eitaa logo
﴿استورےخونه﴾
5.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
48 فایل
.به‌نام‌خدای‌‌رقیهــ‌‌خاتون‌💚l فرمانده کانال @llmaassoumehll
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ ڪولہ‌فروشان‌گرمےبازارشان‌را‌‌ از‌تو‌دارند آرے!شمایےڪہ‌ڪسادی‌را‌بہم زد اربعینت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشھ‌ے‌قلبم‌💔• حلالم‌ڪن...😔😭 🎤کربلایےحسین‌طاهࢪے
•`~استورےخونہ~•` 🌸 • • • • • • ••••بہ‌نام‌نامیہ‌خاتون‌؏شق‌ماه‌دمشق دخیل‌یارشدم‌تا‌رقیہ‌ا؁گردم • • • 🌸 • • • ⚘ https://rubika.ir/M_a_j_n_o_n315
﴿استورےخونه﴾
•`~استورےخونہ~•` 🌸 • • • • • • ••••بہ‌نام‌نامیہ‌خاتون‌؏شق‌ماه‌دمشق دخیل‌یارشدم‌تا‌رقیہ‌ا؁گردم
سلام‌به‌اعضای‌جان‌دل😍✋ به‌درخواست‌زیا‌د‌اعضا‌ی‌کانال‌ مادر‌پیام‌رسان‌روبیکا‌هم‌فعالیت‌میکنیم🙈⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧ خوش‌حال‌میشم‌ک‌عضو‌بشید
4_5951585526946464383.mp3
7.26M
🎼🌸• ممنونم‌ڪه‌هوا‌مو‌دار؁• ⇆◁❚❚▷↻ ❀ @M_a_j_n_o_n315
•••💔‌••• ڪربلامےخواهم‌آقا الٺماسټ‌مےڪنم... 😭😔 گریہ دارم مےڪنم، دارے ٺماشا مےڪنے... ...
۰۰:۰۰ اࢪبعین‌:ڪربلا
سلام‌رفقا✋🏾 محفل‌داࢪیمツ♡
امشب‌دلتنگه‌شب‌نهم‌محرم‌شدم✋😞
میگویند زن‌هاےِ عربــ دلشان کہ میگیرد غصہ کہ می‌افتد بہ جانشان راه کج میکنند سوےِ حرمِ تو آقـا !! می‌نشینند یکـ گوشہ چادرشان را روےِ صورتشان می‌کشند هی میگویند یاعبـاس ادرکـنی،ادرکنـی بحقِ اخیکِ‌الحسین! اصلا حرمتــ معروف استــ بہ عقده‌گشایی و باز کردنِ سفـرهِ دل...میگویند شما کاشف‌الکربـــِ حسینی آقا، یا‌عبــاس!!کربــ هایم را آورده ام غصہ هایم را آورده‌ام مانده ام در این شهرِ پر التهابــ ... مانده‌ام دراین خستگی، نذر کرده‌ام امشب بنشینم گوشہ‌اے و براےِ دل ‌خستہ‌ام ۱۳۳ بار بخوانم: "یا کاشِفَ الکَرب عَن وَجہِ‌الحسین اِکشِف کَربی بِحَقِ اخیکَ‌الحسین" ♥️
روایتـــ نهم...
علقمه‌گفتم‌و‌دیدم‌کہ‌سواری‌بی‌دست تیر‌آنقدربه او‌خورد کہ‌از‌نا‌افتاد
علقمہ گفتم و دیدم کہ عمودی آمد ناگـهان در وسطِ معرکه سقا افتاد😭💔
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند گذر گرگـــ بہ آهوی حرم ها افتـاد
وسطِ این همه سرنیزه و شمشیر و سنان ناگهان چشمِ علمــدار بہ زهرا افتـاد
روضہ‌یِ دستـــ بریده وسط علقمه بود روضہ خوان دستِ بدونِ رمقِ فاطمه بود
تشنہ لب بودیم باران و نمِ دریا رسید راه‌را‌گم‌کرده‌بودیم،عاقبتـــ آقا رسید سرنوشتــِ ما‌گره‌خورده‌بہ‌ابروے‌ڪسی کہ بہ نامِ نامیِ او روز تاســوعا رسید... 💔
یکی از میان لشکر فریاد زد : چشمهایش را بزنید تا راهِ خیمہ ها را گم کند...
بہ چشمش بود تیری و چو با صورتـــ زمین افتاد دوباره تیر با شدت به چشم او فرو می رفت... 😭💔 ...