✍️ قانونى داريم كه هميشه ثابت است:
"ما به محيط مان عادت میکنیم"
اگر با آدمهای بدبخت نشست و برخاست کنید، کم کم به بدبختی عادت میکنید و فکر میکنید که این طبیعی است.
اگر با آدمهای غرغرو همنشین باشید عیبجو و غرغرو میشوید و آن را طبیعی میدانید.
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت میشوید ولی در نهایت شما هم عادت میکنید به دیگران دروغ بگویید و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
اگر با آدمهای خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه میشوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
✅ "تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین میکشند و اصلاً متوجه چنین اتفاقی هم نمیشوی"
👤 اندرو متیوس
📗 راز شاد زیستن
وظیفه مستمر سلوکی
بنده سالک باید بداند که خیرخواهی برای دیگران، تنها یک توصیه اخلاقی نمی باشد، بلکه به عنوان یک وظیفه مستمر سلوکی می باشد و به قدری در ارتقای معنوی و اخروی آدمی نقش دارد که رسول خدا(ص) از آن پرده برداشته و فرموده:
بلند مرتبه ترین مردم در پیشگاه الهی در روز قیامت کسی است که تلاش و خیرخواهی اش برای خلق خدا، بیشتر از دیگران بوده است؛
إنّ أعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَ اللّه ِ يَومَ القِيامَةِ أمشاهُم في أرضِهِ بالنَّصيحَةِ لِخَلقِهِ (الكافي )
✳️ امربهمعروف و نهیازمنکر به سبک جهانگیرخان!
🔻- نمونهٔ جهانگیرخان را واقعاً در عمرم ندیدهام. یادم نمیرود آن سفری را که با او و چند طلبهٔ دیگر به قیصریه رفتیم. حتماً میدانی که او اهل بروجن است و در جوانی بر کوهپایههای کَزن، تار مینواخته. روزی که برای تعمیر تارش در شهر دنبال تعمیرکار میگشته، نصیحت صاحبدلی در او اثر کرده، طوری که سازش را شکسته و بهدنبال درست کردن تارِ دلش، به مدرسهٔ صدر رفته است.
🔸 اما این ماجرا را شاید نشنیده باشی. به قیصریه که وارد شدیم، در یکی از اتاقهای کناری محل استراحتمان سروصدای سازوآواز شنیدیم. طلبهها عصبانی شدند و از جهانگیرخان اجازه خواستند تا مجلس آنها را به هم بزنند. جهانگیرخان مخالفت کرد و گفت: «این طریق درست امر به معروف و نهی از منکر نیست. اگر شما بروید، ممکن است به شما توهین کنند و ناراحتی پیش بیاید. حالا بیایید طریقهٔ درست امر به معروف و نهی از منکر را نشانتان بدهم.» همه با هم به آن قسمت رفتیم. جهانگیرخان پرده را عقب زد و گفت: «آقایان سلام علیکم. مهمان نمیخواهید؟» چند نفر از آنها او را شناختند و دستپاچه و نگران شدند. خان رو به نوازندهها گفت: «خب، آقایان داشتند فلان دستگاه موسیقی را میزدند. بزنید ببینم.» یکیشان نواخت. خان شروع کرد به ایراد گرفتن که: «شما این دستگاه را اشتباه میزنید.» رو به دیگری کرد: «شما بزن.» همینطور یکبهیک همهشان آن دستگاه را زدند و او هم ایراد هر کدام را گفت. اهل مجلس و طلبهها مات و مبهوت در مهارت و استادی خان در موسیقی بودند.
🔺 در آخر جهانگیرخان رو به همهٔ آنها گفت: «آقایان، من هم مثل شما یک وقتی با این آلات سروکار داشتم و چنگی مینواختم و به انواع دستگاههای موسیقی مسلط بودم، اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که عمر خود را تلف کردهام. آیا حیف این عمر نیست که آدم خود را صرف کارهای لغو و بیهوده کند؟ و شروع کرد به خواندن آیه و حدیث و آنقدر گفت و گفت تا مجلسِ سازوآواز تبدیل به مجلس توبه شد و همه سخت به گریه افتادند، شیشههای شراب را شکستند و ابزار ضرب و سازوآواز را در هم ریختند. جهانگیرخان در حقشان دعا کرد: «خدا شما را به توبهای که کردید، بخشید. انشاءالله موفق و مؤید باشید، مانند من که از گذشته توبه کردم و موفق شدم.»
📚 از کتاب «خدا را به شما میسپارم» | در احوالات عالم نورانی سید جمالالدین گلپایگانی
📖 صفحات ۲۴ و ۲۵
17.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻آیا هنوز در وجود خدا شک داریم؟!
🎥عجیب ترین پدیده های طبیعی!
🌷 امام باقر (علیه السلام) :
🌿 وقتی نوح (ع) قوم خود را نفرین کرد، ابلیس به او گفت: ای نوح ! تو نزد من حقّی داری! نوح فرمود: بخدا برای من ناگوار است که حقّی بر گردن تو داشته باشم، آن حق چیست؟
🌱 ابلیس گفت : تو قوم خود را نفرین کردی و همه هلاک شدند و کسی نیست تا من او را گمراه کنم و مرا راحت کردی ؛ تا اینکه نسل دیگری به وجود آید تا من آنها را گمراه کنم. در عوضِ این حق ؛ تو را نصیحتی کنم.
☘ در سه جا مرا یاد کن ، که در این مواقع من از همیشه به تو نزدیکترم:
1⃣ هنگامی که خشمگین شدی
2⃣ هنگام قضاوت بین دو نفر
3⃣ هنگامی که با زنی نامحرم همنشین شدی و کسی با شما نبود.
📚 الخصال شیخ صدوق ص۱۹۰
✳️ اموات چشمانتظارند!
🔻 یکی از آقایان میگفت: من پدر خود را که از اهل علم بود خواب دیدم. از ایشان پرسیدم هدایایی که ما میفرستیم به شما میرسد؟ گفت برای اینکه بفهمی چه نفعی برای ما دارد مثالی میزنم. در حمامهای عمومی قدیم گاهی بهصورتی بود که هوا خیلی گرم بوده و نفسکشیدن سخت میشد. فرض کنید در آن لحظه در باز شود و یک نسیم خنک به داخل بیاید. چطور در آن زمان احساس راحتی و خوشی میکنید. هدایایی که برای ما میفرستید اینطور ما را خوشحال میکند. کارهای خیری که ما انجام میدهیم و به اموات خود هدیه میکنیم، در واقع اصل آن به خود ما باز میگردد اما به آنها هم نفع میرسد. آنها به این نفع خیلی محتاج هستند و برای آنها ضروری است.
👤 #استاد_مسعود_عالی
✳ خدایا مرا وارث چشم و گوشم قرار نده!
🔻 در دعای «عرفه» سید الشهداء (سلاماللهعلیه) دارد که: «وَ اجْعَلْ سَمْعِی وَ بَصَرِیَ الْوَارِثَیْنِ مِنِّی». این طرز فکر را وجود مبارک حضرت امیر (سلاماللهعلیه) به بچهها یاد داد. میفرماید: خدایا چشم و گوش را وارث من قرار بده، نه من را وارث او! یعنی چه؟ یعنی اگر اول چشم و گوش من را گرفتی، من ماندم بیچشم و گوش، من میشوم وارث چشم و گوشِ از دست رفته؛ ولی وقتی من بروم، چشم و گوش میشوند وارث من، عیبی ندارد. من را وارث آنها قرار نده که اول آنها را ببری بعد من را! من تا زندهام میخواهم با چشم سالم و گوش سالم باشم، محتاج هیچ یک از بچههایم نباشم. این نهایتِ کَرَم است.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی