیت تقیه باشد و برای حفظ جان خویش و یا برای اینکه تحت این ولایت از بقیه مومنان دفاع کند و حقوق آنان را تامین کند به چنین ولایتی تن داده باشد؛ که ان شاء الله ذیل آیه مذکور به تفصیل این مطلب خواهیم پرداخت. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 2️⃣1️⃣ «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ... إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في‏ سَبيلي‏ وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي‏ تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ» نمی‌شود که انسان برای جهاد با خدا از خانه بیرون رود در عین حال به کسانی که کفر می‌ورزند آشکارا یا مخفیانه ابراز دوستی کند؛ کسی که چنین می‌کند حتما به بیراهه افتاده است و کارش به سرانجام نخواهد رسید. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 3️⃣1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ» با اینکه در ابتدا خطاب را معلوم کرد و معلوم است که مقصود از «یفعله» همین افرادی است از کسانی ‌که ایمان آورده‌اند، چرا باز تعبیر «منکم» را آورد؟ و آوردن این کلمه چه نکته اضافه‌ای دارد؟ 🌴الف. از آنجا که این کار هیچ تناسبی با ایمان ندارد، می‌خواهد تاکید کند که در میان کسانی که خود را مومن می‌دانند چنین کارهایی رخ می‌دهد (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص517 ) و در واقع می‌خواهد هشدار دهد که چه بسا مؤمنانی که بد عاقبت می‌شوند (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۴). 🌴ب. ... @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣1️⃣ «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ» فکر تأمین منافع از طریق روابط سرّی با دشمنان دین، بیراهه رفتن و حرکتی بی‌فرجام است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۵). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۱) از امام علی عليه السلام روایت شده که فرمودند: ☀️الف. دشمنان گاه خدعه می‌ورزند. ☀️ب. همه فریب خوردن [یا: کل خامی و غفلت] ، در اعتماد كردن به دشمن است. ☀️ج. کسی که در دشمنی با تو بر اساس غل و غش رفتار کند [مطابق حق رفتار نکند] او را نه ملامت کن و نه سرزنش!* ✳️ پی‌نوشت: ظاهرا کنایه از این است که از دشمن انتظار دشمنی می‌رود؛ از او انتظار رفتار بر اساس حق نداشته باش! 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص ۳۳۴ و 311 و ۴۶۱ ☀️الف. قَدْ يَخْدَعُ الْأَعْدَاءُ (471/ 4). ☀️ب. جِمَاعُ الْغَرُورِ [الغُرور] فِي الِاسْتِنَامَةِ إِلَی الْعَدُوِّ (369/ 3). ☀️ج. مَنْ غَشَّكَ فِي عَدَاوَتِهِ فَلَا تَلُمْهُ وَ لَا تَعْذُلْهُ (456/ 5). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۲) از امام علی عليه السلام روایت شده که فرمودند: کسی که از دشمنش بخوابد کید و مکرها[ی دشمن] وی را بیدار کند! 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص334 ؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص441 مَنْ نَامَ عَنْ عَدُوِّهِ أَنْبَهَتْهُ [نَبَّهَتْهُ‏] الْمَكَايِدُ (344/ 5). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۳) از امام علی عليه السلام روایت شده که فرمودند: ☀️الف. از دشمن ایمن مباش هرچند که [به واسطه خدمتی در حق او] از تو سپاسگزاری کند. ☀️ب. مبادا تعارف کردن و رودربایستی‌های دشمن تو را بفریبد؛‌زیرا همچون آب است که هرچند جوشیدنش با آتش به درازا انجامد مانع از اینکه آتش را خاموش کند نشود. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص483 و ۳۳۴؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص518 و ۵۱۹ ☀️الف. لَا تَأْمَنْ عَدُوّاً وَ إِنْ شَكَرَ َ (268/ 6). ☀️ب. لَا تَغْتَرَّنَّ بِمُجَامَلَةِ الْعَدُوِّ فَإِنَّهُ كَالْمَاءِ وَ إِنْ أُطِيلَ إِسْخَانُهُ بِالنَّارِ لَا يَمْتَنِعُ [لَمْ يَمْنَعْ‏] مِنْ إِطْفَائِهَا (292/ 6). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۴) از امام علی عليه السلام روایت شده که فرمودند: الف. کسی که برای حاجت خویش از دشمنش کمک بگیرد جز دور شدن بیشتر از آن [حاجت] حاصلش نشود. ☀️ب. جهالت ورزیده است کسی که از دشمنش طلب خیرخواهی کند. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص465 و ۲۲۵؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۳۳ و ۳۶۷ ☀️الف. مَنِ اسْتَعَانَ بِعَدُوِّهِ عَلَى حَاجَتِهِ ازْدَادَ بُعْداً مِنْهَا (414/ 5). ☀️ب. قَدْ جَهِلَ مَنِ اسْتَنْصَحَ أَعْدَاءَهُ (473/ 4). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
📜حکایت در تاریخ موارد متعددی داریم که عده‌ای از مومنان دشمنی دشمن خود را جدی نگرفتند و بدانان اعتماد کردند اما وقتی آن دشمن بدانان دسترسی پیدا کرد و مسلط شد نشان داد که واقعا دشمن است و هر بلایی که می‌توانست بر سر آنان آورد. نمونه بارز این مطلب در خصوص کوفیان مشاهده می‌شود که هم حضرت علی ع این پیش‌بینی را در موردشان کرد و هم امام حسین ع؛ که نمونه‌ای از این دو پیش‌بینی، که تاریخ صحت آن را نشان داد، تقدیم می‌شود: @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۷) الف. روایت شده که امیرالمومنین ع در اواخر عمرشان به منبر رفتند و چنین فرمودند: ... به خدا سوگند! پس از من فرزندان اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. پيوسته با شما چنين كنند، تا از شما كسى را به جاى نگذارند، جز آنكه به آنان سودى رساند، يا زيانى به ايشان باز نگرداند. و بلاى آنان چندان ماند كه يارى خواستن شما از ايشان، چون يارى خواستن بنده باشد از ارباب خویش، يا يارى خواستنِ همراهى از کسی كه همراهى او را پذيرفته. بلاى آنان بر سرتان آيد، با چهره‏اى زشت و ترس‏آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت برابر. نه نور هدايتى در آن آشكار، و نه نشانى در آن پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمى‏خوانيم... 📚نهج البلاغة، خطبه93 ☀️ب. متن این خطبه به نحو تفصیلی‌تر در كتاب سليم آمده است که فراز مذکور آن بدین شرح است: ... همانا پس از من بنی‌اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. به خدا سوگند پيوسته فتنه آنها برقرار باشد تا حدی كه يارى خواستن یک نفر از شما برای خویش صرفا همچون یاری بنده بدی باشد نسبت به ارباب خویش، که وقتی غایب است او را دشنام دهد و وقتی حاضر است اطاعتش کند؛ اما به خدا سوگند اگر شما را تحت هر ستاره‌ای برمانند [= کاری کنند که از ترس آنها هرکدام به یک ستاره در آسمان پناهنده شوید!] خداوند شما را گردآورد برای بدترین روزی که برای آنان خواهد بود. شخصی گفت: یا امیرالمومنین! آیا بعد از آن دیگری جماعتی برپا خواهد بود؟ فرمود: جماعت‌های پراکنده‌ای خواهید بود! پرداختها [= خمس و زکات] و حج و سفرهای شما یکی است ولی دلهایتان در اختلاف است. کسی گفت: چگونه دلها در اختلاف است؟ فرمود: این گونه؛ و انگشتهایش را در هم کرد. سپس فرمود: این و آن در هرج و مرج کشته خواهند شد و فرومایگان جاهلیت باقی خواهند ماند که در آنها نه نور هدايتى آشكار است، و نه نشانى پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمى‏خوانيم. گفن: در آن زمان چه کنم؟ یا امیرالمومنین! فرمود: چشم‌تان به اهل بیت پیامبرتان باشد؛ اگر بر جای خود ایستادند شما هم بر جای خود بایستید و اگر از شما یاری خواستند یاریشان کنید تا یاریشوید و معذور باشید؛ چرا که آنان هرگز شما را از هدایتی بیرون نبرند و به هلاکتی دعوت نکنند؛ پس بر آنان تقدم نجویید که بلا شما را در هم می‌شکند و دشمنان شماتتان کنند... 📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص714 @yekaye 👇سند و متن احادیث فوق👇
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۸) سخنانی از امام حسین ع روایت شده که در تحف العقول تحت عنوان نامه به کوفیان است ؛ اما در منابع دیگر (مثل لهوف و احتجاج و مثیر الاحزان و كشف الغمة ) به عنوان خطبه‌ای است که روز عاشورا از باب اتمام حجت خطاب به لشکر عمرسعد ایراد فرمودند. متن آن سخنان بدین قرار است: مرگتان باد اى گروه كوفيان! و غم و اندوه يارتان، اى شما كه واله و شیدا دست فريادرسى به سوى ما دراز كرديد، و ما با شتاب و آمادگى به فریادرسی شما برخاستيم، ولى شمشيرى را كه طبق سوگندهايتان مى‌‏بايست به نفع ما بكشيد به روى ما كشيديد، و آتشى بر ما افروختيد كه آن را براى دشمنان مشتركمان افروخته بوديم. پس دستی شدید به نفع دشمنانتان، و علیه اولیای خودتان، بدون اینکه آنان عدالتى در ميان شما به اجرا نهاده باشند، و یا اميد به آينده بهترى به آنان داشته باشید و بدون اینکه گناهی از ما در حق شما رخ داده باشد. وای بر شما و وای بر شما كه ما را ترك و رها كرديد! در حالی که شمشيرها در نيام، و دلها آرام، و فكرها بى‌‏تشويش بود، ولى شما به سوی بیعت ما شتافتید و همانند ملخهاى ناتوان، خيز برداشتيد، و همچون پروانه‌ها به حركت در آمديد! سپس از روی سفاهت و گمراهی پیمان‌شکنی کردید. پس خاك ذلّت و خواری بر طاغوت‌های این امت [یا: بر سر شما که بردگان این امت هستید] و باقی‌ماندگان از جنگ احزاب، و رهاكنندگان كتاب (قرآن) و تغيير دهندگان گفتار حق، و جمعيّت گناهكار، و افسون‌زده و سحرشده‌ی شيطان، و خاموش‌كنندگان‏ سنّتها و ملحق‌کننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب* و مسخره‌کنندگانی «که قرآن را پاره پاره کردند» (حجر/۹۱) و عصیانگران نسبت به امام [حق] «و بد چیزی برای خویش فرستادند که خدا را بر خویش خشمگین کردند و در عذاب جاودانه‌اند» (مائده/۸۰). آيا شما يار و بازوى آنان شديد و در خوار کردن ما می‌کوشید؟! آرى! سوگند به خدا نيرنگ شما از قديم بوده است، و سرشت و بنياد شما از روى نيرنگ پى‏ريزى شده است، و نسل‏هاى شما بر روى همين اساس پليد روييده شده‏اند، شما ناپاكترين ميوه همين درخت هستيد، كه تیغی در گلوى باغبان، امّا براى غاصبان ميوه گوارا هستيد. «همانا لعنت خداوند برظالمان» (هود/۱۸) همان پیمان‌شکنانی که «بعد از اینکه عهدها را محکم کردند پیمان شکستند در حالی که خداوند را بر خویش ضامن قرار داده بودند» (نحل/۹۱) ... ✳️ پی‌نوشت: ظاهرا مقصود از «ملحق‌کننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب» آن است که معاویه برای جلب همکاری زیاد بن عبید ادعا کرد که پدرش ابوسفیان با سمیه، مادر زیاد رابطه داشته و زیاد فرزند ابوسفیان است نه عبید (که شوهر سمیه بوده)؛ و به دین ترتیب با ادعای حرامزاده بودن زیاد، وی را به نَسَب ابوسفیان ملحق کردند. 📚تحف العقول، ص240-۲۴۱ ؛ 📚اللهوف على قتلى الطفوف، ص96-۹۷؛ 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص300؛ 📚مثير الأحزان، ص54-55؛ 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏2، ص19 @yekaye 👇سند و متن حدیث فوق👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 2️⃣ «إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً» خاموشی [و مدارای] دشمن، نشانه دوستی او نیست، بلکه فرصت ضربه زدن نیافته است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۶). از این روست که در منطق اسلام، آن گونه که امام علی ع توضیح داده‌اند در تعامل با دشمن باید بسیار محتاط بود و دشمن را، هر اندازه ناتوان باشد، نباید كوچك شمرد (حدیث۵) و کسی که مکر دشمن را جدی نگیرد چنان از دشمن ضربه خواهد خورد که از این غفلت بیدار شود (حدیث۲) هرچند که ممکن است دیگر سودی نداشته باشد. حتی اگر دشمن به واسطه خدمتی در حق او کردیم از ما سپاسگزاری کند یا در مواجهه با ما به ظاهرسازی و برخورد خوب و تعارف کردن و مجامله روی آورد، نباید از او ایمن بود (حدیث۳) زیرا که خدعه‌ورزی اقتضای دشمنی دشمن است و کسی که می‌پندارد دشمنش با او غل و غش نخواهد کرد و به دشمنش اعتماد می‌کند در اوج خامی و فریب‌خوردگی است (حدیث۱) و کسی که برای حاجت خویش از دشمنش کمک بگیرد عملا خود را از رسیدن به مطلوب خویش دورتر کرده است (حدیث۴). پس حتی اگر انسان بخواهد به تعامل با دشمنش بپردازد اولا باید با حزم و دوراندیشی کامل، نه بر اساس اعتماد به او، اقدام کند و باید ابتدا مطمئن باشد که می‌تواند حق خود را از او بگیرد (حدیث۶) و ان شاء الله ذیل آیه ۸ خواهد آمد که بعد از صلح هم باید جانب احتیاط را با او بشدت رعایت کرد که مبادا دشمن همین صلح ابزاری برای غافلگیر کردن وی به کار گرفته باشد. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 9️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُم‏ ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل‏؛ إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ» تعبیر «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ» که در آیه فوق ناظر به کفاری است که صریحا کفر می‌ورزیدند و پیامبر و مسلمانان را از مکه بیرون کردند، در قرآن کریم یکبار دیگر در خصوص منافقان آمده است: «فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا؛ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ حَتَّی يُهاجِرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لا نَصيرا» (نساء/137-138). مقایسه این دو آیه، به‌ویژه اگر به تعبیر ابتدایی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»‏ و شأن نزول آیه محل بحث توجه شود که پیامبر از اینکه مرتکب این کار منافق خوانده شود صریحا نهی کردند، نکات جالبی را در خصوص مساله نفاق در جامعه دینی آشکار می‌کند. 📝نکته تخصصی شناخت جامعه دینی: تفاوت و کسی که به برقراری رابطه دوستانه با دشمن اقدام می‌کند، اگرچه گناه بزرگی مرتکب شده و در مسیر دارد قدم برمی‌دارد، اما لزوما منافق نیست❗️ منافق کسی است که ایمانش لقلقه زبانش است، در درون خود کفر می‌ورزد و همچون کافران دلش می‌خواهد بقیه مسلمانان هم کافر شوند (وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً)، اما به خاطر موقعیت اجتماعی‌اش در جامعه دینی ظاهر را حفظ می‌کند و در واقع وضعیتش به گونه‌ای است که نه می‌تواند یکسره به دشمن پناهنده شود و رسما کافر گردد و نه می‌تواند در میان جامعه ایمانی مومن باشد: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا» (نساء/۱۴۳). بله، منافقان دل در گروی دوستی با کافران دارند و ولایت و دوستی و رابطه با آنان را بر مومنان ترجیح می‌دهند: «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنين‏» (نساء/۱۳۹)؛‌ اما این گونه نیست که هرکس رابطه ولایی و دوستی و مودت، ولو به نحو مخفیانه با کفار برقرار کرد (تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة) بتوان وی را منافق دانست، ولو که باید وی را از این غفلت بیدار کرد و به وی هشدار داد که مسیر نادرستی را می‌پیماید که در آخر از همان کفار ضربه‌اش را خواهد خورد. و البته تحت شرایطی رابطه با برخی از کفار برقرار کردن برای جامعه ایمانی مجاز خواهد شد که در آیه ۸ همین سوره بدین خواهد پرداخت. 💢پس به طور خلاصه در میان مسلمانان سه گونه رابطه دوستانه با کفار برقرار کردن مطرح است: 🔻الف. رابطه دوستانه‌ای که منافقان با کفاری که دشمن مسلمانانند برقرار می‌کنند، که آنان [لااقل در دل‌شان] رابطه با کفار را بر رابطه با مومنان ترجیح می‌دهند؛ هرچند که به خاطر منافعشان سعی می‌کنند در میان مسلمانان هم جای پایی داشته باشند و خلاصه نه کاملا این سو هستند نه کاملا آن سو (نساء/۱۳۸-۱۴۳). 🔻ب. رابطه دوستانه‌ای که برخی مومنان ناآگاه، که جایگاه و هویت خود را در میان مومنان تعریف کرده‌اند، به خاطر به دست آوردن برخی منافع یا دفع برخی ضررها با کفار معاند برقرار می‌کنند؛ که به آن مطلوب خود نخواهند رسید (ممتحنه/۱-۲). 🔺ج. رابطه دوستانه‌ای (تبروهم و تقسطوا الیهم) که مومنان آگاه با کفار غیرمعاند که سر جنگ و دشمنی با جامعه دینی ندارند برقرار می‌کنند، که البته در این رابطه طریق حزم و احتیاط را رعایت می‌نمایند، که خداوند این را منع نکرده است (ممتحنه/۸-۹) @yekaye
مقدمه نشست‌های خانواده مقاوم و نظام تعلیم و تربیت.pdf
589.1K
در زمستان ۱۴۰۲ و به عنوان پیش‌نشست‌های علمی (که در خرداد ۱۴۰۳ برگزار شد) ۹ نشست علمی در محور و تعلیم_و_تربیت» برگزار شد که این‌جانب دبیری علمی آنها را عهده‌دار بودم و فایل صوتی آنها قبلا در همین کانال بارگذاری شد (شروع از اینجا). به نظر حقیر، شاید ریشه‌ای‌ترین مشکلی که در نسبت و در ایران وجود دارد این است که حتی بسیاری از دلسوزان این دو نهاد هم فهم عمیق و صحیحی از این دو پدیده در دوره مدرن ندارند وبا یک فهم سنتی از وضعیت این دو، که تناسب چندانی با واقعیت موجود ندارد، به مواجهه با آن می پردازند. فهم جدی از این دو پدیده، و سپس سراغ حل مساله رفتن، دغدغه‌ای بود که نگارنده به عنوان دبیر علمی این نشست‌ها بشدت پیگیر آن بود؛ از این رو، بعد از پیاده‌سازی متن نشست‌ها و اصلاح و بازنگری‌های جزیی‌ای که توسط برخی از اساتید شرکت‌کننده در متون مذکور انجام شد، مقدمه‌ای بر این مجموعه نوشتم که شاید بتواند به فهم عمیق‌تر صورت مسأله‌ای که با آن مواجیهم کمک کند که در آن به افق‌هایی از راه‌حل‌هایی مطرح‌شده در این نشست‌ها نیز اشاره شد؛ که آن مقدمه به پیوست تقدیم می‌شود. کل این مجموعه (مقدمه مذکور به همراه متون بازنگری و اصلاح‌شده نشست‌ها) با عنوان 📕«خانواده، تعلیم و تربیت (نشست های علمی همایش خانواده مقاوم، چالش های اخلاقی در جهان متحول)» به اهتمام «پژوهشکده زن و خانواده» (که پشتیبان اصلی برگزاری این نشست‌ها بود) در ۴۳۱ صفحه منتشر شد و کسانی که مایل به تهیه آن هستند از اینجا زیر می‌توانند اقدام کنند. @souzanchi
هدایت شده از یک آیه در روز
. 6️⃣ «يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» در نکات ادبی گذشت که تفاوت ماده «فصل» با «فرق» در این است که اولی فاصله و جدایی‌ای است که یک وحدتی در کار بوده؛ اما دومی جدایی دو امری است که به‌خودی خود دوتا بوده‌اند؛ و کاری که خداوند در روز قیامت بین انسانها انجام می‌دهد «فصل»‌ بین آنهاست نه «فرق»؛ شاید از همین روست که درباره قیامت تعبیر «یوم الفرق» نداریم؛ هرچند - چنانکه در ادامه خواهیم دید - خود انسانها گاه چنان زندگی می‌کنند که خروجی‌اش در قیامت تبدیل شدن آنان به چند «فریق» است. 📝نکته تخصصی جامعه‌شناسی: عمق مساله و به کار بردن تعبیر برای اینجا که رابطه بین خانواده‌ها گسسته می‌شود شاهد مهمی است که پیوند افراد درون خانواده یک پیوند بسیار شدیدی است که گویی اعضای یک پیکره‌اند نه افرادی در کنار هم؛ و مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که این پیوند فقط بین اعضای خانواده نیست؛ بلکه بین مطلق انسانها (نه فقط جامعه‌ای که در یک زمان در یک جا زندگی می‌کنند، بلکه عموم انسانها در عموم زمانها) صادق است؛ و شاهد بر این ادعا آن است که اساسا یکی از اسامی پرکاربرد روز قیامت است و این یوم الفصل بودن صرفا ناظر به روابط خانوادگی نیست، بلکه ناظر به کل جمعیت انسانهای اولین و آخرین است که یکجا کنار هم گرد هم می‌آیند: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38). 🔸در واقع به نظر می‌رسد انواعی از پیوندها بین انسانها برقرار می‌شود که مراتبی از اصالت جامعه را رقم می‌زند که 🔺اولا قبول هر مرتبه نباید ما را از مراتب دیگر غافل کند و 🔺ثانیا نباید احکام این مراتب را با هم خلط کنیم و به نظر می‌رسد عمده نقدهایی که بر اصالت جامعه می‌شود ناشی از خلط احکام مراتب مختلف جامعه است. 🤔اگر بخواهیم به این مراتب اشاره‌ای داشته باشیم به طور خلاصه می توان گفت: 🌴الف. یک مرتبه ناظر به خانواده است؛ که خانواده‌ها (هم در سطح خانواده هسته‌ای و هم مراتب مختلف خانواده گسترده، که از خویشان نزدیک شروع می‌شود و تا قوم و قبیله و حتی نزاد ادامه پیدا می‌کند) یک پیوند شدیدی را در انسانها رقم می‌زند که سرنوشت آنها را بشدت به هم وابسته می‌کند؛ البته این وابستگی به نحوی است که اگر بر مدار تقوا باشد در قیامت هم تداوم خواهد داشت: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤن» (یس/۵۶؛)، «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِم‏» (رعد/۳۴؛ غافر/۸) ، «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم‏» (طور/۲۱) و ...؛ و اگر بر مدار تقوا نباشد نفعی به حال هم ندارند: «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» (ممتحنه/۳) و از هم فرار می‌کنند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/۳۴-37) و چه‌بسا با هم دشمن شوند: « إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/۱۴) هرچند که در عین این دشمنی ممکن است بقدری به هم پیوند خورده باشند که با هم در جهنم حاضر باشند: «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون‏» (صافات/۲۲) ، «سَيَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَب‏؛ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب‏» (مسد/۳-۴). 🌵ب. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک زمان و یک مکان (در یک شهر یا یک روستا یا ...) زندگی می‌کنند و از این جهت زندگی‌هایشان به هم گره خورده و از هم تاثیر می‌پذیرد: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون‏» (اعراف/۱۶۴)، «وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» (اعراف/94)، «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها» (اسراء/۱۶). 🌳ج. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک مکان به هم پیوند خورده‌اند ولو در زمان واحدی نباشند؛ مثلا فرهنگی که در یک منطقه مستقر شده را نسلی بعد از نسل دیگر به هم منتقل می‌کنند: «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)، «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي الْأَمْر» (حج/۶۷) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 6 (عمق مساله و ) 🌎د. مرتبه دیگر مردم کل عالم است، در یک زمان که به خاطر اینکه در یک زمان زندگی می‌کنند از هم تاثیر و تاثر می‌پذیرند: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ» (مائده/20)، «وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَني‏ إِسْرائيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ ... وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمينَ» (دخان/۳۰-32) 🌲ه. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که به خاطر قبول یا انکار یک مرام در طول زمان به هم پیوند خورده‌اند ولو در هیچ مکان یا زمان مشترکی در کنار هم نبوده باشند: «وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ» (بقره/۱۱۸) «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً» (نساء/۱۲۵)؛ و این وحدت بقدری بر وحدت‌های دیگر تفوق دارد که گاه می‌شود شخصی در میان یک جامعه و یک قوم (یعنی در زمان و مکان واحد با عده‌ای دیگر) زندگی می‌کند اما واقعا خود را از آنها نمی‌بیند و از خدا می‌خواهد که بین او و آنها، نه حتی «فصل»، بلکه «فرق» بگذارد: «قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي‏ وَ أَخي‏ فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/25) و خداوند هم از مومنان می‌خواهد که صراط واحد الهی را بپیمایند و با چنگ زدن به ریسمان الهی کاری کنند که بین‌شان «فرق» نیفتد: «وَ أَنَّ هذا صِراطي‏ مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» (انعام/۱۵۳)، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/۱۰۳)؛ چنانکه هیچ فرق و دوئیتی بین کل پیامبران الهی نیست: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/84)؛ و اساسا مسیر هدایت و مسیر ضلالت دو مسیری‌اند که هرچند افرادی در یک زمان و مکان واحد کنار هم باشند اما بین‌شان «فرق» هست و «فریق» همدیگرند: «فَريقاً هَدى‏ وَ فَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّه» (اعراف/۳۰)، «مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلا» (هود/۲۴) «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ» (شوری/7)؛ و از ویژگی‌های منافقان در جامعه دینی این است که درصددند «وصل» جامعه به هم بخورد و بین اعضای جامعه ایمانی، نه فقط «فصل» بلکه «فرق» بیفتد: «وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ» (توبه/56) و حتی اگر مسجدی هم بنا کنند در همین راستاست: «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه/۱۰۷) ☄️و. و مرتبه آخر مردم کل عالم است در همه زمانها و مکانها، که به انحای مختلف از همدیگر تاثیر و تاثر می‌پذیرند: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمين‏» (صافات/۷۹)، «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين‏» (آل عمران/۸)؛ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس» (بقره/۱۴۳)، «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في‏ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى‏ هؤُلاء» (نحل/۸۹)، «ُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/۳۳)، «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (ابراهیم/37) «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حج/27) @yekaye 💢توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد. 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
❇️ فراز پایانی تدبر 6 (عمق مساله و ) 💢توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد. 🤔اساسا یکی از تفاوتهای بنیادین انسان با سایر موجودات زمینی این است که انسان صرفا در مکان و زمان خویش محدود نمی‌شود بلکه دامنه تاثیر و تاثراتش کاملا زمان و مکان را درمی‌نوردد که واضح‌ترین امری که امکان این تاثیر و تاثر فرازمانی و فرامکانی را مهیا می‌کند همان توان کتابت و خواندن است که امکان برقراری ارتباط با دیگری را خارج از قید زمان و مکان میسر می‌کند و این در هیچ حیوانی وجود ندارد (و البته منحصر در این نیست). و هر تاثیر و تاثری در بین انسانها یک وحدتی را بین آنها رقم می‌زند، شباهتهایی را در سرنوشت افراد ایجاد می‌کند و وضعیت آنان را بشدت در هم متداخل و به هم مرتبط می‌گرداند که پرداختن به یکی بدون پرداختن به دیگری ممکن نیست؛ از این رو، 🔹در حالی که هر فرد انسان یک واحد مستقل است و حساب و کتاب کاملا جداگانه‌ای برای او برپا می‌شود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون‏» (انعام/۵۴)، 🔹در عین حال سرنوشت همه انسانها چنان به هم گره خورده است که حسابرسی از یکی جز با جمع کردن و حشر همگان میسر نیست؛ و از این روست که روز قیامت همان طور که یوم الفصل است یوم الجمع و یوم الحشر نیز هست «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ» (تغابن/۹)، «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود/۱۰۳)، «نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/99)، «حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا» (کهف/۴۷)، «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلْتَ لَنا» (انعام/۱۲۸) و از همه جالب‌تر اینکه: روز فصل و جدایی، میقاتی برای همگان است: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ» (دخان/40) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38)؛ همه را جمع می‌کند تا بتوان همه را از هم جدا کرد: «قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَليمُ» (سبأ/26). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۱۰) از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: اگر انسان کسی را به خاطر خدا دوست بدارد خداوند به خاطر محبتش نسبت به وی، او را پاداش خواهد داد هرچند که آن شخص محبوب، بر اساس علم خداوند جزء حهنمیان باشد؛ و اگر انسان به خاطر خدا از کسی بدش بیاید و تنفر بورزد، خداوند او را به خاطر بغضی که نسبت بدان شخص دارد پاداش می‌دهد اگرچه آن شخص بر اساس علم خداوند از اهل به بهشت باشد. 📚الكافي، ج‏2، ص127 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْوَاسِطِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبَانٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى حُبِّهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمَحْبُوبُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَبْغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اللَّهُ عَلَى بُغْضِهِ إِيَّاهُ وَ إِنْ كَانَ الْمُبْغَضُ فِي عِلْمِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۸) سخنانی از امام حسین ع روایت شده که در تحف العقول تحت عنوان نامه به کوفیان است ؛ اما در منابع دیگر (مثل لهوف و احتجاج و مثیر الاحزان و كشف الغمة ) به عنوان خطبه‌ای است که روز عاشورا از باب اتمام حجت خطاب به لشکر عمرسعد ایراد فرمودند. متن آن سخنان بدین قرار است: مرگتان باد اى گروه كوفيان! و غم و اندوه يارتان، اى شما كه واله و شیدا دست فريادرسى به سوى ما دراز كرديد، و ما با شتاب و آمادگى به فریادرسی شما برخاستيم، ولى شمشيرى را كه طبق سوگندهايتان مى‌‏بايست به نفع ما بكشيد به روى ما كشيديد، و آتشى بر ما افروختيد كه آن را براى دشمنان مشتركمان افروخته بوديم. پس دستی شدید به نفع دشمنانتان، و علیه اولیای خودتان، بدون اینکه آنان عدالتى در ميان شما به اجرا نهاده باشند، و یا اميد به آينده بهترى به آنان داشته باشید و بدون اینکه گناهی از ما در حق شما رخ داده باشد. وای بر شما و وای بر شما كه ما را ترك و رها كرديد! در حالی که شمشيرها در نيام، و دلها آرام، و فكرها بى‌‏تشويش بود، ولى شما به سوی بیعت ما شتافتید و همانند ملخهاى ناتوان، خيز برداشتيد، و همچون پروانه‌ها به حركت در آمديد! سپس از روی سفاهت و گمراهی پیمان‌شکنی کردید. پس خاك ذلّت و خواری بر طاغوت‌های این امت [یا: بر سر شما که بردگان این امت هستید] و باقی‌ماندگان از جنگ احزاب، و رهاكنندگان كتاب (قرآن) و تغيير دهندگان گفتار حق، و جمعيّت گناهكار، و افسون‌زده و سحرشده‌ی شيطان، و خاموش‌كنندگان‏ سنّتها و ملحق‌کننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب* و مسخره‌کنندگانی «که قرآن را پاره پاره کردند» (حجر/۹۱) و عصیانگران نسبت به امام [حق] «و بد چیزی برای خویش فرستادند که خدا را بر خویش خشمگین کردند و در عذاب جاودانه‌اند» (مائده/۸۰). آيا شما يار و بازوى آنان شديد و در خوار کردن ما می‌کوشید؟! آرى! سوگند به خدا نيرنگ شما از قديم بوده است، و سرشت و بنياد شما از روى نيرنگ پى‏ريزى شده است، و نسل‏هاى شما بر روى همين اساس پليد روييده شده‏اند، شما ناپاكترين ميوه همين درخت هستيد، كه تیغی در گلوى باغبان، امّا براى غاصبان ميوه گوارا هستيد. «همانا لعنت خداوند برظالمان» (هود/۱۸) همان پیمان‌شکنانی که «بعد از اینکه عهدها را محکم کردند پیمان شکستند در حالی که خداوند را بر خویش ضامن قرار داده بودند» (نحل/۹۱) ... ✳️ پی‌نوشت: ظاهرا مقصود از «ملحق‌کننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب» آن است که معاویه برای جلب همکاری زیاد بن عبید ادعا کرد که پدرش ابوسفیان با سمیه، مادر زیاد رابطه داشته و زیاد فرزند ابوسفیان است نه عبید (که شوهر سمیه بوده)؛ و به دین ترتیب با ادعای حرامزاده بودن زیاد، وی را به نَسَب ابوسفیان ملحق کردند. 📚تحف العقول، ص240-۲۴۱ ؛ 📚اللهوف على قتلى الطفوف، ص96-۹۷؛ 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص300؛ 📚مثير الأحزان، ص54-55؛ 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏2، ص19 @yekaye 👇سند و متن حدیث فوق👇
هدایت شده از یک آیه در روز
۱۴) روز عاشورا در ابتدای صبح امام حسین ع خطبه‌ای از باب اتمام حجت خطاب به لشکر عمرسعد ایراد فرمودند که متن آن بنا به نقل‌های متفاوت ذیل آیه ۲ همین سوره (جلسه ۱۱۳۲، حدیث۸ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-02/) گذشت: https://eitaa.com/yekaye/11706 در ادامه آن آمده است: بدانید که اين دعىّ‌ بن دعىّ‌* مرا ميان دو چيز نگه داشته است: شمشير يا ذلت، و هيهات كه ما به ذلّت تن ندهيم، این را برای نپسندند نه خداوند و رسول او و مؤمنان، و نه دامنهاى پاك [كه ما را پرويده‌اند] و سرهاى پر حميّت و اشخاص بلندمرتبه، كه طاعت فرومايگان را بر كشته شدن بزرگمنشانه ترجيح دهیم. بدانید که من علی‌رغم تعداد کم و گرفتار شدن به خذلان یاوران، همراه با اين خانواده‌ام با شما كارزار كنم. سپس کلامش را با تمثّل به اشعار فروة بن مسيك ادامه داد که: غالب ار گرديم، بوديم از قديم / ور كه مغلوبيم مغلوبان نَه‌ايم نيست در ما ترس، ليك اين نوبتى است / كه ز ما مرگ و ز آنان دولتى است مرگ اُشتروار سينه برگرفت / تا ز قومى، ديگرى در برگرفت مرگ فانى كرد از من سروران / هم چنان كو كرده از پيشينيان گر كريمان و شهان را بُد بقا / هم ببودى آن بقا از آن ما هان ملامت‌گوىِ ما، از خواب خيز / كاين چنين روزى ز پى دارى تو نيز ** سپس فرمود: به خدا قسم پس از اين جنايت بيش از مقدار سوار شدن اسبى درنگ نخواهيد نمود كه هم چون سنگ آسيا سرگردان و مانند ميله وسط آن به مضطرب باشید؛ این عهدی است كه پدرم از جدّم با من بسته است «پس شما کار خودتان را با [قدرت] شريكانتان [= کسانی که آنان را شریک خداوند قرار داده و به واسطه آنان به خداوند شرک می‌ورزید] روی هم جمع کنید تا كارتان بر شما مبهم و پوشيده نباشد، آن گاه كار مرا يكسره كنيد و هيچ مهلتم ندهيد.» (یونس/۷۱) «يقيناً من بر خدا كه پروردگار من و پروردگار شماست توكل كردم؛ هيچ جنبنده‏اى نيست مگر اينكه او مهارش را به دست گرفته است، مسلماً پروردگارم بر راهى راست است.» (هود/۵۶) بار الها، باران‏هاى آسمان از آنان باز دار و سالهایى را مانند سال‏هاى قحطى يوسف بر آنان بفرست و جوان ثقيفى را بر آنان مسلّط فرما تا ساغرهاى تلخ و ناگوار مرگ را در كامشان خالى كند [و احدی از آنان را نگذارد مگر اینکه به ازای هر کُشتنی او را بکشد و به ازای هر ضربتی ضربتی بر وی بزند و برای من و یاران و اهل بیت و شیعیانم از آنان انتقام گیرد] كه اينان [ما را فریب دادند و] ما را تکذیب کردند و دست از يارى ما برداشتند؛ «پروردگارا [فقط] بر تو توکل کردیم و [صرفا] به سوی تو باز‌گشتیم و بازگشت [فقط] به سوی توست.» (ممتحنه/۴). ✳️پی‌نوشت‌ها: * «دعیّ» به کسی گویند که پدرش معلوم نباشد یا اینکه او را به کسی غیر از پدرش نسبت دهند؛ حضرت از این جهت ابن زیاد را چنین خواند که معاویه در مورد پدر وی ادعا کرد که ابوسفیان با مادر وی رابطه نامشروع داشته و وی نه فرزند پدر خویش، بلکه فرزند ابوسفیان است؛ و با این بهانه توانست زیاد را که قبلا از استانداران حضرت علی ع بود بخرد و جزء یاران خویش قرار دهد و توسط او کشتاری در شیعیان انجام دهد! **ترجمه این شعر به زبان شعری، برگرفته از ترجمه‌ای است که آقای احمد فهری زنجانی در ترجمه کتاب لهوف با عنوان «آهی سوزان بر مزار شهیدان» (ج۱، ص۱۲۶) انجام داده است. 📚اللهوف على قتلى الطفوف، ص96-100 این مطلب با سندی دیگر در 📚تاريخ دمشق ابن عساكر (ج14، ص218) آمده است. چنانکه ذیل آیه ۲ اشاره شد این مطلب علاوه بر لهوف، در 📚تحف العقول، ص۲۴2-۲۴۱؛ 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏۲، ص۳۰۰؛ 📚مثير الأحزان، ص۵۵؛ 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏۲، ص۱۹ نیز آمده است؛ با این تفاوت که آخرین پاراگراف متن فوق فقط در لهوف؛ و نیز در 📚تسلية المجالس، ج‏2، ص277 ؛ و 📚بحار الأنوار، ج‏45، ص8-10 که از کتاب المناقب نقل کرده آمده است. @yekaye 👇متن حدیث👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 4️⃣«قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...» ▪️وقتی کلمه «اسوة» به وصف «حسنة» متصف می‌شود به طور غیرمستقیم نشان می‌دهد که اسوه لزوما خوب نیست، و «بعضى الگوها نيكو و بعضى زشت هستند» (تفسير نور، ج‏9، ص580) . ▪️توجه به اینکه هم اسوه خوب داریم و هم اسوه بد، از دو زاویه اهمیت دارد: ▫️یکی از زاویه خود انسان، که بداند صرف اینکه دیگران او را اسوه بدانند و از کارهای او پیروی کنند لزوما دلیل بر خوب بودن او نیست؛ و ▫️دوم اینکه در مقام پیروی کردن از دیگران، صرف اینکه کثیری از افراد جامعه، شخصی را اسوه خود قلمداد کنند و از او پیروی کنند دلیل موجه و کافی‌ای برای اینکه ما هم از او پیروی کنیم نیست؛ بلکه ابتدا باید نیکو بودن آن اسوه احراز شود. 📝تأملی در جایگاه بازیگر به عنوان یکی از انحطاط‌های دوره مدرن این است که کلمه ارزشمند (که به معنای فن و توانایی در انسان در خلق یک اثر بدیع و زیبا و ارائه یک کار ارزشمند است)‌ در ذهن بسیاری از افراد در حد و ادای نقش دیگران را درآوردن منحصر و فروکاسته شده، و از آن بدتر اینکه بسیاری از این بازیگران (به ویژه با هویت سلبریتی‌شان در فضای مجازی) اسوه و الگوی افراد فراوانی در زمینه‌های مختلف قرار گرفته‌اند و با آنان همچون افراد صاحب‌نظر در عرصه‌های مختلف که شایسته است اسوه همگان قرار گیرند برخورد می‌شود و سخن و رفتار آنها در زمینه‌های مختلف مبنای تصمیم و رفتار بسیاری از انسانها شده است❗️ 💢ابتذال اصلی ماجرا در این است که به طور عقلایی، کسی شایستگی اسوه بودن دارد که نقش خود را بروز دهد و کمال و هنری در خود شکوفا کرده باشد که صلاحی را در خود یا دیگران رقم بزند، یعنی کمالی زیبا و ارزشمند در وجودش باشد که انسانها به خاطر به دست آوردن آن کمال، به وی اقتدا کنند؛ اما کسی که مهمترین حرفه‌اش بازیگری است عملاً اعلام می‌کند که جز اینکه رفتار و نقش دیگران را – چه‌بسا بهتر از خودشان- تکرار کند، هنر و کمال خاصی ندارد که ناظر به نقش‌آفرینی خودش در زندگی خودش باشد و به شکوفایی درونی خویش منجر شده باشد (بازیگر خوب یعنی کسی که چنان نقش دیگری را بازی کند که مخاطب گمان کند او واقعا همان شخص است). ⛔️آیا ابتذالی از این بالاتر می‌توان یافت که انسانها سخنان و رفتار کسانی را در عرصه‌های مختلف زندگی مبنای تصمیم‌گیری و رفتار خویش قرار دهند که عمده هنر‌شان این است که نقش واقعی خود در زندگی را کنار بگذارند و نقش دیگران را بازی کنند؟! ✅تبصره واضح است که غرض از این تأمل، به هیچ وجه زیر سوال بردن شغل و حرفه بازیگری نیست. این حرفه همچون سایر حرفه‌ها و مشاغل، مادام که فعل حرامی مرتکب نشود می‌تواند مسیری برای هنرنمایی و کسب روزی حلال باشد و هرکس که در مسیر کسب روزی حلال قدم برمی‌دارد از این جهت شایسته تقدیر است. سخن صرفا ناظر به نقد ابتذال فرهنگی‌ و رکود شدید عقلانیتی است که در پیروی مدپرستانه از هنرپیشگان بازیگر و سلبریتی‌ها مشاهده و بدان افتخار می‌شود. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 7️⃣ «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ» هم انبيا الگو هستند و هم پيروان و تربيت شدگان آن بزرگواران (تفسير نور، ج‏9، ص580). 📝نکته‌ای درباره و یکی از شبهاتی که در زمینه عدل الهی مطرح می‌شود و شاید در ذهن بسیاری از افراد باشد وجود تفاوت‌ها بین انسانهاست. بسیاری از افراد با خود می‌گویند چرا ما جای فلان شخص آفریده نشدیم؛ و به‌ویژه این اشکال در مورد معصومان بیشتر است؛ یعنی بسیاری گمان می‌کنند که چون عصمت در پیامبران و امامان یک عطیه الهی است، نعوذ بالله پارتی بازی‌ای رخ داده است و خدا از اول کسانی را با امتیاز بیشتری آفریده است و نهایتا هم آنها بهتر از همه می‌شوند❗️ 💢پاسخ این بحث مفصل است؛ فقط آن مقدار که به این آیه مرتبط می‌شود این است که 🔺آنچه معیار ارزش‌گذاری بین انسانها در دستگاه الهی است به سعی و تلاش و اخلاصی که خود شخص از خود بروز داده مربوط می‌شود نه امتیازهای ابتدایی‌ای که خداوند به افراد داده است. در واقع، اگر خداوند می‌تواند انسانهای متعدد بیافریند، و تعدد بدون تفاوت فرض ندارد؛ و لذا صرف متفاوت آفریدن تبعیض نیست؛ ‌بلکه تبعیض آنجاست که هنگام ارزش گذاری و پاداش دادن به صرف تفاوتهای غیرارادی افراد امتیازی برای آنها در نظر گرفته شود؛ و این چیزی است که صریحا در آیات متعدد انکار شده است؛ خداوند تصریح کرده که معیار برتری و کرامت انسانها نزد خداوند فقط به تقواست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/۱۳)؛ و آشکار است که تقوا به عمل و اراده خود شخص برمی‌گردد نه به اراده و فعل الهی؛ و تنها معیار پاداش را هم سعی و تلاش خود افراد معرفی کرده است: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏؛ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى؛ ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‏» (نجم/39-41). اکنون در این آیه تصریح می‌کند که اگر کسی مثل ابراهیم ع پیامبر بود و عصمت داشت، دیگرانی هم هستند که چون همراه او بودند و از او پیروی کردند چنان در عرض او جایگاه پیدا کرده‌اند که خداوند مومنان را همان طور که به پیروی از حضرت ابراهیم ع دعوت کرد به پیروی از آنان هم دعوت می‌کند. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
بسم الله الرحمن الرحیم سالهاست در خلال بحث‌های قرآنی که در این کانال و در سایت یک آیه در روز بارگذاری می‌شود به بحث تعدد قراءات قرآن کریم پرداخته‌ام که با توجه به ذهنیت نادرستی که در این موضوع وجود دارد گاه مورد تعجب و حتی اعتراض برخی از مخاطبان بوده است. در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ تدریس کتابی در این زمینه را در فضای حوزوی شروع کردم و امسال هم تدریس متن دیگری را؛ که در هر دو تلاش اصلی‌ام این است که زوایای پنهان بحث را برای مخاطب تا حد امکان باز کنم. فایلهای آن تدریس‌ها به همراه متون مربوطه در کانالی با عوان «بحثی در تعدد قرآءات قرآن کریم» به آدرس زیر بارگذاری می‌شود و علاقمندان می‌توانند بدان مراجعه کنند. https://eitaa.com/qiraat توضیح زیر که در ابتدای همان کانال گذاشته‌ام را در ادامه تقدیم می‌کنم @yekaye
اشاره شد که تا قرن یازدهم قبول -که تواترش تا رسول الله ص ادامه دارد - قول اصلی شیعه بود؛ اما امروزه انکار این به منزله قول اصلی شیعه قلمداد می‌شود❗️ با توجه به این مساله، درسی ذیل عنوان کلی را در مدرسه علمیه خان (مدرسه آیت الله بروجردی) در قم ارائه کردم (اول بار در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲). 🔹در اولین سال تدریس این درس محور را کتاب یکی از علمای معاصر شیعه مرحوم عبدالهادی فضلی قرار دادم با عنوان ،_تاريخ_وتعريف که فایل آن را از اینجا می‌توانید دریافت کنید. خوشبختانه ایشان تسلط خوبی بر این موضوع دارند و جزء معدود علمای شیعه معاصر هستند که بخوبی بحث قراءات را مطرح کرده‌اند و این کتابشان بقدری مستند و همه‌جانبه‌نگر و خالی از تعصب دارد که مورد استناد بسیاری از بزرگان اهل سنت معاصر هم قرار گرفته است. البته در آن سال فقط فرصت شد که مقدمه و فصل اول این کتاب (نشأة القرائة و تطورها) تدریس شود؛ که البته دغدغه اصلی بنده هم همین بود که مخاطب با سیر تاریخی تحولاتی که در این موضوع گذشته آشنا شود. برای تدریس این کتاب طبیعی بود که به منابع متعددی مراجعه کنم و مستندات ایشان را استخراج کنم و البته گاه با مراجعه به متون اصلی تعلیقه‌ای و انتقادی بر فرمایشات ایشان و یا افزوده‌هایی بر ماجرا داشته باشم که آن مراجعاتم را در فایلی ذخیره می‌کردم که می‌توانید آن را از اینجا مشاهده کنید. در ادامه فایلهای صوتی تدریس ،_تاريخ_وتعريف تقدیم می‌شود (از اینجا) ▪️امسال (سال تحصیلی 1403-1404) به نظرم رسید، به تبع درس استادم، فرعی از کتاب ارزشمند نوشته متتبع بی نظیر شیعه مرحوم (۱۱۶۰- ۱۲۲۸ق؛ شاگرد اساتیدی همچون و و و ، که کتاب را به توصیه مرحوم کاشف الغطاء نوشته) را مبنای تدریس قرار دهم. کتاب ایشان به اذعان بسیاری از بزرگان فقه در تتبع و گردآوری اقوال در تاریخ فقه شیعه بی‌نظیر است. ایشان فرعی را به همین بحث قراءات نسبت داده‌اند و درست در زمانی که توسط امثال فضای قبول تعدد قراءات متواتر داشت برمی‌گشت عالمانه در مقابل این وضعیت ایستادند و نشان دادند که «اجماع فقهای شیعه بر قبول تواتر قراءات متعدد بوده است». استادم مقدمه‌ای بر این فرع نوشته‌اند که ابتدا آن را تدریس خواهم کرد تا مخاطبان دورنمایی از صورت مساله داشته باشند و سپس سراغ تدریس خود آن فرع خواهم رفت؛ و البته تدریس وجه انتقادی هم خواهد داشت یعنی چه‌بسا نظری مخالف نظر صاحب متن اتخاذ شود؛ که متون مربوطه و تدریس‌ مذکور را ان شاء الله در همین‌جا بارگذاری خواهم کرد (از اینجا) https://eitaa.com/qiraat