「وداع」
ساعتها در زمان دیدارش کوک و مبهوت بود
عقربه در شوک زمان بود
زمین و زمان منتظر آمدنش بود
روزها بنشستم دم ایوان زمانش
خیالها چیدم بهر دیدارش
تا که برخواستم ارغوانم آشفت
سیه روزگاران به پا شد
لرزه بر دو پایم آوار شد؛
در هوش و هواسم به یکباره طوفان به پا شد
بار دگر سوزِ وداعش مهمان غم خانهی ما شد.
و شاید نویسنده:
#خودم
https://eitaa.com/string_theory/22
به چی میاندیشی؟
نگرانی بیجاست
عشق اینجا و خدا هم اینجاست
لحظهها را دریاب
زندگی فردا نه، همین امروز است
راهها منتظرند
تا تو هرجا که بخواهی برسی
لحظهها را دریاب
پای در راه گذار.
#سهراب_سپهری
「خاطرات」
میخانهیِ ما بود و درمان دلش دست طبیبان
از داد و فغانش حاصل ما شد لبخند نکویش
ویرانهی خود بود و نبود خبری از حال دلش
گر حال دلش میپرسیدی، پنجره باز میشد
خبر امد که درد در هوش و هواسش معنایی ندارد
از آن نگو که در بازارش خریداری ندارد
در کوچهی قلبش زمزمه میکرد:
من خاطره دارم،خاطره چیز کمی نیست.
و شاید نویسنده:
#خودم
https://eitaa.com/string_theory/26
هدایت شده از 'پریزاد غزل'
String theory
پوست گندمی، چشمای مشکی و موهای صاف قهوه ای، لبای برجسته و صورت کشیده.
...
تو نخواهی آمد،
و شعر
داستان پرندهای است
که پرواز را دوست دارد
و بالی ندارد..
#شمس_لنگرودی
هدایت شده از کاف
بسم الله الرحمن الرحیم
غزلی دلی از کاف تقدیم به ساحت مقدس ابی عبدالله روحی فداه
درون چای روضه ات چه اسراریست
به نقش درونش چه نقش و اسراریست؟
بخور شراب طهور ،بسوز هر چه پستی را
میان اهل خراباتیان چه اسراریست؟
درون چای روضه شراب میبینم
به آن نظر چه نظر ها چه اسراریست؟
درون مستی خود بیاد پیرت باش
میان روضه ی تو چه حال و اسراریست؟
شنیده ام میایی به بزم ماتم او
میان روضه ، گریز به کوچه،چه اسراریست ؟
به من دمی بیا و زمن غلامت ساز
به انتهای قصه نوکر چه اسراریست ؟
فدای آنکه بگیرد حرف این کم را
میان تربت ،کربلا، الله چه اسراریست ؟
منم که کاف و سگ سرای پادشهم
میان کاف و کلب سرایت چه اسراریست؟..
کاف
#کاف
#غزل_حضرت_سید_الشهدا_ارواحنا_فداه
「انعکاس」
قلمرویی عجیب در غرب دنیای قلب
قلمرویی با سایبانی از جنس تاریکی
مردمانی با محبت اما غریب
درگیر جنگی بیصدا
گرفتار ترسی بینوا
دور شده از هزاران آشنا
به ناگاه تونلی در گوشه پیدا میشود
تونلی در عمق چشمان سرد قلمرو
با صدایی آشوبناک میزند صدا؛
با چنگ و دندان میکشد رنگ سرخ فام را.
خون آلود میشود،اما بزرگ
اتعکاس ها روشن میشوند،اما تنها تونل است و قلب سرخفام.
و شاید نویسنده:
#خودم
من نمیدانم
که چرا میگویند اسب حیوان نجیبی است
کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لالهی قرمز دارد؟
#سهراب_سپهری
آیا پدر راست میگفت
که زندگی،تنها واهمه ای ست
چون همین قایق کاغذی در حوض
که در خیال دریا،لنگر انداخته است؟
#الف_آسوده