ایتا - ایستگاه 34 🇮🇷

«کی بود آن که مست‌مست شسته ز غیر دوست دست 
پشت کنم به هر چه هست روی به روی او کنم»

44 مشاهده14:03

«چو برق از چنگ فرصت رفت بیدل دامن وصلش
ز دود خرمن هستی مگر یابم نشانش را»

44 مشاهده14:04

«هر کس ز روزن خود در عالم است سیار
عالم به چشم مستان، گلزار می‌نماید»

41 مشاهده14:10

«به دست آوردن دنیا هنر نیست
یکی را گر توانی دل به دست آر»

38 مشاهده14:11

108 مشاهده14:12

«در این زمانه چنان پست شد ترانه‌ی عشق 
که در بهار نخیزد ز بلبلان فریاد...»

81 مشاهده14:13

«کم نشاطی نیست آزادی از این وحشت‌سرا
زیر شمشیر شهادت رقص بسمل کرده‌ایم»

38 مشاهده14:14

«عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است 
کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم»

38 مشاهده14:25

«غم تو را به نشاط جهان نخواهم داد 
من این خریده‌ی خود را به هیچ نفروشم..»

37 مشاهده14:27

«رزق مقسوم و وقت معلوم است
ساعتی بیش و لحظه‌ای پس نیست»

36 مشاهده14:28

«حاصل عمر پریشان روزگارم چون صدف
تا نهادم پا ز دریا بر کنار از دست رفت...»

1 مشاهده14:28

«تا کمر بستم غبار از کاروان بر جا نبود
از کمین تا سر برآوردم شکار از دست رفت...»

1 مشاهده14:29

مطالب بعدی