📣 مجموعه صوتی #نیمه_پنهان_ماه
(روایتی از زندگی شهدا به زبان #همسران_شهدا)
شماره 3 #شهید_احمد_کاظمی
نویسنده: آنیتا جلالی
راوی: رضا آقاشریفیان , فاطمه نیرومند
خداوندا فقط میخواهم شهید شوم؛ شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده...
«سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی» در سال ۱۳۳۷ در نجفآباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون دیگر جوانان، سرگرم تحصیل شد. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهههای نبرد، از کردستان گرفته تا جای جای جبهههای جنوب، در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمتهای ذیل حضور داشت:
دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یک سال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه و...
رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعتهای این دلاور زمان به یاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست و کمر بارها مجروح و یک بار نیز، انگشتش قطع شد.
در طی سالها با استفاده از مجالهایی، از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد.
این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش، فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش کرد؛ زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت، اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
*بخش هایی از صدای شهید کاظمی در دیدار با سربازان و همچنین صوت لحظاتی قبل از شهادت در این کتاب گویا به علاقمندان تقدیم شده است.
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri