بچهها بچهها یه سوال!
خب از نظر فنی هری یه خزانهی پر طلا تو دیاگون داشت. (بماند که تمام داراییهای پاترها این وسط گم و گور شد). و دورگههایی که میرفتن هاگوارتز خب از نظر فنی یه والدشون شایدم هر دو تو دنیای جادو یه شغل داشت که پول دربیاره!
ولی ماگل بورن ها چی؟ اینا که مادر و پدراشون به پوند و سنت (واحد پول انگلستان پونده دیگه؟؟) اینا پول درمیاوردن چی؟ گالیون از کجا میارن؟ این یعنی از نظر فنی تو بانکشون قاعدتا تبدیل پوند و دلار و چیزای دیگه به گالیون دارن درسته؟
تو پرسی جکسون هم این مشکل بود، همیشه از خود اردوگاه دراخما میبردن ولی اگه مثلا لازمشون میشد وسطای ماجراجویی، جایی هست که دلار و اینا رو تبدیل به دراخما کنن؟؟؟
https://eitaa.com/station34/1616
من ندیدم تو کتاب.
از مسئولین اردوگاه و اون یونانی مونانیا می گرفتن_
#mahya
___________
یونانی مونانی 😂😂🤣🤣
خب ببین مشکل همینه دیگه! فرض کن داری تو یخبندون از سرما یخ میزنی و نیاز داری یا تماس آیریس بگیری یا اسنپزیرین خبر کنی! ولی فقط دلار همراهته! چیکار باید بکنی؟ نمیشه از سرما بمیری که 😂💔😭😭😭
البته خیالتون راحت اگه تو اردوگاه ما باشید و بخواید برید ماموریت دستاتونو با دراخما پر می کنیم😔💅🏻
* نگاه زیرچشمی به نامه آقای دی از آمریکا که داره میگه به فکر بودجه هم باش*
#mahya
____________
لیموناد برای افزایش بودجه جوابه، براش بفرست-
https://eitaa.com/station34/1618
فکر کنم جز دراخما چیزای با ارزشم می شد واسه آیریس فرستاد*؟*
به هر حال سعی کنزد در اون شرایط گیر نیوفتید، اگرم افتادید دعا کنید تو قلمرو هادس بهتون سخت نگذره😔
#mahya
__________
حل مسئله 😭😂🤣👌
https://eitaa.com/station34/1616
ببین چیزه...فکر کنم مثل همین که ما دلار رو تبدیل به ریال و ریال رو تبدیل دلار میکنیم باشه
که پولای ماگلیشونو تبدیل به گالیون میکردن؟یا مثلا به جادوگرایی که تو دنیای ماگلا زندگی میکردن میفروختند یا همچین چیزی
#نورا
_____________
به خدا دارم میمیرم از کنجکاوی، اصلا هیچ ایدهای ندارین چقدر برام مسئله شده😂😂
هدایت شده از شماره "۱"
من یه چیزی فهمیدم.
من یه نویسندهام و میتونم هر کاری رو کاغذ کنم، از گذاشتن ضعفای خودم تو شخصیت گرفته تا کشتن و زجر دادن کسی که تو واقعیت ازش بدم میاد.
یعنی اینو میدونستما ولی الان که بهش فکر میکنم خیلی خفن به نظر میاد، فکرشو کن، فقط چندتا کلمه لازمه تا آدم بتونه مثل خدا (البته با نمیشه مقایسه کرد واقعا، ولی خب) بتوته کلی زندگی و داستان و شخصیت خلق کنه و به معنای واقعی تنها محدودیت یه نویسنده تو نوشتن، تخیلشه
هدایت شده از شماره "۱"
و نمیدونم همه اینجورین یا نه اما وقتی مینویسی خود به خود توی زندگیت هم ادبی میشی، مثلا امروز تو حیاط مدرسه آب داشت میرفت و من یه آدم که برای رسیدن به رویاش هر کاری میکنه رو به آبی که خاکها رو کنار میزنه، تو ذهنم تشبیه کردم.
و ایدههام هم دقیقا همینجوری میان، یه چیز کوچیکی میبینم و میگم، عه! ببین این میتونه یه ایده باشه
هدایت شده از شماره "۱"
خلاصه که نویسندگی خیلی خفن و عجیبغریبه.
و به قول سروش صحت، فقط بنویسید، اصلا اهمیتی نداره که چی مینویسید حتی میتونید کل صفحه رو پر از نمیدانم چی بنویسم کنید، اون نوشتنه مهمه.
(دقیق جملهشو یادم نیست ولی مفهوم همین بود)