کاش می شد
تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را
در آغوش کشید،
برایشان چای ریخت، کنارشان نشست
و با چند کلامِ ساده ،
به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید
و حالشان را خوب کرد...
کاش می شد این را قاطعانه
و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت؛
که غم و اندوه، رفتنی است
و روزهایِ خوب در راه اند،
که حالِ همه مان خوب خواهد شد.
#نرگسصرافیانطوفان
«کاغذ و مداد را برداشتم، میخواهم بنویسم. نمیدانم چه. یا اینکه مطلبی ندارم و یا از بس که زیاد است نمیتوانم بنویسم. این هم خودش بدبختی است.»
زنده بهگور/صادق هدایت.
سیاهی تمام فضا را گرفته بود،همچون شب هنگامی که در مه غلیظی فرو رفته،
ستارگان گمشده و خبری از چاه های عمیق ماه نیست.
به مانند رویای نهفتهی درونم محو،بیصدا و خاموش است.
-
«صدای پیچیدن باد توی درختها رو میشنوی اژدهای کوچیک؟ طبیعت اینجوری به ما میگه یه لحظه بایستیم نفس بکشیم و فقط باشیم.»
از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک/جیمز نوربری.