چاره راه در مسیر بود
اما ابر پاره ای همچون خراش های بی زبان بر تن داشت،
گویی او نیز حسرت وار در مسیرش نیش و طعنه خورده است.
در برابرم نگرشی بود از نیستی اما تامل ملبسه ای از عیار بالا بر ظاهر مستور کرد و تنهایی به رقیبی مزدور بَدل شد.
و سپس چیرگی به میان آمد..
-
هدایت شده از شُــروق الشمس.
آیا پدر راست میگفت
که زندگی،تنها واهمه ای ست
چون همین قایق کاغذی در حوض
که در خیال دریا،لنگر انداخته است؟
#الف_آسوده
دغدغه ادمی تنها مسیری است که جاده های شیبدارش در درون بحبوحه ای از اتفاقات و افکار فرو رفته اند،
و تلالو موج های واهمه آوری که بی هیچ منتی در پس سکوت همچون نیزاری خاموش یکی پس از دیگری به میان میآیند.
سوگندم به روزی است که در بیایان تهیها روزنهای از شکوفه ها یابم تا شاید اندک درون مایهام به سیری رسد.
-
«دانایی آغاز تباهیست؛ تو برای هر شناخت تازهای باید گوشهای از خودت را قربانی کنی.»
غزاله علیزاده
ما همهمان رؤیاهایی داریم، اما وقتی رؤیاها سرنوشتمان میشوند، باید خوشحال باشیم که راست درآمدهاند؟
گرینگوی پیر – کارلوس فوئنتس